«يٰا اَيُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِاَزْوٰاجِکَ وَ بَنٰاتِکَ وَ نِسٰآءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلٰابيبِهِنَّ ذٰلِکَ اَدْنٰی اَنْ يُعْرَفْنَ فَلٰا يُؤْذَيْنَ»[1]، خداوند تبارک و تعالي در اين آية شريفه، خطابِ خود را متوجّه رسول خدا(صَلَّی الله ُعَلَيْه ِوَالِه) کرده و به همسران و دختران آن حضرت و به تمام زنان مؤمنين سفارشي در مورد حجاب نموده و حدود آن را بيان میفرمايد؛ بدين صورت که حجابهاي خود را کامل کرده و در اين امر سهلانگاري نکنند تا به اين وسيله به تديّن و ايمان شناخته گردند و مورد اذيّت قرار نگيرند.
جِلباب، پوشش و لباسي است که سراسر بدن را میپوشاند و جملة شريفة «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلٰابيبِهِنَّ» به اين معناست که زنان در مورد مسئلة حجاب سهلانگار و بيپروا نباشند و اهتمام کامل را در این امر مبذول دارند.
نظر گروهي از مفسّران عظام دربارة جملة مبارکة «ذٰلِکَ اَدْنٰی اَنْ يُعْرَفْنَ فَلٰا يُؤْذَيْنَ» اين است که زنان به وسيلة حجاب و پوشش ظاهري، به مسلمان بودن شناخته ميشوند و اين نظر بيانگر اين حقيقت است که اسلام برای زنِ مسلمان لباس مخصوصی تعيين فرموده که با آن لباس شناخته میشود و نظر گروه ديگر از مفسّران در مورد جملة مذکور اين است که حجاب، عامل شناخته شدنِ آنان به عفّت و پاکدامني ميباشد که البتّه هر دو نظريّه بيانگر تأکيد اسلام به مسئلة حجاب و تکريم زنان محجّبه ميباشد.
لازم به ذکر است که تسليم در برابر خداوند متعال و ايمان به او، مسئلة قلبي است و با علائم و نشانههايي که از شخص بروز ميکند تأييد ميگردد؛ به عنوان نمونه نماز، روزه، خمس، حج، جهاد، حجاب و ساير احکـام، علائم و نشانههاي ايمان هستند که عمل به آنها مؤيّدِ ايمان قلبي و دروني شخص ميبـاشد. وجود مقدّس حضـرت امـام رضا(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «وَ الْايمانُ هُوَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ اِقْرارٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالْاَرْكان»[2]. همانطور که انسان، بدون نماز و روزه و ساير واجبات، مؤمن شناخته نميشود، بدون اهتمام به حجاب نيز در پيشگاه حق تعالي مؤمن محسوب نميگردد. چون با پذیرش اسلام لازم است که پوشش آن را نیز که حجاب است بپذیرد. بنابراين خداوند متعال در آية شريفة «يٰا اَيُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِاَزْوٰاجِکَ...» بر پيامبر گرامي خود فرمود که اين حکم را به زنان ابلاغ کن که اگر شما مسلمان و مؤمن هستيد و ادّعاي ايمان داريد، با رعايت حجاب کامل اسلامي ايمانتان را نشان دهيد. وجود مقدّس حضرت امام علي(عَلَيْهِ السَّلام) فرمودند: «لٰا تَزٰالُ هٰذِهِ الْاُمَّةِ بِخَيْرٍ مٰا لَمْ يَلْبَسُوا لِبٰاسَ الْعَجَمِ وَ لَمْ يَطْعَمُوا اَطْعِمَةَ الْعَجَمْ فَاِذٰا فَعَلُوا ذٰلِکَ ضَرَبَهُمُ اللهُ بِالذُّلِّ»[3] پيوسته اين امّت در خير ميباشند، مادام که به لباس بيگانه درنيامدهاند و طعام بيگانه نخوردهاند، پس وقتي چنين کردند، خداوند ذلّت را بر آنان مقرّر ميدارد.
زنان و کنيزانِ غيرمسلمان در آن دوران حجاب نداشتند و حجاب، علامت زنان مسلمان بود؛ لذا خداوند متعال فرمود: اين حجاب، آنها را به مسلمان بودن و آزاد بودن ميشناساند و نشان میدهد که آنها غيرمسلمان و برده نيستند، ولذا ديگر کسي متعرّض آنان نشده و براي آنان مزاحمت ايجاد نميکند.
نظرية دوّم يعني شناخته شدن زنان به عفّت و پاکدامني به اين معناست که: وقتي زنانِ مسلمان و باايمان، با رعايت کامل حجاب به عفّت و پاکي شناخته شدند، ديگر مورد تعرّض و مزاحمت اهل فسق و فجور قرار نميگيرند و اين تفسير، بيانگر اين حقيقت است که حجاب زن، علامت پاکي و عفّت اوست و حقيقتاً آن وقار و سنگيني و اُبهّتي که حجابِ کامل به زن ميدهد، حجاب ضعيف و ناقص هرگز توان آن را ندارد. پس بر ساحتِ زنِ مؤمن شايسته است که طبع بلند داشته باشد و پيوسته، کامل و برتر را برگزيند.
بر اين اساس که مؤمنين، منسوب به خداوند هستند، لذا قابل احترام ميباشند و خداوند متعال راضي به اسائة ادب در مورد آنان نميباشد، چراکه اسائة ادب به مؤمنين هتک حرمت به اسلام و ايمـان محسوب ميگردد.
از مجموع اين دو مطلب روشن ميشود که زنانِ مسلمان، با حجاب، از يک سو به اسلام و آزاد بودن، و از سوي ديگر به عفاف و پاکدامني شناخته ميگردند ولذا از نظر قرآن کريم داراي ارزش و احترام خاصّي ميباشند.
بنابراين، با توجّه به اينکه آفرينش انسان براي تربيت و تکامل و سعادت او ميباشد، لذا تمام قوانيني که به صورت عباداتي از قبيل نماز و روزه و غيره تنظيم شده، براي همين منظور ميباشد که از جملة آنها مسئلة حجاب است که جز براي سعادت فرد و اجتماع وضع نشده و دستور صريح اسلام در مورد مسئلة حجاب در آية شريفة مورد بحث و آيات ديگر بيانگر همين واقعيّت است.
2- اي پيامبر بگو به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنين، نزديک سازند بر خودشان جلبابهايشان (حجابهايشان) را، آن نزديکتر است به اينکه شناخته شوند (به مسلماني) پس اذيّت نشوند (مبارکة احزاب/ 59).
1- و ايمان آن است شناخت به قلب و اقرار به زبان و عمل به ارکان (تحفالعقول، ص422).
1- وسائلالشّيعه، ج5، ص27