اوّلين نقش سازندة مسئلة «حجاب» متوجّه کانون خانواده است و در تحکيم بنيان خانواده و برقراري صلح و صفا، نقش بسزايي دارد و به عبارت روشنتر قسمت اعظم عفّت عمومي و قداست خانواده که خداي سبحان نسبت به آن احترام زيادي قائل است، از طريق پوشش زن تأمين ميگردد. از اينرو شرع مقدّس اسلام، در اين مورد چند حکم اختصاصي مهم به زنان واجب فرموده است که يکی از آنها رعايت پوشش کامل در برابر نامحرم است که رعایت همهجانبة آن از طرف زنان، موجب سعادت فردی و خانوادگی و اجتماعی شده و بیش از هر کسی، خودِ زن از آثار پربرکت آن منتفع خواهد شد.
مسئلة «حجاب» به تنهایی هدف نیست و منظور از رعایت «حجاب» با تمام ابعاد آن، اصلاح فرد و جامعه و نیل به سعادت فردی و اجتماعی است و حجاب از ابزار نیل به این سعادت میباشد. عدم رعایت احکام الهی در خانواده، منجر به ایجاد اختلافات ریشهدار گشته و شیرازة خانوادهها را از هم گسیخته میسازد.
اسلام با دستور حجاب و پوشش زن، ميخواهد التذاذهاي جنسي و بهرهمندي همسران از يکديگر، به محيط خانوادگي اختصاص يابد و اجتماع، منحصراً براي کار و فعاليّت باشد، برخلاف سيستم غرب که اين دو را با هم آميخته است.
غريزة جنسي، غريزهاي نيرومند و پُرعمر است که هرچه اطاعت شود، سرکشتر ميگردد، همچون آتش که هرچه بيشتر به آن آتشگيره بدهند، شعلهورتر ميشود، به همين جهت دين مبين اسلام، تدابيري براي تعديل و رام کردن اين غريزه در نظر گرفته است و در اين زمينه علاوه بر اينکه هم براي زنان و هم براي مردان، يک وظيفة مشترک که مربوط به نگاه کردن است وضع فرموده و از ايشان خواسته که مبادا به يکديگر خيره شوند و نگاهها را به همديگر بدوزند و چشمچراني کنند، يک حکم و وظيفه نيز براي زنان در زمينة پوشش وضع فرموده تا استمتاعات و التذاذهاي جنسی، به محيط خانوادگي و در کادر ازدواجِ مشروع اختصاص يابد و موجب محبّت بيشتر زوجين به يکديگر گردد. از اينرو به زن اجازه نميدهد که وقتي از خانه خارج میشود، موجبات تحريـک مردان را فراهم کند و بـه مرد هم اجـازه نميدهد تـا به چشمچراني بپردازد.
در دين مبين اسلام هر چيزي که موجب تحريک شهوات باشد و به عفاف و پاکدامني لطمه وارد سازد، و عفّت عمومی را در جامعه به مخاطره افکَنَد، ممنوع اعلام گشته است که از جملة آنها استعمال بوي خوش توسّط زنان است که نبايد به مشام مرد نامحرم برسد و موجبات تحريک غريزة جنسي جنسِ مخالف را فراهم آورد و به اين جهت عليرغم اينکه در دين مبين اسلام، زنان به خوشبو نمودن خود در برابر همسرانشان توصيه و سفارش شدهاند، از رسانيدن بوي عطر به نامحرم به شدّت نهي گشتهاند. تا جايي که رسيدن بوي عطر زن به نامحرم از گناهان کبيره محسوب ميشود. حضرت امام صادق(عَلَيْهِ السَّلام) ميفرمايند: «لٰا يَنْبَغی لِلْمَرْاَةِ اَنْ تُجَمِّرَ ثَوْبَهٰا اِذٰا خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِهٰا»[1] براي زن شايسته نيست که هنگام خروج از خانه لباسش را خوشبو کند.
مکتب اسلام، مکتب پوشيدگي است نه برهنگي، همانطور که حيا براي انسان يک امر فطري میباشد، خداي سبحان، ميل به پوشيدگي را در نهاد زن قرار داده و سپس او را دعوت به آن نموده و آن را براي او پسنديده است. همانطور که در عالم خلقت هر چيزی پوشش و حفاظی دارد و بدون آن پوسيده و فاسد میشود، حجاب نيز پوششی است که از فساد و تباهی زن جلوگيری کرده و به او ارزش و بها میدهد.
پس با توجّه به اينکه انسان موجودي عاقل و متفکّر میباشد، لذا لازم است که در ظاهرِ اشیاء محصور نماند و از ظاهر به باطن عبور کند و از هر چیز عبرت اخذ نمايد، همانطور که حضرت امام کاظم(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «ما مِنْ شَیْءٍ تَراهُ عَيْنُكَ اِلّا وَ فيهِ مَوْعِظَة»[2]. باتوجّه به اصل بودنِ پوشش در تمام موجودات، درمييابيم که چادر و پوشش براي زن نيز حفاظ و وسيلة سلامتي و امنيّت فردي و اجتماعي است که در صورت حذف، نه تنها خودِ فرد، بلکه اجتماع نيز دچار آسیبهای فراوان ميگردد.
توجّه به اين نکته ضروري است که غريزة جنسي، پرعمرترين و نيرومندترين غريزه ميباشد. در تأييد آن ملاحظه ميشود که مرد سالمندي که ساير قواي او بمانند چشم و گوش و توان حرکت و... ضعيف گشته و يا از کار افتاده است و پژمرده و افسرده گشته است، گاهی در مواجهه با پيشنهاد ازدواج، روحيه گرفته و روح تازهاي به کالبدش دميده ميشود و فوراً دستي به سر و صورت خود ميکشد. مطلب مذکور بيانگر دو حقيقت است:
اوّل اينکه: سالمندي، دليلِ از کار افتادگي غريزة جنسي نميباشد، ولذا به هر سالمندي به صِرف سالمند بودن نميتوان اعتماد کرد و چه فسادهايي که از ناحية اعتماد به بعضی از سالمندان ايجاد شده است و چه دختران جوان و سادهدلي که در نتيجة اعتماد به برخی مردان سالمند اغفال شدهاند.
دوّم اينکه: وقتي مرد سالمند در چنين وضع و اوضاع روحي باشد، ناگفته پيداست که غريزة جنسي جوان در چه وضعي قرار دارد! «تو خود حديث مُفَصَّل بخوان از اين مُجمَل»[3].
1- اصول کافي، ج5، ص519
1- هيچ چيزی نيست که چشمان تو آن را میبيند، مگر اينکه در آن برای تو پندی است (امالی شيخ صدوق، ص509).
1- امثال و حِکَم، ص561