بر اين اساس که آيۀ شريفۀ صد و سی و پنج، در مورد توصيۀ خدای سبحان به قوّام به قسط بودنِ بندگانش است و قوّام به قسط بودن، ايمانِ مستحکم و استواری طلب میکند، لذا در آيـۀ شريفۀ صد و سی و شش میفرمايد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» ای مؤمنان، ايمان بياوريد. به عبارت ديگر خداوند متعال، مؤمنان را امر به تکميل ايمان میفرمايد. معلوم است که مؤمنان و افرادِ مورد خطابِ خدای سبحان، به وصف ايمان مجهزّند، ولی خدای سبحان میفرمايد: اين مقدار ايمان کامل نيست و لازم است که اين وصف ايمان را به کمال برسانيد «آمِنُوا». همانطور که کسی که نماز میخواند، با وجود ايمان و اقامۀ نماز، از خداوند درخواست میکند: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»[1].
مفسّران عظام، هر کدام به نوعی آيۀ شريفۀ مورد بحث را تفسير کردهاند که علّامه طباطبايی(رَحمَةُاللهِ عَلَیه) و استاد جوادی آملی، دو مورد را قبول کردهاند. يکی اينکه: ای کسانی که ظاهراً ايمان آورديد، باطناً هم ايمان آوريد، بمانند آيۀ چهـاردهم سورۀ مبـارکۀ حجرات که میفرمايد: «قالَتِ الْاَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا اَسْلَمْنا وَ لَمّا يَدْخُلِ الْايمانُ فی قُلُوبِكُم»[2]. در آيۀ شريفۀ مورد بحث هم میفرمايد: ای کسانی که ظاهراً ايمان آورديد، باطناً هم ايمان آوريد «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا».
دوم اينکه: ای کسانی که ايمان آورديد، در ايمانتان ثابت قدم باشيد، بمانند «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»، يعنی خدايا ايمان دارم، ولی مرا در صراط مستقيم ثابت قدم فرما.
تفسير سوم و لطيفتر را علّامه طباطبايی(رَحمَةُاللهِ عَلَیه) بيان فرمودند که استاد جوادی آملی نيز آن را تأييد میفرمايند، به اين صورت که: «ای کسانی که اجمالاً و بطور خلاصه ايمان آورديد، مشروحاً و تفصيلاً هم ايمان آوريد». منظور از ايمان تفصيلی اين است که به تمام پنج اصل ايمان آوريد «بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ». امکان ندارد که به يکی از پنج اصل ايمان آوريد، ولی ديگری را رد کنيد، و در آن صورت، ايمـانتـان، ايمـان اصيـل محسـوب نمیشـود و به مقصد رساننده نخواهد بود. يعنی ايمان آوردن به يکی از پنج اصل، کافی نيست و بايد در طول ايمان به خداوند، به فرستادگان او و فرشتگانش و کُتُب آسمانی و روز قيامت نيز ايمان آوريد. دين، مجموعۀ به هم پيوسته است و ايمانِ انسان زمانی حقيقی و اصيل محسوب میگردد که تمام پنج اصل را دربر گيرد. انکار يکی از آنها انکار ديگری است. کسی که ايمان به خداوند دارد، به نبوّت و فرشتگان و کتابهای آسمانی و قيامت هم ايمان دارد و ايمان به برخی و کفر به بقيه پذيرفته نيست «يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُريدُونَ اَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض»[3].
در تأييد آيۀ شريفۀ مورد بحث، خدای سبحان در سورۀ مبارکۀ بقره میفرمايد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»[4]. ايمان به پنج اصلِ واجب بوده و انکار يکی، به منزلۀ کفر و انکار بقيه است. رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) و تمام مؤمنان به تمام کُتُب آسمانی و رُسُل و فرشتگان ايمان آوردند. با توجه به اينکه تمام حضرات انبياء(عَلَيهِم السَّلام) از سوی يک مبدأ و يک خالق ارسال شده اند، لذا همگی مورد قبول هستند. کسی که نبوّت را می پذيرد، نمیتواند بگويد بعضی از پيامبران را قبول دارم و برخی را نمیپذيرم. انکار يک پيغمبر، انکار تمام پيامبران است، بمانند يهود که فقط دين خود را پذيرفتند و از پذيرش دين بعدی و ساير پيامبران و کُتُب آسمانی خودداری نمودند و مسيحيّت نيز فقط دين خود را پذيرفتند و از پذيرش اديان و پيامبران و کُتُب قبلی و بعدی امتناع کردند «وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَیْء»[5]، ولذا دچـار گمراهی و انحراف شدند. تمـام پيـامبران و کُتُب آسمـانی، من جانب الله هستند و ايمان به تمام آنها واجب و ضروری است، ولی وظيفه از لحاظ عمل و قبول شريعت، پذيرش آئين آخرين پيامبر و آخرين کتاب آسمانی است «قُلْ آمَنّا بِاللَّهِ وَ ما اُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما اُنْزِلَ عَلى اِبْراهيمَ وَ اِسْماعيلَ وَ اِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْاَسْباطِ وَ ما اُوتِیَ مُوسى وَ عيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون»[6]. حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ)، افضل پيامبران اولوالعزم هستند و پيامبران اولوالعزم، برگزيدۀ تمام حضرات انبياء(عَلَيهِمُ السَّلام) میباشند، لکن از اين جهت که همگی ارسال شده از سوی يک مبداء هستند، فرقی ميان آنها قائل نيستيم.
پس آيۀ شريفۀ مورد بحث در بيان اين است که ای مؤمنان، ايمان آوريد و اين ايمان اجمالی خودتان را تفصيلی کنيد و به چهار اصل ديگر نيز معتقد باشيد و آنها را از همديگر جدا و تفکيک نکنيد.
۱- هدایت کن ما را به راه مستقیم (مبارکه حمد/۶).
[2]- گفتند اعراب ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاوردید ولیکن بگوئید تسلیم شدیم و داخل نشده ایمان در دلهای شما (مبارکه حجرات/۱۴).
[3]- کافر شدند به خداوند و رسولانش و اراده میکنند اینکه جدايی اندازند میان خداوند و رسولانش و میگویند: ایمان آوردیم به بعضی و کافر میشویم به بعضی (مبارکه نساء/150).
[4]- ایمان آورد رسول به آنچه نازل کرده شد به او از جانب پروردگارش، و مؤمنان همگی ایمان آوردند به خداوند و ملائکۀ او و کتابهايش و رسولان او، فرق قائل نمی شويم ميان احدی از رسولانش (مبارکه بقره/۲۸۵).
۱- و گفتند یهودیان که نیستند نصاری(مسیحیان) بر چیزی و گفتند نصاری که نیستند یهودیان بر چیزی (مبارکه بقره/۱۱۳).
[6]- بگو: ایمان آوردیم به خداوند و آنچه نازل شده بر ما و آنچه نازل شده بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و یعقوب و نوه ها و آنچه داده شده به موسی و عيسی و پيامبران از پروردگارشان، فرق نمیگذاریم میان احدی از ایشان و ما بر او تسلیم شدگانیم (مبارکه آل عمران/۸۴).