آيۀ شريفۀ صد و سی و پنج در مورد اجرای عدالت و قضاوت و شهادت عادلانه بود و استفاده شد که عدالت، مورد تأکيد حقّ سبحان و حضرات اهل بيت عصمت و طهارت(عَلَيهِمُ السَّلام) است و خدای سبحان، در مورد کسانی که قضاوت و شهادت عادلانه نداشته باشند، هشدارهای کوبنده ای دارد. اگر مشهودٌعليه يعنی کسی که بر له و عليه او شهادت داده میشود، پدر و مادر يا فرزند يا از خويشاوندان باشد و طرف ديگر بيگانه و يا يک طرف، مسلمان و طرف ديگر کافر باشد، باز بايد به حق و حقيقت قضاوت و شهادت داد، گرچه عليه پدر و مادر يا فرزند و خويشاوند و يا فرد مسلمان باشد. هيچ يک از مناسبات خويشاوندی و حتّی پدر و مادر يا فرزند بودن نبايد باعث قضاوت و شهادت ناعادلانه و عدم اجرای عدالت شود. شهادت دهنده و قضاوت کننده، تنها بايد خداوند را در نظر بگيرند و خداوند را حاضر و ناظر بر افکار و اعمالشان ببينند. به فرمودۀ مفسّران عظام، چنين دينی که ملاحظات نفسانی و خويشاوندی را ملاکِ قضاوت قرار نمیدهد و فقط خواست و ارادۀ خداوند را میبيند، قادر است که تا قیام قيامت بندگان خداوند را اداره کند. اگر دينِ اسلام الی يوم القيمه قادر به تربيت و ادارۀ مردم نبود، کتاب بعدی و پيامبر بعدی برای هدايت مردم، انزال و ارسال میشد. امّا دين اسلام، جهانی و جاودانی است و تا قيام قيامت قادر به هدايت انسانها میباشد. دين، آن زمانی جاودانی است که با فطرت ناب و زلال انسان، موافق و مطابق باشد و به اين سبب گفته میشود که دين اسلام، دين فطری است و همان چيزهايی را ارائه میدهد و از انسان میطلبد که فطرت سالم و توحيدی و عدالت محور بشری آن را میپذيرد. نمونۀ روشن اين مطلب، فروپاشی کمونيسم بعد از هفتاد سال ريشه دوانيدن است که چون ريشۀ فطری نداشت، به آسانی فرو پاشيد. فطرت انسان، فطرت خدايی و توحيدی است، ولذا آنچه که با فطرت اصيل انسانی، مغايرت داشته باشد، آن را دفع میکند و نمیتواند جاودانه باشد. به عنوان نمونه: خداوند متعال، فطرت انسان را عدل طلب و ظلم ستيز آفريده است و اگر از پنج قارۀ مختلف جهان، پنج نفر حاضر کنند که دين هم به آنها ابلاغ نشده باشد و از آنها سئوال شود که آيا ظلم خوب است يا عدل؟ همه جواب میدهند عدل. انسان دروناً با فطرت توحيدی سرشته شده است، ولذا با وجود اين همه ظلم و شکنجه که در حق مسلمانان انجام میگيرد، باز روز به روز گرايش به دين اسلام افزايش پيدا میکند.
در آيۀ شريفۀ صد و سی و پنج استفاده شد که شما عادلتر و مهربانتر از خدای سبحان نباشيد و قضاوت به عدالت نمائيد. مبادا به چيزی که وظيفه نداريد، حکم کنيد. امّا با وجود اين همه توصيۀ پروردگار به اجرای عدالت، ملاحظه میشود که چگونه در برخی ادارات و سازمانها يا کارخانجات، در حق محروم ترين قشر جامعه که کارگران هستند، ظلم روا میشود و حق آنان غصب میگردد که حقیقتاً حقّ النّاس بزرگی است و برکت را از دنيـا و آخرت انسـان میگيرد. حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «اَعْطِهِمْ اُجُورَهُمْ قَبْلَ اَنْ يَجِفَّ عَرَقُهُم»[1] مزد کارگر را بدهيد، قبل از اينکه عرق او خشک شود.
«كهنـه دزدان كه ز مـالِ فقرا می دزدند
نـانِ خشكیـده ز انبـانِ گـدا می دزدند
رحـم بـر عاجـز و افتـاده نـدارنـد روا
از كَران سمعك و از كور عصـا می دزدند
رأفت و رحـم كجـا آیـد از آن قومِ دنی
كـه ز افتـادۀ بیـمـار دوا می دزدنـد»[2]
در جلسۀ سابق در مورد مصاديق حقالنّاس استفاده شد که سختگيری در امر ازدواج و محروم نمودنِ جوانان از حقّ مشروعشان، حقّ النّاس بزرگی است که در اين مورد لازم به يادآوری است: آسانگيریِ ازدواج، در مورد مراحل بعد از تحقيق و محرز شدنِ ازدواج میباشد، وگرنه در مورد تحقيق قبل از ازدواج توصيۀ فراوانی شده و هرچه در اين مورد دقّت شود، جا دارد. آنچه بايد در مورد آن آسانگيری شود، مراحل برگزاری جشن و عروسی و تشريفات و تجمّلات و مَهريه و جهيزيه و کم کردن توقّعات و انتظارات و چشم و هم چشمی ها و... میباشد. امّا متأسفانه گاهی افراد قبل از ازدواج و در مرحلۀ تحقيق چشمها را می بندند و به متديّن بودنِ پدر و مادر و... اکتفا میکنند و بعد از آن، چشمها را باز میکنند و در مورد برگزاری مراسم و خريد و... سختگيری میکنند. گاهی تعريفهای پدر و مادر از فرزندانشان در مرحلۀ خواستگاری، مبالغه آميز است که در مرحلۀ تحقيق بايد اينها را ناديده گرفته و از راه صحيح و درست به تحقيق پرداخت.