جهان خلقت، مشتمل بر عالم تکوين و تشريع میباشد. تکوين يعنی هستی دادن و به وجود آوردن و منظور از عالم تکوين، عالم خارج از وجود انسان و حيوان[1] میباشد و شامل ابر و باد و ماه و خورشيد و اجرام آسمانی و زمينی و... میگردد. در ميان اجزای عالم تکوين، هيچ شکاف و اختلافی وجود ندارد و تمام اجزای آن گرچه مستقل کـار میکنند، ولی درواقع هدف يکسـانی را پيش میبرند و يک کار را انجام میدهند و حيات مادی انسان و حيوان و نبات را تأمين میکنند. آبها بايد تبخير شوند تا ابرها تشکيل شوند و بادها بايد بوزند تا ابرها جابجا گردند و در جايی که از طرف خداوند مأمور شدهاند، باران ببارد و دانه بوسيلۀ باران و آفتاب رشد کند. از اينرو ابر و باد و ماه و خورشيد، گرچه هر کدام کار مخصوصی دارند، ولی همگی يک مأموريّت انجام میدهند و خلقت را در مسير حفظ حيات مادّیِ موجوداتِ زنده پيش میبرند. به همين ترتيب، عالم تشريع نيز باعث حيات باطنی و دينی انسان میگردد و تربيت و هدايت انسان را عهدهدار است و هيچ مغايرتی ميان احکام و اجزاء دين وجود ندارد و همگی مجموعۀ به هم پيوسته هستند. همانطور که اگر در عالم تکوين، يکی از عوامل دست از کار بکشد، بمانند اينکه باران نبارد و يا خورشيد نتابد، يا ابر نباشد و...، حيات مادّی موجودات زنده محکوم به فناست و همۀ اجزاء عالم تکوین به نظم الهی گردن نهاده و ذرّ ه ای از امر الهی روی گردان نیستند و به حریم همدیگر تجاوز نمی کنند «لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغی لَها اَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهار ِ وَ كُلٌّ فی فَلَكٍ يَسْبَحُون»[2]، همانگونه در عالم تشریع و آنچه که به دین و شریعت مربوط است و از سوی خداوند برای رشدِ روحی و باطنی و هدایت و تربیت انسان وضع شده است، هماهنگیِ کامل وجود دارد و مجموعۀ به هم پیوسته است. در عالم تکوین و تشریع هیچ نوع اختلافی وجود ندارد و همه یکپارچه عمل می کنند.
عالم تشریع به دو قسمت تقسیم می گردد: یکی بخش اعتقاد و دیگری بخش عمل. در بخش اعتقاد، انسان باید به تمام پنج اصل معتقد باشد «بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ». اگر کسی بگوید که من به خداوند و رُسُل و کُتُب ایمان دارم، ولی به معاد معتقد نیستم، کل اعتقادات او نقش بر آب است. یا اگر بگوید به قرآن اعتقاد دارم، ولی سایر کتاب ها و رُسُل را قبول ندارم، گویا هیچ کدام را قبول نکرده است. کفر به یکی از اصول دین، کفر به بقیه است. اگر کسی نبوّت را قبول دارد، باید امامت را هم بپذیرد، چراکه پرچم نبوّت و رسالت را امامت پیش می برد.
در بخش عمل نیز امکان ندارد مؤمن، پاره ای از اعمال و احکام الهی و فروع دین را قبول کند و پاره ای را نپذیرد. به عنوان نمونه: نماز و روزه را بپذیرد، ولی حجّ یا سایر فروع را انکار کند «وَ لِلَّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمينَ»[3] و انکار یکی از فروع دین، انکار بقیه است. انسان باید دین را به عنوان یک مجموعۀ به هم پیوسته قبول کند و به آن عامل باشد تا دین او را به کمال برساند. دینِ ناقص و تجزیه شده، نمی تواند انسان را به مقصد برساند و سعادت دنیوی و اُخروی او را تأمین نماید. دین از مجموعۀ اعتقاد و عمل تشکیل شده است و تمام اجزاءِ اصول و فروع دین، به هم پیوسته است، ولذا انسان باید به تمام اجزاء اصول دین، معتقد و به تمام احکام فروع دین عامل باشد تا به هدف دین که رسیدن به کمال است، نائل گردد و سعادت دارَین نصیب او شود. کسی که یکی از اصول یا یکی از فروع را انکار کند، برابر با کفر تمام اصول و فروع برای او خواهد بود. مؤمن واقعی کسی است که در بخش اعتقاد ایمان آوَرَد «آمَنّا» و در بخش عمل «سَمِعْنا وَ اَطَعْنا»[4] بگوید.
آیۀ شریفۀ مورد بحث، در بیان کفر اعتقادی است «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً». اسلام دین یکپارچه است، تمام افرادِ اصول و فروع دین، یک حقیقت واحد را تشکیل می دهند و همه از سوی یک مبداء هستند و به سوی یک سرانجام پیش می روند و یک راه و یک هدف را تعقیب میکنند. توحید و نبوّت و امامت و معاد همه یکپارچه هستند و کسی که به همۀ دینِ یکپارچه اعتقاد داشت و به همۀ احکام آن عمل نمود، دینِ او کمال بخش خواهد بود.
بـا توجه به این حقیقت که تداومِ نبوّت با امامت میسور است و اگر امامت نبود، نبوّت ابتر می ماند، لذا کسانی که قرآن را از عترت(عَلَيهِمُ السَّلام) جدا نمودند، درواقع قرآن را از قرآن جدا کردند. قرآن و عترت(عَلَيهِمُ السَّلام) در کنار هم کمال بخش هستند. کسانی که بعد از وفات حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) قرآن و عترت را از هم جدا کردند و گفتند: «حَسْبُنا کِتابُ الله»[5]، درواقع قرآن را هم نپذیرفتند، چراکه حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) شرط نجات و رستگاری انسان را در کنار هم بودنِ قرآن و عترت بیان فرموده اند «اِنّی تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَيْتی وَ اِنَّهُما لَمْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا»[6].
«چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج
گر رسـاند بر فلک، باشد همان دیوار کج»[7]
[1] - لازم به توضیح است که دستگاه های خودکارِ وجود انسان و حیوان، مانند دستگاه جذب و دفع و هضم و ... به طور تکوینی، یعنی خارج از اراده و اختیار انسان، به اذن الله انجام وظیفه می نمایند.
2- نه خورشید سزاوار است بر آن اینکه درک کند ماه را و نه شب سبقت گيرنده است از روز، و هر یک در مدار خود شناورند (مبارکه یس/۴۰).
3- و بر خداوند است بر مردمان (حق خداوند است بر مردمان)، حج خانه (خداوند)، هر کسی که استطاعت دارد به سوی او راه را و کسی که کافر شد، پس همانا خداوند بینیاز است از جهانیان (مبارکه آلعمران/۹۷).
4- شنیدیم و اطاعت کردیم (مبارکه بقره/۲۸۵).
[5]- کافی است برای ما کتاب خداوند (بحارالانوار، ج25، ص88).
[6]- همانا من ترک کننده ام در ميان شما دو وزنۀ گرانقدر، کتاب خداوند و عترتم اهل بيتم را، و همانا آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا اينکه وارد گردند بر من کنار حوض کوثر، مادام که به اين دو تمسّک جوييد، هرگز گمراه نمی شويد (الاحتجاج على اهل اللجاج، ج2، ص450).
[7]- صائب تبريزی