آية شريفة مورد بحث با توحيد شروع می­شود و خداوند متعال در اين آية شريفه، چندين حق و حقوق را بيان فرموده که اوّلين حق، توحيد و حق پروردگار است و به عبارت ديگر، خدای سبحان در آية شريفة مورد بحث، چندين ميثاق بيان فرموده که اوّلين ميثاق، توحيد است. اينکه خدای سبحان آية شريفه را با توحيد آغاز فرموده، برای اين است که چنانچه توحيد با تمام ابعادش در وجود انسان محقّق شود و انسان معتقد به تمام ابعاد توحيد گردد، در پذيرش اصول و فروع، مشکلی نخواهد داشت.

     قسمتی از اقسام توحيد عبارت است از: توحيد ذاتی، توحيد صفاتی، توحيد افعالی و توحيد عملی يا عبادی که در جلسات سابق مطالبی پيرامون آنها استفاده شد. قسمت ديگر توحيد عبارت است از توحيد در خالقيّت يا ربوبيّت، به اين معنا که انسان، خداوند را به عنوان خالق هر چيز بپذيرد «اَللّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ء»[1] و يقين داشته باشد همان کسی که خالق است، ربوبيّت و ادارة جهان هم مستند به اوست. مشرکين، توحيد در خالقيّت را قبول دارند، ولی توحيد در ربوبيّت را نمی­پذيرند و آن را مستند به آلهة مختلف می­دانند، به اين صورت که خداوند متعال خلق فرموده، ولی ادارة جهان را به فرشتگان يا ربّ ­النّوع­ها تفويض فرموده است ولذا برای افزايش روزی و تأمين منافع دنيوی، بايد اين ربّ النّوع­ها (فرشتگان) را از خود راضی کرد و چون ربوبيّت را به ربّ النّوع­ها مستند می­دانند، لذا برای ربّ­ النّوع­ها عبادت می­کنند و معتقدند که چون ما هرگز نمی­توانيم بـا خداوند ارتبـاط برقرار کنيم، لذا ربّ­ النّوع­هـا را می­پرستيم تا ما را به خداوند نزديک کنند «لِيُقَرِّبونا اِلَى اللّهِ زُلْفی‏»[2]، و درواقع آنها به تعدّد آلهه معتقد هستند که اين نگاه، نگاه مشرکانه است و نگاه موحّدانه اين است که خالق جهان، همان مدبّر و اداره کنندة آن است.

     بخش سوّم در مسألة توحيد، صفات ذاتی و صفات فعلی پروردگار است. صفـات ذاتی خداونـد، صفـاتی هستند کـه از ذات پروردگـار می­ جوشند و چه در بيرون مخلوقی وجود داشته باشد يا نه، خداوند صاحب اين صفات است، مانند حیّ، قيّوم، قادر و عالم. امّا صفات فعل، بايد در بيرون مخلوقی وجود داشته باشد تا اين صفات پروردگار تحقّق يابد، بمانند رازق که بايد در بيرون مرزوقی باشد تا صفت رازقيّت پروردگار تحقّق يابد «اِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ»[3].

     حال اگر کسی توحيد را با تمام ابعادش پذيرفت و معتقد شد که خالق هستی خدای سبحان است و تدبير، مستند به اوست، درمی­ يابد که خلقتی با اين عظمت و با اين بی­ نهايت­ ها نمی­تواند بی­ هدف بوده و اين آغاز، بدون انجام باشد ولذا وقتی کسی به معنای حقيقت کلمه معتقد به پروردگار شد و مبداء را پذيرفت، بلافاصله معاد را هم می­ پذيرد، چراکه اگر معاد و بازگشت به سوی خداوند نباشد، خلقت عبث و بيهوده خواهد بود «اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ اَنَّكُمْ اِلَيْنا لا تُرْجَعُون‏»[4]. وقتی انسان معاد را پذيرفت، بلافاصله عدالت را هم می­پذيرد، چراکه عدل الهی ايجاب می­کند که جهانی باشد تا مردم در آنجا به جزای اعمال خير و شرّشان برسند «بِالْعَدْلِ‏ قامَتِ‏ السَّماواتُ وَ الْاَرْض»[5]، «لِيَجْزِيَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات‏»[6]. پس چنين خدايی، عادل است و ظالم نيست و همين که انسان عدل را پذيرفت، حتماً نبوّت را هم پذيرا می­شود، چراکه امکان ندارد خدای سبحان بندگانش را در رسيدن به مقصد اعلا، بدون رهبر و راهنما رها کند، ولذا وجود راهنمايان الهی ضرورت دارد. آری، خداوند که خالق و ربّ يکتای جهانِ به اين زيبايی است، امکان ندارد که عادل نباشد و خداوندی که عادل است، انسانها را بدون رهبر و راهنما رها نمی­کند، ولذا موحّد حقيقی، نبوّت را هم می ­پذيرد و وقتی قبول کرد که انسان تا آخر عمر نمی­تواند بدون راهنما باشد و نبوّت، فيض ابدی نيست، معتقد به اصل ديگری می­شود که تداوم­بخش نبوّت بوده و همان مسئوليّت را به عهده دارد و امامت نام دارد که فيض ابدی است و روی زمين هرگز خالی از حجّت معصوم نمی­ماند «اَلْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْق‏»[7] و اگر در پايان جهان، دو نفر روی زمين باقی بمانند، يکی از آنها حجّت الهی است «لَوْ لَمْ يَبْقَ فِي الْاَرْضِ اِلّا رَجُلانِ لَكانَ اَحَدُهُمَا الْحُجَّة»[8].

     پس وقتی انسـان توحيد را پذيرفت، تمام اصول دين برايش يقينی می­گردد و وقتی اصول دين مستند به پروردگار است و خالقيّت و ربوبيّت و توحيد و ايمان، همه از آنِ خداوند است، لوازم ايمان يعنی اعمال صالحات مطرح می­شود که در قرآن کريم که قانون اساسی انسان است، تبيين شده است. چنين کسی در پذيرش فروع دين، بمانند اصول دين، مشکلی ندارد. آری، اگر انسان توحيد را با تمام ابعاد پذيرفت، در پذيرش اصول و فروع، مشکلی نخواهد داشت.

 

1- خداوند پديدآورندة همه چيز است (مبارکه زمر/62).

2- تا نزديک سازند ما را به خداوند (مبارکه زمر/3).

3- همانا خداوند، اوست روزی ­دهنده (مبارکه ذاريات/58).

4- آيا پس گمان کرديد همانا ما خلق کرديم شما را بيهوده و همانا شما به سوی ما بازگردانده نمی­شويد (مبارکه مؤمنون/115).

5- آسمانها و زمين بر اساس عدالت استوار شده است (بيان نورانی رسول اکرم(صَلَّی‌اللهُ‌عَلَيْهِ‌وَ‌اله)؛ عوالی اللئالی، ج4، ص103).

6- تا جزا دهد کسانی را که ايمان آوردند و انجام دادند اعمال صالحات (مبارکه سبأ/3).

7- حجّت (خداوند) قبل از خلق و همراه با خلق و بعد از خلق می­باشد (بيان نورانی امام صادق(عَلَيهِ ­السَّلام)؛ الکافی، ج1، ص177).

8- اگر باقى نماند روى زمين مگر دو نفر، قطعا يكى از آن دو حجّت خدا خواهد بود (بيان نورانی امام صادق(عَلَيهِ­ السَّلام)؛ بحارالانوار، ج23، ص22).