در آستانۀ نیمۀ شعبان قرار داریم، شب نیمۀ شعبان، شب قدر و شب ارتباط با امام(عَلَيهِ­ السَّلام) است، شبی است که مولای زمان،  قلوب را متحوّل می­کنند، ولذا اوج معرفت انسان زمانی است که بعد از سه اصلِ تسلیم و تطهیر و تنویر، به اصل مهّم انتظار ملبّس گردد. آری انتظار، بالاترین مرحلۀ معرفت است. شایسته است که انسان به پروندۀ اعمال خود توجّهی کند و خود را محک زند که تا چه اندازه منتظر و چشم به راه امامش بوده و تا چه اندازه در این مورد مضطّر می­باشد؟ معرفت عقلی و علمی و ظاهری در مورد امام که از طریق خواندن کتاب و مطالعه و... حاصل می­شود، زیباست و وسیله و ابزاری است که انسان را به اضطرار امام برساند، لیکن به تنهائی و بدون رسیدن به اضطرار و دردمندِ امام شدن کافی نیست. انسان باید نام و یاد امام را وارد قلب و جان و زندگی خود نماید و چنان دردمندِ امام باشد و طلبِ آن بزرگوار را داشته باشد، که گوئی فرد تشنـه­ای که چنـد روزی آب نخورده، از درون شدیداً طلب آب می­کند. اگر انسان حقیقتاً دردِ طلب داشته باشد و طلب از درونِ او بجوشد و در حال اضطرار باشد، درمانِ او حتمی است و خداوند درمان حقیقی را می­فرستد.

«ای ­پـادشه خوبــان داد از غم تنهــایی

                                       دل بی­­تو به جان­آمد وقت است ­که باز آیی

ای درد توأم درمــان در بستر نـاکـامی

                                       و ای يـاد توأم مونس در گوشة تنهـایی»[1]

     پس ممکن است که انسان، معرفت به وجود امام پیدا کند، ولی مضطرِّ امام نباشد و تا وقتی به این اضطرار نرسیده، درمان حاصل نخواهد شد. اوج اضطرار در آیة شریفة «اَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْاَرْض‏»[2] متجلّی است و اوّلین مضطرّ، وجود نـازنین امام ­زمان(عَجَّلَ­الله­تَعالي­فَرَجَهُ­الشَّريف) هستند. حضرت امام­ صادق(عَلَيهِ­ السَّلام) در مورد آية شريفة «اَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ...» می­فرمايند: «اين آيه در مورد مهدی از آل محمّد(صَلَّي­­اللهُ­عَلَيْهِ­وَ‌­الِه) نازل شده، به خدا سوگند مضطرّ اوست که در مقام ابراهيم(عَلَيهِ­ السَّلام) دو رکعت نماز بجا می­آورد و دست به درگاه خداوند متعال برمی­دارد، (خداوند) دعای او را اجابت می­کند، ناراحتی­ها را برطرف می­سازد و او را در زمين خليفه می­نمايد، سپس جبرئيل(عَلَيهِ­ السَّلام) و سيصد و سيزده نفر با وی بيعت می­کنند»[3].

     درک و نیازِ اضطرار و رسیدن به آن، نعمتی است که باید از خداوند خواست و همواره از سویدای جان نالید که خدایا، مرا دردمندِ امامم قرار بده و کمکم کن تا نیازهای واقعی را دریابم و نیازهای کاذب، مرا در زندگی به دنبال خود نکشانند. خداوندا، نیازهای کاذب در زندگی آنقدر برای خود جا باز نکنند که جای نیازهای واقعی را بگیرند. نیاز به خداوند، نیاز به دین، نیاز به حجّت الهی و امام(عَلَيهِ­ السَّلام) که در اين مسير طولانی و پُر پيچ و خم دست مرا بگیرند و به مقصد اعلی برسانند، نیازهای حقیقی هستند.

     اضطرار و دردمندیِ انسان نسبت به امام(عَلَيهِ­ السَّلام) سه نوع است:

     اوّل: اضطرار انسان به امام(عَلَيهِ­ السَّلام)، بخاطر حاجات دنیوی است و انسان دست به دامان آن بزرگوار می­گردد تا دردها و مرض­هایش را شفا بخشد و مشکلات و مصائب و گرفتاری­های او را دفع کند، که البتّه این امر به نوبة خود زیباست. انسان ­بجای اینکه به بیگانه متوسّل شود، به باب امامش رجوع می­کند و از آنان که آبرومندانِ درگاه الهی هستند، طلب یاری و کمک می­نماید. امّا در این نوع اضطرار، انسان باید مراقب باشد که مبادا فقط به خاطر حاجات دنیوی، امامش را بخواند و وقتی حاجتِ او روا شد و مشکلش حلّ گشت، امام را فراموش کند یا اگر مصلحت الهی چنین باشد که عینِ خواستة او داده نشود، از امام قهر کند، که در این صورت درواقع حاجاتِ انسان هدف است و امام، وسیله می­باشد.

     دوّم: اضطرارِ انسان نسبت به امام(عَلَيهِ­ السَّلام) به این علّت است که دردِ آخرت دارد، ولذا مضطرّ امامش می­شود تا برای رسیدن به زندگی ابدی و سعادت جاویدان، دست او را بگیرد و همراهی نماید. انسان موجودی ابدی است و نیاز مبرم به وجود امام دارد تا در سفر ابدیِ آخرت که در پیش­روی او قرار دارد، و در شب ظلمانیِ پس از مرگ، دستش را بگیرد و از ظلمت به نور بکشاند و به سعادت ابدی برساند.

     سوّم: اضطرار انسان تا حدّی است که همانطور که به اندازة ذرّه ذرّة وجود و سلّول­های خود به خداوند محتاج است «يا اَيُّهَا النّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى الله»[4]، همانگونه ظاهراً و باطناً نیازمند امام است. آری، انسان در لحظه لحظه­های زندگی و در هر نَفَسی که می­کشد، مضطرّ و نیازمند امام است، چراکه تمامی فیض حق، توسّط امام بر زمین جاری می­شود. اگر لحظه­ای فیض امام قطع شود، حیات ظاهری و باطنی انسان، محکوم به فنا و نابودی است، ولذا وقتی انسان این نیاز شدید را درک کرد و پی بُرد که تحوّل درونیِ او توسّط امام است، از سویدای دل و عمق وجودش این دعـا را ندا می­کند که: «فَاشْفَعْ لی عِنْدَ رَبِّكَ يا مَوْلایَ فَاِنَّ لَكَ عِنْدَ اللهِ مَقاماً مَعْلُوما»[5] پس شفاعت نماييد برای من نزد پروردگارتان ای مولای من، پس در حقيقت برای شما نزد خداوند مقام معلومی وجود دارد.

 

1- حافظ(عَلَيهِ ­الرَّحمَة)

2- آيا کيست که اجابت می­کند مضطرّ را زمانی که می­خواند او را و برطرف می­کند بدی را و قرار می­دهد شما را خليفه در زمين (مبارکه نمل/62).

3- تفسير نورالثّقلين، ج4، ص92

4- ای مردم، شما نيازمندان هستيد به سوی خداوند (مبارکه فاطر/15).

5- مفاتيح­ الجنان، در زيارت قبر اميرالمؤمنين(عَلَيهِ­ السَّلام)