حبّ حضرت فاطمه زهرا(سَلامُ اللهِ عَلَيها) در مقاطع مختلف به انسان سود میدهد. کسی که به دامان آن بزرگواران چنگ بزند، در دنیا و عقبی با آنان خواهد بود. پیام جاویدان آن بزرگواران به عالم بشریّت این است که بندگی و عبودیّت در تسلیم و رضا متجلّی است و شاخصۀ موحّد بودن تسلیم و رضاست. عبد حقیقی کسی است که به مقدّرات الهی راضی و خشنود می باشد و رضایت پروردگار از بنده، محصول رضایت بنده از پروردگار است، به این معنا که وقتی انسان به تمام مقدّرات الهی و به تمام مصائب و دردها و رنجها و حوادث ناگوار، وقایع صعب العبور، تلخیها و بلایا راضی و خشنود بود و تنها رضای الهی را طلب کرد و هر آنچه را که خداوند از او خواسته، انجام داد، خشنودی و رضایت پروردگار، شامل حال او میگردد. البته گفتن این مطالب در لفظ و لسان، آسان است، ولکن آنجا که مشکلات، اعم از مشکلات مالی و اقتصادی و شغلی، بیماری، مرگ و بیماری عزیزان و سایر گرفتاریها به انسان هجوم میآورد، آنجا محل آزمایش است که به مقدّرات الهی راضی و خشنود باشد و لب به شکایت نگشاید و با تمام وجود بگوید: «رِضاً بِقَضائِکَ وَ تَسْلیماً لِاَمْرِکَ»، نه اینکه با یک عدم موفّقیّت در کنکور یا بیماری خود یا عزیزان و یا مشکل اقتصادی و... ایمانش متزلزل گردد و خداوند را به محاکمه بکشد. گاهی اتّفاق میافتد که انسان دعا و توسل میکند و نالهها و ندبهها و نذرها مینماید، ولی پاسخِ آن سکوت از طرف پروردگار است و یا اینکه نه تنها دعایش مستجاب نمیشود، بلکه بر مشکلاتش افزوده میگردد و بـا وجود دعا و نذر و نیاز برای رفع بیماری اش، بیمارتر میشود و یا برای مسائل معنوی دعا میکند، ولی ظاهراً نتیجه ای نمیبیند، لکن این ابتلائات آخرالزمان است و این آزمایشات مایۀ رشد و کمال اوست. همچنین گاهی مربّی و مبلّغی بعد از روزها مطالعه و زحمت و تلاش، وقتی در جلسۀ درس حاضر میشود، مطالب و آموزه هایش از ذهنش پاک میشود که این هم امتحان الهی است و یا در جلسۀ وعظ و سخنرانی یا مباحثه که میخواهد احقاق حقّ کند و یا از ولایت و امامت، جانبداری نماید، یک مرتبه متوجه میشود که زبانش بند آمده و هیچ چيزی نمیداند که البته چنین مواردی باز امتحان الهی است و روسفیدی از امتحـان منوط به تسلیم و رضا میباشد، نه اینکه اعتراض کند که خدایا من که میخواستم از دین تو دفاع کنم، چرا زبانم بند آمد و کمکم نکردی؟
البته لازم به توضیح است که گاهی گناهان حائل و مانع میگردند، یعنی انسان گناهی را مرتکب میشود و همین گناه در جلسۀ درس یا وعظ و سخنرانی مانع از تحویل دادن مطالب میگردد. مؤمن نباید هر مشکلی را بلافاصله به حساب امتحانات الهی بگذارد، بلکه شايسته است در اعمال خود تعقّل و تفکّر نماید و اگر موردی را یافت، توبه و استغفار کند و آن را جبران و اصلاح نماید، ولی چنانچه به موردی برخورد نکرد، آن را به حساب امتحان الهی بگذارد و تسلیم شود و بداند که خداوند نظارهگر است که چگونه عمل میکند «فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ»[1]. حضرت پیامبر اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ)، اصحابشان را طوری تربیت فرموده بودند که وقتی یک سنگ بـه پـایشـان برخورد میکرد، میگفتند: خدایا چه کردیم که چنین شد؟
از دیگر مواردی که شایسته است انسان تسلیم و راضی به مقدّرات الهی باشد این است که: گاهی دو نفر از لحاظ سنی و ... در شرایط یکسانی قرار دارند، ولی یک طرف در اوج امکانات مالی و شغلی و ظاهری است و دیگری دستش از تمام این نعمتها تهی و خالی میباشد که ای بسا در چنین مواردی، شیطان نیز دخالت نموده و وسوسه کند که زبان به اعتراض و شکایت به پروردگار بگشاید، چراکه زمانِ گرفتاری و سختی، زمان تاخت و تاز شیطان است. امّا در این صورت هم شرطِ پیروزی از امتحان الهی، تسلیم و رضا به مقدّرات پروردگار است، هرچند که برایش سخت و دشوار باشد.
مطلب قابل توجه اينکه: مقایسه در هر شرایطی مذموم و نکوهیده می باشد، زیرا اولین کسی که مقایسه کرد، شیطان بود «اَوَّلُ مَنْ قاسَ اِبْليس»[2] که گفت: «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين»[3] و این چنین از دنیا و عقبی ساقط گردید. انسان در هیچ شرایطی شایسته نیست که خود را با دیگری مقایسه کند و بگوید فلانی با من چه تفاوتی دارد که تمام امکانات ظاهری را داراست، ولی تمام مشکلات بر سر منِ بدبخت میریزد! اگر انسان میدانست که خداوند در برابر این محرومیتها و دعاهایِ به ظاهر مستجاب نشده چه چیزهايی به او خواهد داد، آرزو میکرد که ای کاش دعاهایش مستجاب نمیگردید.
پس اگر انسان در هر شرایطی تسلیم و راضی بود و با تمام وجود «رِضاً بِقَضائِکَ» گفت، خداوند متعال نيز در شأن و مقام خود از او تشکر و قدردانی میفرماید: «اِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورا»[4]، «هَلْ جَزاءُ الْاِحْسانِ اِلاَّ الْاِحْسان»[5]. البته تمام موارد مذکور در صورتی است که مشکلات کاملاً تقدیری صورت گرفته باشد و هیچ گونه کمکاری و کوتاهی از طرف خود شخص انجام نیابد.
بنابراین معلوم میشود که امتحانات در آخرالزّمان سخت و دشوار می گردد و اگر انسان بتواند سرافراز و سربلند از این امتحانات خارج شود، به مقام شامخ بندگی نائل میگردد. حضرت رسول اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) در حضور جمعی از اصحاب خود فرمودند: «اى كاش برادرانم را مىديدم، افرادی گفتند: آيا ما برادران شما نيستيم؟ ما به شما ايمان آورده و با شما هجرت نموده ايم، حضرت فرمودند: البته شما ايمان آورده و هجرت نمودهايد، امّا اى كاش من برادرانم را مى ديدم. آن دو نفر سخن خود را تكرار كردند، حضرت فرمودند: شما اصحاب من هستيد، لكن برادران من كسانى هستند كه پس از من مى آيند، به من ايمان آورده و مرا دوست داشته و تصديقم می نمايند و حال آنكه مرا نديده اند، اى كاش برادرانم را مى ديدم»[6]. اگر انسان بداند که در اوج مصائب و مشکلات حقیقتاً در حال آزمایش است، دیگر لب به گلایه و شکایت نمیگشاید و بزرگوارانه صبر مینماید. خوشا به حال کسی که در زمان آزمایش توجه کند و بداند که در حال امتحان است و شیطان ایمان او را به غنیمت نبرد.
پس برای رسیدن به جایگاههای رفیعه، باید در کورۀ مشکلات و مصائب، آبدیده شد و مراقب بود که ذرّ های تزلزل در ایمان و توحید ایجاد نگردد و برای موفّقیّت در چنین امری، علاوه بر تلاش و کوشش، باید دست به دامان اهل بیت(عَلَيهِمُالسَّلام) شد و این ایمان و استقامت را از آن بزرگواران طلب نمود. آن بزرگواران باید به ما کمک و یاری کنند تا درهای فیض و رحمت الهی بر رویمان گشوده شود و دست ما را بگیرند و بالا ببرند. کارشناسی چه زیبا میفرمود که ما به اهل بیت(عَلَيهِمُالسَّلام) بیشتر از نَفَس کشیدن نیازمندیم.
اگر انسان به کم راضی نباشد و فردوس برین بخواهد، لازمهاش صبر و رضا در برابر مشکلات، آن هم در عمر محدود دنیوی است. انسان در برابر صبر بر مشکلات محدود، اجر و پاداش و رضایت نامحدود الهی را دریافت میدارد و آیا حقیقتاً ارزش آن را ندارد؟ مؤمن و موحّد حقیقی همواره در حال تسلیم و رضاست و حقیقتِ حال او چنان است که شاعر میسراید:
«چون رهـا از منجنيـق آمـد خليـل
آمـد از دربــار عـزّت جـبـرئـيـل
گفت: هَـل لَـکَ حـاجَـة يـا مُجتَبی؟
گفت: اَمّـا مِنـکَ يـا جبـرئـيـل لا *
من نـدارم حـاجـتی از هيـچ کـس
بـا يکی کـار من افتاده است و بس
هيـن ادب بنگر کـه در آن تنگنـای
لب به حاجت هم نه بگشود از خدای
گفت بـا او جبـرئیـل ای پـادشـاه
پس ز هر کس باشدت حاجت بخواه
گفت: اينجـا هست نـامحرم مَقال
عِلمُهُ بِـالحـال حَسبـی عَن سؤال*
ايـن عبـارتهـای بـی معنـاستـی
او بـه معنـا بـی سخن دانـاستـی
من نمی دانم چه خواهم ز آن جناب
بهر خـود والله اَعلَـم بِـالصَّـواب
گر سـزاوار من آمـد سـوخـتـن
لب ز دفـع او بـبـايـد دوخـتـن
می توانـد آتـشـم گـلـشن کند
شعله هـا را شـاخ نَستَـروَن کند
چون قضای او رضای جـان ماست
آتش گلشن همه يکسـان ماست
من نمی خواهم جز آنچه خواهد او
حـال مـن می بيند و می دانـد او
آنچـه دانـد لـايـق من آن کنـد
خـواه ويـران، خـواه آبادان کند
او اگـر خواهـد بـسـوزانـد مرا
من کجـا بگريـزم از آتش، کجا»[7]
به فرمودۀ مفسّران عظام، تمام نعمتهای بهشتی در برابر گوشهای از «رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَكْبَر»[8] قرار دارند. یعنی رضایت پروردگار، عظمت بالاتر و رفعت بزرگتری دارد و آن جز در پرتو صبر بر مشکلات و مصائب و راضی شدن به تقسیمات پروردگار حاصل نمیشود. حضرت امام صادق(عَلَيهِالسَّلام) می فرمايند: «رَاْسُ طاعَةِ اللهِ الرِّضا بِما صَنَعَ اللهُ فيما اَحَبَّ الْعَبْدُ وَ فيما كَرِهَ وَ لَمْ يَصْنَعِ اللهُ بِعَبْدٍ شَيْئاً اِلّا وَ هُوَ خَيْرٌ لَه»[9] سرآمد و سرچشمۀ اطاعت الهى راضى و خشنود بودن انسان است نسبت به آنچه خداوند متعال مقرّر می فرمايد، چه مورد علاقه و خوش آيند او باشد و يا كراهت داشته و مورد پسندش نباشد و خداوند هر چه براى بندگان خود مقرّر كرده همه اش خير است.
[1]- مبارکه اعراف/129
[2]- بيان نورانی حضرت امام علی(عَلَيهِالسَّلام)؛ بحارالانوار، ج2، ص312
[3]- خلق کردی مرا از آتش و خلق کردی او را از گِل (خاک) (مبارکه اعراف/12).
[4]- همانا اين (بهشت) پاداش اعمال شماست و سعی شما مورد سپاس است (مبارکه انسان/22).
[5]- آيا پاداش احسان جز احسان است (مبارکه الرّحمن/60).
[6]- امالی مفيد، ص63
*جبرئيل(عَلَيهِالسَّلام) خطاب به حضرت ابراهيم(عَلَيهِالسَّلام) عرض کرد: ای برگزيدة حق، آيا حاجتی داری؟ حضرت جواب دادند: آری، حاجت دارم، امّا نه از تو.
*گفت: در اينجا سخن گفتن کاری نامحرمانه است، زيرا علم و آگاهی او به حالِ من، مرا از درخواست بی نياز می کند.
[7]- آخوند ملّا احمد نراقی(رَحمَة اللهِ عَلَيه)، مثنوی طاقديس، ص333
[8]- رضايت از (جانب) خداوند بزرگتر است (مبارکه توبه/72).
[9]- بحارالانوار، ج68، ص139