با توجّه به مطالب مذکور در بخش سابق، سئوالی مطرح می­گردد و آن اینکه: مسئلة امتحانات و آزمایشات و ابتلائات چه مفهومی دارد که خداوند آنها را اجتناب­ناپذیر معرّفی می­فرماید و با مقام ایمانی انسان ارتباط دارد، بطوری که هر چه مقام ايمانی بالاتر رود، ميزان امتحانات و ابتلائات بيشتر می­شود. وجود مقدّس حضرت امام موسی کاظم(عَلَيهِ­السَّلام) می­فرمايند: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ كِفَّتَیِ الْميزانِ كُلَّما زِيدَ فی ايمانِهِ زِيدَ فی بَلائِهِ»[1] مَثَلِ مؤمن مانند مَثَلِ کفّة ترازوست، هرچه کفّة ايمانی او بالاتر رود، مشکلات و امتحانات و بلاهای او بيشتر می­شود. همچنين امام محمّدباقر(عَلَيهِ­السَّلام) می­فرمايند: «اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيَتَعاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلاءِ كَما يَتَعاهَدُ الرَّجُلُ اَهْلَهُ بِالْهَدِيَّةِ مِنَ الْغَيْبَة»[2] همانا خدای عزّ و جلّ، مؤمن را بـا بلا دلجوئی می­کند، چنان که مرد با هديه­ای که از سفر برای خانواده­اش می­برد از آنها دلجوئی می­نمايد. در بيان نورانی ديگری از امام جعفر صادق(عَلَيهِ­السَّلام) آمده است: «اِنَّ اللهَ اِذا اَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلاءِ غَتّا»[3] همانا خداوند زمانی که بنده­ای را دوست بدارد، او را در بلا فرو می­برد فروبردنی. حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِم­السَّلام) که مقام ایماني­شان از همه فراتر و بالاتر بود، مشکلات و سختی­هایشان نيز از همه بیشتر بود. خداوند متعال، حضرت ابراهیم(عَلَيهِ­السَّلام) را با مشکلات و امتحانات صعب­العبوری آزمود و از هر کدام که روسفید خارج شدند، با امتحان بالاتری آزموده شدند. همچنین حضرت موسی و حضرت عیسی(عَلَيهِما­السَّلام) با امتحانات گوناگون آزموده شدند و از طرف قوم بنی­ اسرائیل مشکلات زیادی را متحمّل شدند، بطوری که حضرت موسی(عَلَيهِ­السَّلام) فرمودند: «يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنی‏ وَ قَدْ تَعْلَمُونَ اَنّی رَسُولُ اللهِ اِلَيْكُم‏»[4] ای قوم من، چرا این­قدر مرا اذیّت می­کنید، درحالی که می­دانید من به عنوان رسول به سوی شما ارسال شده­ام. تا می­رسد به وجود مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) که به این سبب که مقام رسالتشان از همه بالاتر بود، دردها و مصائب و آزمایشاتشان نیز از همه سنگین­تر بود، بطوری که خودِ آن حضرت فرمودند: «ما اُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ ما اُوذيتْ‏»[5]، یعنی حتی حضرت نوح(عَلَيهِ­السَّلام) در طول نهصد و پنجاه سال رسالت بمانند ایشان رنج ندیدند. بعد از وجود مقدّس حضرت پیامبراسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ)، حضرت علی(عَلَيهِ­السَّلام) می­فرمایند: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَيْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»[6]. آن حضرت بيست و پنج سال خانه­نشینی را تحمّل کردند، درحالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلو داشتند. حضرت فاطمة زهرا(سَلامُ­اللهِ­عَلَيها) نيز فرمودند: «صُبَّتْ عَلَیَّ مَصائِبٌ لَوْ اَنَّها صُبَّتْ عَلَى الْاَيّامِ صِرْنَ لَيالِيا»[7] مصائبی بر من وارد شد کـه اگر بر روزهای روشن وارد می­شد، تبدیل بـه شب­های تاريک می­گشتند.

     در پاسخ به سئوال مطرح­شده در ابتدای بحث، لازم به ذکر است: مشکلات و حوادث به دو صورت می­باشد: دستة اول مربوط به اموری است که جنبة امتحان و آزمایش دارند. آزمایش سنّت الهی است «اَلَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلا»[8]. خداوند بواسطة آزمایش، صاحبان احسن­العمل را معلوم و مشخّص می­سازد. کمال انسان در میان سختی­ها و تضادها صورت می­گيرد. در کشاکش مشکلات و ناملایماتِ روزگار، حقیقتِ شخصیّت انسان مشخص می­شود. استاد جوادی آملی فرمودند: آن جهان و نشئه­ای که بدون هرگونه ظلم و تجاوز و بلا و سختی و درد می­باشد، بهشت است «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَاْثيماً»[9].

«بهشت آنجاست کآزاری نباشد      کسی را با کسی کـاری نباشد»[10]

     لازمة نشئة دنیا سختی­ها و مصائب است. در دنيا، باید خوشی­ها در برابر ناخوشی­ها و نعمت­ها در مقابل مصائب باشد. خدای سبحان مقدّر فرموده که انسان را رشد دهد و محبوب درگاهش نماید. انسان از هر امتحانی که روسفید و سرافراز بیرون می­آید، بر درجات عبودیّت و بندگی او افزوده می­شود «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُم‏»[11]. کمال و تعالی و شکوفـایی انسـان در پرتو صبر بر مصائب و مشکلات می­باشد و صابران، بی­حساب اجر می­برند «اِنَّما يُوَفَّى الصّابِرُونَ اَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ»[12] و محبوب درگاه الهی هستند «وَ اللهٌ يُحِبُّ الصّابِرين‏»[13]، «وَ بَشِّرِ الصّـابِرينَ»[14]. به فرمودة استاد جوادی آملی، «از سوئی بر پاية نظام دنيا، آفتاب می­تابد و درياها بخار می­شوند و بر اثر اين بخارها، از آنها باران فراوان بر زمين فرومی­ريزد و به موجودات، زندگی و طراوت می­بخشد؛ و از سوی ديگر، ممکن است سيل­های ويرانگر پديد آيند و آسيب فراوانی را به بار آورند»، پس معلوم می­گردد این خصوصیت زندگی دنیوی و سنّت الهی است که سعادت و شقاوت و خوشی و ناخوشی در کنار هم باشند.

     پس دسته­ای از حوادث و سختی­هایی که به انسان می­رسند، جنبة آزمونی دارند و اجتناب­ناپذیر هستند «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْاَمْوالِ وَ الْاَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرين‏»[15]. برنده و پیروز و سربلند در آزمایشات الهی کسانی هستند که صابر باشند و این ایمان را که هدیة گران­قدر الهی است، سالم به مقصد اعلی برسانند «اِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم‏»[16].

     دستة دوم از مشکلات جنبة کیفری دارند که آیة شریفة مورد بحث دلالت بر آن دارد و می­فرمايد: آن مشکلات و مصائبی را که به انسان می­رسد، به زمین و آسمان نسبت ندهید، بلکه به خود نسبت دهید. وجود­مقدّس حضرت امام­هادی(عَلَيهِ­السَّلام)، به کسی که با مشکلات و زیان­هایی روبرو شده بود و به روزگار، بد و بیراه می­گفت، فرمودند: «ما ذَنْبُ الْاَيّامِ حَتّى صِرْتُمْ تَتَشَاَّمُونَ بِها اِذا جُوزيتُمْ بِاَعْمالِكُمْ فيها»[17] روزها چه گناهى دارند كه چون شما به سزاى اعمالتان مى‏رسيد آنها را شوم مى‏پنداريد. بیان نورانی امام(عَلَيهِ­السَّلام) در ابطال شوم دانستن کسی یا چیزی یا زمان و مکانی است. بعضی افراد، فردی را بدقـدم می­دانند یـا در فلان روز مجلس ختـم برگزار نمی­کنند که شگون ندارد، درحالی که تمام مکان­ها و زمان­ها، از این جهت که مخلوق خداوند هستند، خیر می­باشند.

     عمل و عامل از همدیگر جدا نمی­شوند. این دنیا پایان می­پذیرد ولی ارتباط عمل با عامل جدا نمی­شود. به هنگام مرگ، مال و اولاد و خدم و حشم از انسان جدا می­شود، ولی عمل انسان هميشه، ملازم اوست و هرگز از او جدا نمی­شود. انسان به کيفر بخشی از اعمال شرّ در این جهان مبتلا می­شود و چنانچه کیفر او در این دنیا تمام نشود، در جهان دیگر هم معذّب خواهد شد.

«از مکـافـات عمل غـافل مشو     گندم از گندم بروید، جو ز جو»[18]

     پس با توجّه به اینکه عمل از عامل جدا نمی­شود و به جهان دیگر منتقل می­گردد، انسان با گناه خودش معذّب می­شود و صورت باطنی گناه، آتش است.

«زاهد مدهم پندی کآتش به جهنم نیست                             

                                       آنان که همی سوزند آتش ز جهان بردند»

 

1- ارشادالقلوب، ج1، ص123

2- الکافی، ج2، ص255

3- الکافی، ج2، ص253

4- مبارکه صف/5

5- اذيّت کرده نشد پيامبری مانند آنچه که من اذيّت کرده شدم (كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏2، ص537).

6- پس صبر نمودم درحالی که گويی در چشم خار و در گلو استخوان دارم (نهج­البلاغه مرحوم دشتی، فرازی از خطبة3).

7- روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج‏1، ص75

8- آن خدايی که خلق نمود مرگ و زندگی را تا بيازمايد شما را که کدام يک بهتريد از لحاظ عمل (مبارکه ملک/2).

9- نمی­شنوند در آن بيهوده و نه گناهی (مبارکه واقعه/25).

10- مير صدرالاسلام ترشیزی

11- سلام بر شما به سبب آنچه که صبر کردید (مبارکه رعد/24).

12- اين است و جز اين نيست داده می­شود صابران پاداششان، بدون­حساب (مبارکه زمر/10).

13- و خداوند دوست می­دارد صابران را (مبارکه آل­عمران/146).

14- و بشارت ده صابران را (مبارکه بقره/155).

15- و البتّه البتّه می­آزماييم شما را به چيزی از ترس و گرسنگی و کاهش در اموال و جانها و ثمرات و بشارت ده صابران را (مبارکه بقره/155).

16- همانا اين البتّه آن است رستگاری بزرگ (مبارکه صافات/60).

17- بحارالانوار، ج56، ص3

18- مولوی(عَلَيهِ­الرَّحمَة)