همانطور که در جلسات سابق استفاده شد، آية شريفة مورد بحث در بيان حقوقی است که بر ذمّة انسان می­باشد که اوّلينِ آن، حق خداوند است. حق هفتم، حق همنشين و دوست می­باشد که مطالبی پيرامون آن در جلسة سابق استفاده شد. نقش دوست و همنشين در سعادت يا شقـاوت انسان، آنچنـان حائز اهميّت است که حضرت پيـامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) فرمودند: «اَلْمَرْءُ عَلی دينِ خَليلِهِ وَ قَرينِه‏»[1] انسان بر دین دوستش است. حال، با توجه به تعالیم و بيانات نورانی آن بزرگواران، کسی نمی­تواند بگويد که دوست در من تأثيرگزار نيست و عیسی به دين خود و موسی به دين خود. از اينرو شايسته است که عزيزان نوجوان و جوان، بخصوص در آستانة بازگشايی مدارس و دانشگاه ­ها، دقّت بيشتری در انتخاب دوست مبذول دارند، چراکه امکان دارد يک دوست منحرف، تمام سرمايه­ های معنوی انسان را از بين ببرد. وجود مقدّس حضرت امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام) در نقش و تأثير دوست منحرف در شقاوت انسان بيانی نورانی فرمودند که اگر در مورد دوست­يابی حديث ديگری وجود نداشت، همين حديث کافی بود. آن بزرگوار می­فرمايند: «لا تَصْحَبِ‏ الشَّريرَ فَاِنَّ طَبْعَكَ يَسْرِقُ مِنْ طَبْعِهِ شَرّاً وَ اَنْتَ لا تَعْلَمْ»[2] از مصاحبت با مردم شرير و فاسد بپرهيز كه طبيعت تو، بدى و ناپاكى را از طبع منحرف او مي­دزدد درحالی که تو از آن بى ‏خبرى. سابقاً در مورد انتقال صفات، استفاده شده است که اگر معلّم و مربّی، ناپاک باشد، صفات او بطور غيرمستقيم به متعلّم منتقل می­شود. از حضرت امام صادق (عَلَيهِ­ السَّلام) نيز روايت شده است که فرمودند: «كسى كه با رفيق بد همنشين شود، سالم نمى‏ ماند و سرانجام به ناپاكى آلوده مى‏شود»[3]. پس معلوم می­شود با وجود اينکه انسان نياز به دوست و همنشين، چه از خانواده و چه از غير دارد، و دوست خوب از مواهب پروردگار است، لکن اگر انسان دوست الهی و خوب نيافت، تنها ماندنش بهتر است. باز از حضرت امام صادق(عَلَيهِ ­السَّلام) روايت شده است که فرمودند: «اَلْاِخْوانُ ثَلاثَةٌ فَواحِدٌ كَالْغِذاءِ الَّذی يُحْتاجُ اِلَيْهِ كُلَّ وَقْتٍ فَهُوَ الْعاقِلُ وَ الثّانِی فی مَعْنَى الدّاءِ وَ هُوَ الْاَحْمَقُ وَ الثّالِثُ فی مَعْنَى الدَّواءِ فَهُوَ اللَّبيب‏»[4] برادران (و دوستان) سه­گونه‏اند: يكى مانند غذاست كه هميشه مورد نياز است و آن، خردمند است؛ دومى مانند درد است و آن، احمق می­باشد؛ و سومى مانند داروست و آن، شخص فرهيخته و بسيار عاقل است. اگر انسان اين همه از دوستی با فرد شرور منع شده، از دوستی با احمق نيز منع شده است، همانطور که حضرت علی(عَلَيهِ­ السَّلام) فرمودند: «صَديقُ الْاَحْمَقِ فی تَعَب‏»[5] کسی که دوست احمق انتخاب کند، هميشه در رنج است. «دشمن دانا به از نادانِ دوست»[6]. امّا دوست عاقل و متديّن به منزلة داروی شفابخش است و با توجّه به اينکه مؤمنان حقيقی در قيامت اجازة شفاعت دارند، ای بسا انسان از شفاعت چنين دوستانی بهره­ مند شود. عاقل حقيقی، حتماً موحّد و متديّن است، چراکه عقل واقعی بـاعث کسب بهشت می­شود. از حضرت امام صادق(عَلَيهِ­ السَّلام) در مورد عقل سوال کردند و آن بزرگوار فرمودند: «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنان‏»[7]. حضرت امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام) فرمودند: «صُحْبَةُ الْاَخْيارِ تَكْسِبُ الْخَيْرَ كَالرّيحِ اِذا مَرَّتْ بِالطِّيبِ حَمَلَتْ طِيباً»[8]. آن بزرگوار در بيان نورانی ديگری در اهميّت دوست خوب فرمودند: «مَنْ فَقَدَ اَخاً فِی اللهِ فَكَاَنَّما فَقَدَ اَشْرَفَ اَعْضائِه‏»[9] کسی که دوست الهی خود را از دست بدهد، پس مانند اين است که شريفترينِ اعضای خود را از دست داده است.

     حال، با توجّه به اهميّت و نقش دوست در سعادت يا شقاوت انسان، شايسته است که پدران و مادران محترم، توجّه بسياری در اين مورد مبذول دارند. اوّلين وظيفة پدر و مادر، دوست شدن با فرزندان است. وقتی پدر و مادر با فرزند خود دوست باشند، قسمت اعظم نياز به همنشين را برای فرزند تأمين می­کنند. لکن وقتی فرزند از ميان اعضاء خانوادة خود دوست پيدا نکرد، در بيرون از خانواده به دنبال دوست خواهد بود که ای بسا امکان دارد به دوستان منحرف روی آورد و اين امر، تيشه به ريشة سعادت او بزند. با توجّه به اينکه در زمانی قرار داريم که تهاجم فرهنگی اين همه جوانـان و نوجوانـان را تهديد می­ کند و حتّی بـه اتاق­ خواب فرزندان هم رخنه کرده است، در صورتی که پدر و مادر مَحرم اسرار فرزندان نباشند، ای بسا خطر بزرگی فرزندشان را تهديد کند. در زمانهـای سـابق فرزندان، در بيرون از خـانه منحرف می­شدند ولی اکنون، اسباب انحراف در داخل خانه فراهم است و اگر فرزند، بهرة ايمانی کافی نداشته باشد، به آسانی منحرف می­شود. روی آوردن جوانان به گوشی­های همراه و برنامه­ های آن، آنچنان گسترده شده که گاهی گوشی همراه جای دوست و حتّی پدر و مادر را هم گرفته است و استفاده از تجربة بزرگان و مشورت با آنان که بسيار حائز اهميّت است، جای خود را به گوشی­های همراه داده است و از طرف ديگر قدرت ابتکار و تفکّر و انديشه و خلّاقيّت را هم از فرزندان گرفته است. از اينرو شايسته است که پدران و مادران محترم فرزند را با تکريم شخصيّت و محبّت تربيت کنند و نقش دوست صميمی برای آنان داشته باشند تا در برابر اين همه عوامل مخالف، بتوانند فرزند را از خطر انحراف حفظ نمـايند و با سرزنش­های مکرّر و ايرادگيری­های بی­مورد آنان را گستاخ و جَری نسازند و جايگاه الگويی خود را از دست ندهند.

     البتّه لازم به ذکر است که بازی­های رايانه­ ای و برنامه ­های گوشی­های همراه بمانند نوشتن پيامک و خواندن آنها و ... تنها دامن­گير جوانان و نوجوانان نيست و گاهی پدران و مادران را هم درگير نموده است. اين حقيقت را نبايد فراموش کرد که انسان در مورد لحظات عمر خود مسئول است، بطوری که به فرمودة حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) در روز قيـامت، انسـان از چهار چيز سوال کرده می­شود کـه يکی از آنها اين است کـه عمرش را در چه راهی سپـری نموده است؟ «عَنْ عُمُرِهِ فيما اَفْناه‏»[10]. آری، انسـان در مورد لحظه لحظه ­های عمر خود پاسخگو می­باشد و هر آنچه که کسب می­کند، در چند روزة زندگی دنيوی است.

     با توجه به مطالب مذکور توجّه به دو نکته حائز اهميّت است:

     اوّل اينکه: بر اين اساس که طولانی ­ترين مُصاحِب برای انسان همسر اوست، لذا شايسته است که انتخاب همسر محقّقانه صورت گيرد و جوانان عزيز، فردی را به عنوان همسر آينده برگزينند که عبد واقعی برای پروردگار باشد تا بتوانند در آينده پا به پای هم خدمات شايانی به جامعة اسلام انجام دهند.

     دوّم اينکه: همانطور که در جلسة سابق استفاده شد، خدای سبحان در روز قيامت مصاحب و رفيق عدّه­ ای خواهد بود و زمينة فراهم آوردن چنين توفيقی در دنيا به انسان داده شده تا توفيقات الهی را شامل حال خود نمايد. حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) در مورد اينکه چه کسانی در قيامت به چنين توفيقی نائل می­شوند، می­فرمايند: «جُلَساءُ اللهِ غَداً اَهْلُ الْوَرَعِ وَ الزُّهْدِ فِی الدُّنْيا»[11] همنشينان خداوند فردا (در روز قيامت) اهل ورع و بی­رغبتی در دنيا هستند. افرادی که اهل پرهيز از محارم الله بوده و وجودشان را دنيا پُر نکرده است و برای مردم زندگی نمی­کنند و رها از دلبستگی­ها هستند و شب و روز زندگی خود را به خاطر حرف و سخن و قضاوت مردم تلخ نمی ­کنند، همنشينان خداوند در قيامت خواهند بود. گرفتاری به تعلّقات دنيا موجب می­شود که عمر گرانمايه تمام شود، درحالی که انسان دست خالی است.

«عمر گرانمـايـه در ايـن صرف شد

                                                        تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا»[12]

     گاهی انسان چنـان گرفتـار غفلت می­گردد که يک مرتبه متوجّه می­شود تمام سرمايه­ های خدادادی را تاراج نموده و پل­های پشت سر را ويران کرده و راه جبران ندارد.

     «ورع»، يعنی خويشتن­داری در برابر معصيت و آنچنان حائز اهميّت می­باشد که خدای سبحان در شب معراج فرمود: «يا اَحْمَدُ عَلَيْكَ بِالْوَرَعِ فَاِنَّ الْوَرَعَ رَاْسُ الدّينِ وَ وَسَطُ الدّينِ وَ آخِرُ الدّينِ اِنَّ الْوَرَعَ يُقَرِّبُ الْعَبْدَ اِلَى اللهِ تَعالى»[13]. ورع بالاترين مرحلة تقوا است و در اينکه چه کسی اهل ورع می­باشد، حضرت امام ­علی(عَلَيهِ­ السَّلام) فرمودند: «اِنَّمَا الْوَرَعُ التَّطهيرُ عَنِ الْمَعاصِی‏»[14] اين است و جز اين نيست كه ورع، پاك شدن از گناهان است. و در حقيقت كمال ورع همين است‏.

 

1- هر کس بر دين دوست و همنشين خويش است (بحارالانوار، ج71، ص201).

2- الحديث، روايات تربيتی، ج2، ص92

3- الحديث، روايات تربيتی، ج2، ص92

4- بحارالانوار، ج75، ص238

5- تصنيف غررالحکم و دررالکلم، ص432

6- نظامی گنجوی

7- به وسيلة آن (عقل)، پرستش کرده می­شود خدای رحمن و کسب کرده می­شود به وسيلة آن بهشت (بحارالانوار، ج1، ص116)

8- صحبت نيكان كسب مى‏کند نيكى را مانند باد که هر گاه گذر كند بر بوى خوش، بردارد بوى خوشى (تصنيف غررالحکم و دررالکلم، ص429).‏

9- تصنيف غررالحکم و دررالکلم، ص414

10- لا تَزُولُ قَدَما عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ حَتّى يُسْاَلَ عَنْ اَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فيما اَفْناهُ وَ شَبابِهِ فيما اَبْلاهُ وَ عَنْ مالِهِ مِنْ اَيْنَ كَسَبَهُ وَ فيما اَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنا اَهْلَ الْبَيْت‏: در روز قيامت بنده‏اى قدم از قدم برندارد تا از چهار چيز پرسش شود، از عمرش كه در چه گذرانده و از جوانى‏اش كه در چه به سر رسانده و از مالش كه از كجا آورده و در چه چيزی مصرف نموده و از دوستى ما اهل بيت (امالی صدوق، ص39).

11- نهج الفصاحه، حديث1310

12- سعدی(رَحمَةُ­اللهِ­ عَلَيه)

13- ای احمد، بر تو باد به خويشتن­داری، پس همانا خويشتن­داری اول دين و وسط دين و آخر دين است، همانا خويشتن­داری نزديک می­گرداند عبد را به سوی خدای تعالی (ارشادالقلوب، ج1، ص203).

14- الحکم الزاهرة با ترجمه انصاری، ص490