خداوند متعـال در آیة شریفة مورد بحث، اهل کتاب را دعوت میفرماید به اینکه به قرآن کریم ایمان بیاورید «يا اَيُّهَا الَّذينَ اُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ...». تورات و انجیل، قبل از نزول قرآن کریم، رسمیّت داشت و بعد از نزول قرآن کریم، وظیفة انسان تبعیّت از قرآن کریم است و خداوند متعال یهود و نصاری را به تبعیّت از قرآن کریم دعوت میفرماید و اهل کتاب، هیچ عذر و بهانهای برای مخالفت با ایمان آوردن به حضرت پیامبراسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) ندارند، چراکه در تورات و انجیل، خطوط کلّی دین الهی و بشارت و نشانه های حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) آمده است: «مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ».
خداوند متعال در ادامة آیة شریفة مورد بحث میفرماید: «اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً» منظور از طَمسِ چهرهها، نه به معنای برگشتن ظاهر صورت ها به عقب است، بلکه به معنای سلب توفیق و کوری قلب می باشد. طَمس در قرآن کریم به دو صورت آمده است: گاهی منظور، طمسِ وجوه است و گاهی طمسِ اموال میباشد. خداوند متعال گاهی میفرماید: چهره ها را محو میکنیم و گاهی می فرمايد: اموال شما را محو میکنیم، همان طور که حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) در نفرین به فرعون و فرعونیان، این چنین به پیشگاه الهی عرضه داشتند: «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلی اَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلٰى قُلُوبِهِم»[1] پروردگارا محو کن اموالشان را و سخت کن قلوبشان را. در سورة مبارکة یس نیز آمده است: «وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی اَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراط»[2] و اگر بخواهیم، البتّه چشمهایشان را محو میکنیم پس سبقت گيرند در راه. همچنين قوم حضرت لوط(عَلَيهِ السَّلام) وقتی که به سراغ ميهمانان حضرت لوط(عَلَيهِ السَّلام) رفتند، چشمانشان محو گرديد، البتّه مراد اين نيست که در ظاهر کور شدند، زيرا آنها مهمانان را ديدند، بلکه چشم قلبشان کور شد و بصيرتشان گرفته شد «وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا اَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابی وَ نُذُرِ»[3].
پس معلوم میگردد منظور از «طَمس» و «نَطمِس»، محو کردن ظاهری نیست بلکه کور شدن دلها و قلبهاست «لا تَعْمَى الْاَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُور»[4]. همان طور که خداوند متعال عنایت می فرمـاید و بر مراتب ایمـان و تقـوا و اخلاص و یقین بنده اش می افزاید، همانگونه در اثر گناه عالمانه و آگاهانه، دلها برمی گردند و به این سبب خداوند متعال در سورة مبارکة آل عمران از زبان راسخون در علم میفرماید: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهَّابُ»[5]. آری، گناه عالمانه و عامدانه باعث برگشتن قلوب میشود و آن، از خطرناکترین کیفرهای الهی برای کسانی است که حقایق برایشان روشن شده و عالمانه و آگـاهانه بیـراهه میروند «وَ جَعَلْنـا عَلى قُلُوبِهِمْ اَكِنَّـةً اَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فی آذٰانِـهِمْ وَقْراً»[6] و قرار دادیم بر قلبهایشـان پوششی و بـر گوشهایشان سنگينی است که در نتیجه، دلهایشان از پذیرش و جذب حقیقت محروم شده است. خداوند متعال در مورد چنین کسانی میفرماید: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها»[7] برای آنان قلوبی است که نمی فهمند با آن و برايشان چشمهايی است که نمی بینند با آن و برايشان گوشهايی است که نمی شنوند با آن.
البتّه لازم به توضیح است: خداوند متعال، اضلال ابتدایی ندارد. خداوند همه را برای هدایت و ارتقاء به مقامات عالیه و استوار ماندن در صراط مستقیم خلق فرموده است و ضلالت افراد و برگشتن قلوب و سلب توفیق، نتیجة بیراهه روی و پا روی حقّ گذاشتن است. این نوع اضلال، کیفر کسانی است که میدانند حقّ است، ولی از حقّ اعراض کرده و به دنبال باطل روان هستند که خداوند منّان از آنهـا سلب توفیق کرده و چشم و گوششـان را بـه روی حقیقت میبندد و درواقع افکار و اندیشه آنها را محو میفرماید ولذا طمس و محو شدن و عقبگرد اینان ظاهری نیست، بلکه عقبگرد معنوی میباشد.
گرچه در آیات شریفه تهدیدها به یهود و نصاری میباشد، لکن سخن قرآن کریم با تمام مردم اعصار و قرون است و پیامهای آن کلّی و خطابهای آن عمومی و همگانی است و همة مردم اعم از یهود و نصاری و مؤمن و کافر را در هر زمان دربردارد. پا گذاشتن روی حقّ، موجب مسخ روحی و محو عقلی میشود.
پس در هر زمانی قانون الهی، در ابتدا برای عموم، هدایت است و ضلالتی در میان نیست، لکن بعد از این هدایت اولیه، نسبت به برخورد افراد با این هدایت، خداوند هم به دو صورت با آنها برخورد می فرمايد. اگر آنها از قوانين الهی تبعیّت کردند و اطاعت نمودند، خداوند هم به بصیرت و بینایی و هدایت و تقوا و معرفتِ بالاتری راهنمایی میفرماید که این پاداش اطاعت آنان است، اما اگر اطاعت نکردند و بیراهه رفتند، گرفتار اضلال میگردند، همانند یهود و نصاری که حقایق برایشان روشن و آشکار شده بود و حقانیت اسلام و اصالت قرآن در کتابشان به صورت واضح بیان شده بود و دیگر هیچ عذری برای نپذیرفتن دین و رسالت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) نداشتند، لکن پا روی حق گذاشتند و در نتیجه گرفتار اضلال پروردگار گشتند.
1- مبارکة یونس(عَلَيهِ السَّلام)/88
2- مبارکة یس/66
3- آنها از لوط خواستند ميهمانانش را در اختيارشان بگذارد، ولى ما چشمانشان را نابينا و محو كرديم(و گفتيم:) بچشيد عذاب و انذارهاى مرا (مبارکه قمر/37).
4- کور نمی باشد چشمهايشان، ولکن کور میباشد قلبهايی که در سينه هاست (مبارکة حج/46)
5- ای پروردگار ما! دلهایمان را بعد از آنکه هدایتمان فرمودی منحرف مکن، و از سوی خود رحمتی بر ما ببخش، همانا تو، تویی بسیار بخشنده (مبارکة آل عمران/8).
6- مبارکة انعام/25
7- مبارکة اعراف/179