«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبا عَبْدِاللهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِك عَلَيْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِیَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الحُسَینِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَيْن(عَلَيهِ السَّلام)»[1]. عاشورا، دانشگاه عظيم معرفت میباشد و استاد اين دانشگاه، قرآن ناطق، حضرت اباعبدالله الحسين(عَلَيهِ السَّلام) هستند. عاشورا زيباترين تفسير عملی قرآن کريم است. حضرت حسين بن علی(عَلَيهِ السَّلام) هر آنچه را که انجام دادند، همان اوامر قرآن کريم بود. قرآن ناطق هر چه را که انجام دهد، قرآن کريم همان مطلب را میفرمايد و تعليم میدهد و به عبارت روشنتر، قرآنِ مُنزَل همان را می آموزد که قرآن ناطق آن را عمل مینمايد. فلذا همانطور که قرآن کتابی جاودانی و جهانی است، قرآن ناطق و اوامر او نيز جهانی و جاودانی است. آن بزرگواران هرچه فرمودند و انجام دادند، تفسير قرآن کريم بوده است.
اگر حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) حاصل عمر مبارک حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ)، و حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام)، حاصل عمر حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) هستند، غدير نيز حاصل مبارک مبعث، و عاشورا حاصل غدير است، لکن عاشورا محصول خونين غدير میباشد. به عبارت ديگر، عاشورا محصول عمل نکردن به غدير است و علاوه بر آن، عاشورا مهمترين مقدّمة ظهور امام زمان(عجِّل اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّريف) است. بذری که حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) در عاشورا افشاندند، حضرت امام زمان(عجِّل اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّريف) بعد از ظهور، آن را شکوفا کرده و بارور خواهند نمود. حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) در آخرين ملاقات خود با امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) آنجا که وارد خيمه شدند، از جمله مطالبی که به ايشان فرمودند، اين بود که: «فرزندم، خون من آنقدر میجوشد تا فرزندم مهدی ظهور نمايد»، يعنی آن روز که حضرت امامزمان(عجِّل اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّريف) ظهور میفرمايند، انتقام ثارالله را میگيرند «اَينَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَرْبَلاء...»[2].
نهضت عظيم عاشورا، پيامهای بسياری دارد. پيام سياسی، تاريخی، اخلاقی و ... و از جمله پيامهای آن، پيام عرفانی است. در مکتب وحی الهی، آنچه که بيشترين و بالاترين جايگاه را دارد، محبّت و عشق به خداوند است که از معرفت سرچشمه میگيرد و علامت آن، تسليم و رضايت و حاصل آن، اخلاص و يقين و اطمينان نفس میباشد و اين حالِ محبّ واقعی و عاشق الهی، بيانگر اين است که جز وصال معبود محبوب آرزويی ندارد و رسيدن به اين مرحله، نشانه هايی دارد که يکی از آنها ذوب شدن در راه معبود محبوب است. يعنی هر آنچه معبود از عبد، و معشوق از عاشقِ خود انتظار دارد و میطلبد، آن را انجام میدهد ولاغير. عبدِ عاشق، همواره به فکر آن است که معبود محبوب از من چه میخواهد. تمام توجّه عبد به پروردگارش است و هر آنچه او میخواهد برايش گوارا و شيرين است. حال اگرچه، خواستة حق متعال، بظاهر رنجآور و سخت باشد يا آسان و راحت، اگر دردناک باشد يا سرورآور، برای عاشق هيچ تفاوتی ندارد. آنچه برايش مهم است، خواستة معبود است و اينکه خداوند از او چه میخواهد و اين است داستان بندگی و عبوديّت و جريان عبد حقيقی. عبد حقيقی، کسی است که فکر و ذکرش در پی آن است که معبود از او چه میخواهد و او هم به آن راضی است.
«من از درمان و درد و وصل و هجران
پسنـدم آنـچه را جـانـان پسندد»[3]
عالیترين نمونة عبد حقيقی و محبّ پروردگار، حضرت اباعبدالله الحسين(عَلَيهِ السَّلام) هستند و عاشورا، عالیترين نمايشگاه بندگی و عبوديّت است. عاشورا جنگ بين حق و باطل و رويارويی نور و ظلمت و قتال بين فضايل و رذايل بود. يک طرف نور و ايمان و تقوای محض، و طرف ديگر، ظلمت و بی ايمانی محض قرار داشت که به جنگ ايمان و تقوا آمده بود. جوانمردی در مقابل لئامت و پستی، و عفو و گذشت و ايثار و شفقت در برابر کينه توزی و بیرحمی و شقاوت قرار داشت.
آنچه که حضرت اباعبدالله الحسين(عَلَيهِ السَّلام) در اين نمايشگاه نور و بندگی ارائه دادند، الی یوم القيامه پيـامها دارد و انسـان تربيت میکند و اين حقيقت را روشن میسازد که اگر بعد از رحلت حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ)، اهل بيت عصمت و طهارت(عَلَيهِمُ السَّلام) نبودند، بشريّت چگونه الگوی بندگی و عبوديّت را پيدا میکرد و از کجـا میدانست که چگونه بايد عبد شود؟
حضرت ابا عبدالله الحسين(عَلَيهِ السَّلام) از جناب علی اکبرِ جوان گرفته تا طفل شيرخواره را به معبود محبوب هديه میدهند و به اين طريق راه بندگی را به انسان می آموزند که در راه محبوب ازلی، فدا کردن و فدا شدن شرط است و شيرينی و تلخی و آسانی و سختی در راه محبوب، مفهومی ندارد و هر آنچه هست، فقط رضای معبود و تسليم در برابر اوست ولاغير«نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار»[4].
آری آن بزرگوار، تمام یاران و بستگان خود را فدای محبوب کردند و همة آن هفتاد و دو تن را که چون جان شیرینِ امام(عَلَيهِ السَّلام) بودند، فدای محبوب ابدی و ازلی نمودند و یک به یک به معبود معشوق هدیه دادند.
یکی از شهدای واقعة عاشورا، جناب علی اصغر(عَلَيهِ السَّلام) است. تمام جزئیات عاشورا توسط وقایع نگارانی که از هر دو طرفِ نور و ظلمت حضور داشته اند ثبت شده است. از یکی از وقایع نگاران از سپاه عمرسعد که در زمان جناب مختار مورد بازجویی قرار گرفت، سئوال شد: آیا اتفاق افتاده که در این وقایع، دلِ تو هم بسوزد؟ گفت: آری، یک بار دلم سوخت و آن زمانی بود که جناب علی اصغر(عَلَيهِ السَّلام) در آغوش پدر شهید شد، حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) سه مرتبه فرزند شیرخوارة شهیدشان را به طرف خیمه آوردند، ولی نتوانستند او را به مادرش بدهند، ولذا پشت خیمه ها قبر کوچکی کندند و آن جناب را دفن نمودند.
عبودیّت یعنی با تمام وجود به خدای متعال لبیک گفتن و عبد کسی است که با تمام وجود، اوامر معبود را اجابت میکند. در میدان کربلا و صحنة عاشورا، هر قدر به ساعت شهادت یاران کربلا نزدیکتر میشد، چهره ها شکفته تر و گلگون تر میگشت، چراکه برای عبد حقیقی لحظه ای شیرینتر از لقای محبوب وجود ندارد.
«وعده وصل چون شود نزدیک آتـش عشـق تیـزتـر گـردد»
آتش وصال در وجود حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) به اوج خود رسيده بود و آن حضرت، نه تسليم و رضا و نه مصيبت و رنج و درد و فرزند از دست دادن و ... را میديدند، بلکه فقط خدا را میديدند، فلذا به شهادت خود و بستگان و ياران و اسارت اهل بيت(عَلَيهِمُ السَّلام) راضی بودند، چراکه خداوند به آن راضی بود. دست پروردگان امام(عَلَيهِ السَّلام) نيز همگی اينگونه بودند و به رضايت حق سبحان راضی بودند. حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) به بيماری و اسارت راضی بودند، چراکه خداوند به آن راضی بود. حضرت زينب کبری(سَلامُ اللهِ عَلَيها) به اين مصيبت عظمی و سپس به اسارت خود و فرزندان و بستگان راضی بودند و عالیترين نمود رضايت آن بزرگوار بيان نورانی «ما رَاَيْتُ اِلّا جَميلا»[5] میباشد. آری وقتی مصيبتها و اسارتها و بالای نيزه ها رفتنِ سرها و شهادت شش ماهه و سه ساله و ... در مسير رضايت خداوند است، همه زيباست.
1- سلام بر تو ای اباعبدالله(عَلَيهِ السَّلام) و بر روحهايی که در آستانت مدفون شدند، بر تو باد از طرف من سلام و درود خداوند هميشگی تا زمانی که باقی است شب و روز و قرار ندهد خداوند آخرين عهد از من برای زيارت شما، سلام بر امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) سلام بر علی بن الحسین(عَلَيهِ السَّلام) سلام بر اصحاب امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) ...کسانی که بذل کردند خون دلشان را در راه امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) (مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت عاشورا).
2-کجاست طلب کننده به خونِ کشته شده در کربلا(مفاتيح الجنان، فرازی از دعای ندبه).
3- بابا طاهر(عَلَيهِ الرَّحمَة)
4- حافظ(عَلَيهِ الرَّحمَة)
5- نديدم مگر زيبايی (بحارالانوار، ج45، ص116).