سؤال دیگری که در رابطۀ با مسئلۀ امامت و ولایت مطرح می گردد، این است که آیا تفاوتی میان هدایت امام(عَلَيهِ السَّلام) با هدایت نبیّ و رسول(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) وجود دارد؟ پاسخ این است که امامت، جانشین نبوّت است. در جلسۀ سابق استفاده شد که نبوّت، فیض دائمی و ابدی و غیرمقطوع نمی باشد و با توجه به اینکه لازم است روی زمین خالی از حجّت معصوم نباشد، لذا خدای سبحان، امامت را جانشین نبوّت قرار داد و فیض امامت فیض دائمی و لامقطوع می باشد «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ»[1]. اولین نفری که روی زمین قرار گرفت، حجّت الهی و نبّی پروردگار که همان حضرت آدم(عَلَيهِ السَّلام) هستند، می باشد و آخرین کسی که از دنیا می رود، ولیّ و حجّت معصوم خواهد بود.
حال در مورد اینکه تفاوت هدایت نبّی(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) و امام(عَلَيهِ السَّلام) چیست، لازم به توضیح است که: ولی به معنای سرپرست است و بر انسان سرپرستی دارد و ولایت به معنای دوستی و سرپرستی نزدیک است. البته ولایت مطلقه و ذاتی از آنِ خداوند است و انسان باید توحید در ولایت را بمانند توحید در ذات و توحید در صفات و توحید در عبادت بپذیرد. ولایت نبی و ولایت ولیّ در طول ولایت خداوند قرار دارد و درواقع همان ظهور ولایت الله است، که گاهی توسط نبی و گاهی توسط امام ظهور دارد. ولایت، یکی است و همان ولایت لایزال الهی است و ولایت نبی و امام در طول ولایت خداوند می باشد و درواقع همان ولایت الله است و از اینرو کسی که ولایت نبی و امام را نپذیرد، درواقع ولایت الله را نپذیرفته است. همانطور که بر اساس آیۀ شریفۀ «اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُم»[2]، اطاعت از نبی و امام، همان اطاعت پروردگار و یک اطاعت است، همانگونه پذیرش ولایت نبی و امام هم، پذیرش ولایت پروردگار است، چراکه نبی و امام، جز سخن پروردگار سخنی ندارند «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوٰى﴿3﴾ اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْیٌ يُوحٰى﴿4﴾»[3]. همچنین رضایت نبی و ولی هم رضایت الله است و زیارت نبی و امام نیز همان زیارت الله است و محبت امام و نبی هم محبت الله است. و پرواضح است کسی را که اطاعتش اطاعت پروردگار و سخنش، سخن خداوند باشد، جز خدای سبحان نمی تواند انتخاب کند. حضرات انبیـای عظام(عَلَيهمالسَّلام) کـه سخنـان خداوند را می رسانند، در مقام عصمت قرار دارند، زیرا اگر قرار باشد که اشتباه و خطا داشته باشند، دیگر قابل اعتماد نمی باشند و نمی توانند جانشین پروردگار شوند. و با توجه به اینکه عصمت یک مسئلۀ درونی است و کسی جز خداوند بر درون انسانها اِشراف ندارد، لذا جز خداوند هم نمی داند چه کسی صلاحیّت دارد که به مقام نبوّت و امامت برسد «اَللهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه»[4].
پس با توجه به اینکه امام بعد از نبی قرار است که کلام خداوند را ابلاغ کند، لذا عصمت در امامت نیز بمانند عصمت در نبوّت شرط است و بر این اساس که عصمت را کسی جز خداوند نمی شناسد، لذا همانطور که نبی، منتخب خداوند است، امام نیز منتخب پروردگـار می باشد و خداوند می داند که امانتش را در کدام قلب قرار دهد.
در خلاصه ای از بیانات استاد جوادی آملی آمده است: «...توحيدِ خدای سبحان مراتبی دارد، و يکی از آنها توحيد ربوبی است و اگر جامعه ای از پذيرش رهبر دينیِ تعيين شده از سوی خداوند سر باز زند... در بخش ربوبیّت موحّد نیست. بنابراین پذیرش ولایت و سرپرستی امام معصوم از طرف خداوند، متمّم توحید پروردگار خواهد بود»[5].
در راستای تفاوت هدایت امام و هدایت نبی لازم به ذکر است که: هدایت دو نوع است. هدایت عام و عمومی و تشریعی که همان هدایت ظـاهری است و مربوط بـه رسالت و نبوّت است. کسی که میخواهد قانون را اجرا کند باید حوزۀ رسالت خود را بشناسد؛ حوزۀ رسالت حضرات انبیاء(عَلَيهمالسَّلام)، تمام مردم روی زمین است، ولذا هدایت انبیاء(عَلَيهمالسَّلام) برای تمام بشریّت اعم از مؤمن و کافر یکسان عرضه می شود، لکن عدّ ه ای می پذیرند و هدایت می یابند و عدّ ه ای نمی پذیرند و هدایت نمی یابند «اِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِراً وَ اِمّا كَفُوراً»[6]. این بخش هدایت، هدایت عامه می باشد که مربوط به حضرات انبیاء(عَلَيهمالسَّلام) است. اما هدایت امام(عَلَيهِ السَّلام) هدایت خاص است و تفاوت هدایت امام و نبیّ در این می باشد. همانطور که استفاده شد، مقام امامت از نبوّت شامخ تر و بالاتر است و یک افاضۀ الهی و تفضّل پروردگار می باشد و اعطایی است، ولذا خداوند مقام هدایت خاص را نیز به امام اعطاء و افاضه فرموده است. عالی ترین مقام هدایت از آنِ رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) و بعد از ايشان از آنِ حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) و آل طاهرینشان می باشد. امام که جانشین نبی است، بعد از نبی پرچم هدایت را از پیامبر گرفته و الی یوم القیامه ادامه میدهد و علاوه بر اینکه هدایت تشریعی نبی را که هدایت عام است، عهده دار گشته، هدایت خاص را نیز عهده دار است که همان هدایت باطنی و تصرّف بر قلوب است. امام علاوه بر اینکه پیشوای ظاهری است، پیشوای درونی و باطنی و قلبی نيز می باشد.
پس حوزۀ هدایت نبی، عمومی است و هدایت تمام انسانها را شامل می شود. ولی حوزۀ هدایت امام، خصوصی میباشد و باطن و ملکوت و قلوب انسانها را در بر میگیرد. هدایت امام، هدایت خاص است و برخلاف هدایت عام، صلاحیّت و قابلیّت طلب می کند. اگر انسان بعد از هدایت تشریعی، خود را بطور کامل در اختیار تعالیم دین و رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) و امام علی(عَلَيهِ السَّلام) و هدایت الله قرار دهد و بیراهه نرود و مخالفت نداشته بـاشد، هدایت بالاتری شامل حال او می گردد که همـان هدایت قلبی و بـاطنی است. حوزۀ هدایت امام(عَلَيهِ السَّلام)، علاوه بر ظاهر، قلب و باطن انسانهاست و این درواقع، نوعی تصّرف قلبی یا ایصال الی المطلوب است، به این معنا که دست انسان را گرفته و به مقصد می رساند.
امـام(عَلَيهِ السَّلام) نور علم و معرفت و ایمـان بالاتر را در قلب انسـان می تاباند و چشمۀ هدایت را در قلب او می جوشاند. امام(عَلَيهِ السَّلام)، انسان را از درون هدایت کرده و او را به تقوای بالاتر ارتقاء می دهد و دل ها و قلب ها را مجذوب حق می کند، چراکه حوزۀ رسالت امام، باطن انسانهاست و در قلوب تصرّف دارد.
[1]- نه قطع شدنی است و نه منع شدنی (مبارکه واقعه/۳۳).
[2]- اطاعت کنید خداوند را و اطاعت کنید رسول را و صاحبان امر از شما را (مبارکه نساء/۵۹).
[3]- و سخن نمیگوید از روی هوی و هوس﴿3﴾ نيست آن مگر وحيی که وحی کرده می شود﴿4﴾ (مبارکه نجم/3و4).
[4]- خداوند داناتر است که کجا قرار دهد رسالتش را (مبارکه انعام/۱۲۴).
[5]- تفسير تسنيم، تأليف استاد جوادی آملی، ج21، ص633
[6]- در حقیقت ما هدایت کردیم او را به راه، خواه شکرگزار باشد یا ناسپاس (مبارکه انسان/۳).