در اینکه انسان تا چه حدّ می تواند از تصرّف و ولایت امام(عَلَيهِ السَّلام) و هدایت خاصه بهره مند شود، بسته به قابلیّت باطنی او دارد. عدّ ه ای در اثر فراهم آوردن صلاحیّت و قابلیّت باطنی به مقامات عالیه ای نائل شدند، به عنوان نمونه: سلمان فارسی در اثر شایستگی باطنی به آن مقام نائل گشتند که حضرت امام باقر(عَلَيهِ السَّلام) در حق ایشان فرمودند: «لا تَقُولُوا سَلْمانَ الْفارِسِیَّ وَ لكِنْ قُولُوا سَلْمانَ الْمُحَمَّدِیَّ ذاكَ رَجُلٌ مِنّا اَهْلَ الْبَيْت‏»[1]. جناب سلمان آن قابلیّتی را از خود نشان دادند و قطرۀ وجودشان را به اقیانوس بی انتهای وجود حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) متّصل نمودند و مزرعۀ وجودشان را  در اختیار حضرت رسول اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) قرار دادند که آن بزرگوار در وجود ایشان شجرۀ طوبی رویانیدند و نعلِ وجودشان را تبدیل به لعل فرمودند. به همین ترتیب جناب مالک اشتر نیز قطرۀ وجودی خویش را در اثر قابلیّتشان به دریای وجود حضرت امیرالمؤمنین امام علی(عَلَيهِ السَّلام) وصل کردند و خود را به جایی رسانیدند که مولا امیرالمؤمنین(عَلَيهِ السَّلام) در حق ايشان فرمودند: «(مالک) برای من چنان بود که من برای رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) بودم»[2]. ملاحضه می شود که انسان، حقیقتاً در قوس صعودی تا کجاها می تواند ارتقاء یابد و پرواز کند! خدای سبحان دستیابی به این مقامات عالیه و قدرت چنین عروج و صعودهایی را در وجود تمام انسان ها به ودیعه نهاده است و هر چقدر که انسان خود را در اختیار خداوند و دین او و تعالیم عالیۀ قرآن و حضرات معصومین(عَلَيهم­السَّلام) قرار دهد، و در قبال ارادۀ ایشان که همان ارادة الله است، از خود اراده ای نشان ندهد، به همان میزان صلاحیّت یافته و آن بزرگواران جانِ او را تحت تصرّف خویش قرار داده و او را قبول می کنند و بر جان و قلب او فیوضات و برکات را افاضه می کنند. تمام آن ودایع درونی را که آن مردان الهی داشتند، همۀ افراد دارا هستند، لکن آنان ودایع درونی خویش را به فعلیّت رسانیدند و در اثر تزکیۀ نفس به آن مقامات عالیه دست یافتند، لکن عدّ ه ای که بیراهه رفتند، ودایع درونی خویش را مدفون کرده و بر آنها خاک ریختند «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَكّاها﴿9﴾ وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها﴿10﴾»[3].

     شهدای کربلا که جلوه ای از جَلَوات حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) بر قلب آنها تابید، از این سو به آن سو شدند و آن همه تغییر مسیر دادند، تا جایی که درد تیرها را احساس نمی کردند. امام(عَلَيهِ السَّلام) دست انسان را گرفته و به سرمنزل مقصد و مقصود می رساند، یعنی در حقیقت هدایت امام(عَلَيهِ السَّلام)، ایصال الی المطلوب است. امام است که چراغ تقوا را در قلب انسان می­افروزد و انوار محبّت حق را در قلب می تاباند. البته تمام اینها محصول قابلیّت است. هرچه انسان در پرتو عمل و سلم و تسلیم و انقیاد و اطاعت، در وجود خود قابلیّت فراهم آورد و خود را در اختیار امام(عَلَيهِ السَّلام) قرار دهد، از هدایت امام، بیشتر بهره مند می گردد. امام(عَلَيهِ السَّلام) با آغوش پر از محبت آماده است تا قلب هرکس را که مناسب تر و مساعد تر باشد، تصرّف نماید.

     وجود مقدّس امام(عَلَيهِ السَّلام) از آنجایی که مظهر علم پروردگار است، اِشراف بر قلوب دارد. امام(عَلَيهِ السَّلام) مظهر صفت عالم الغیب و الشهادة پروردگار است، ولذا در شرق و غرب عالم هرچه اتّفاق می افتد، در محضر امام(عَلَيهِ السَّلام) است. امام مظهر و آئینۀ تمام نمای اوصاف حق و از جمله صفت مقلّب القلوب پروردگار است و به میزان صلاحیّت و قابلیّت افراد، قلبهایشان را متحوّل کرده و هدایت می فرماید. البته لازمۀ مظهر بودن به صفت «مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ»[4] پروردگار، مظهر بودن به اوصاف «عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ»[5] و «عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»[6] خداوند است. قلوب انسانها، در معرض دید و علم و قدرت امام است. وجود مقدّس امام(عَلَيهِ السَّلام) سَمْعُ الله، عَیْنُ الله، اُذُنُ الله و عِلْمُ الله هستند. اگر در قرآن کریم می فرماید: «فَاَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله‏»[7]، به هرکجا که رو کنید، وجه الله آنجاست، امام(عَلَيهِ السَّلام) نیز وجه الله است؛ همانطور که به ما آموختند که حضرت امام زمان(عجِّل­اللهُ­تعالی­فَرَجَهُ­الشَّريف) را این چنین بخوانیم کـه: «اَيْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذی اِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْـاَوْلِيـاءُ»[8]. حضرت امـام زمان(عجِّل­اللهُ­تعالی­فَرَجَهُ­الشَّريف) مظهر صفت «وجْه الله» هستند، ولذا هر آنچه را که خداوند می داند، ایشان نیز بِاِذن الله می دانند.

     حال که عظمت مقام امام(عَلَيهِ السَّلام) روشن گردید و مشخص شد که امام(عَلَيهِ السَّلام) چه جایگاه و رتبۀ عالیه ای دارند، معلوم می شود که چرا امامت و ولایت، همواره مورد هجوم و حملۀ دشمنان قرار می گیرد.

     ولایت، مهمترین رکن و پایۀ دین است. حضرت امام باقر(عَلَيهِ السَّلام) می فرمایند: «بُنِیَ الْاِسْلامُ عَلى خَمْسٍ عَلَى الصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلايَةِ وَ لَمْ يُنادَ بِشَیْ‏ءٍ كَما نُودِیَ بِالْوَلايَة»[9]. اسلام بر پنج پایه استوار است که بر هیچ کدام از آنها به اندازۀ ولایت سفارش نشده است. آری، به دلیل عظمت مسئلۀ امامت و ولایت، امروزه نسبت به مسئلۀ ولایت، این همه مخالفت می گردد و نسبت به زیارت حضرت پیامبر(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) و امامان(عَلَيهم­السَّلام) و همچنین توسّل به ایشان اشکال وارد می کنند، درحالی که همۀ اینها به اِذن و فرمان الهی صورت پذیرفته و ایشان به اِذن الله صاحب قدرت هستند و آئینۀ تمام نمای اوصاف حق کبریایی می باشند. به عبارت دیگر خداوند چنین خواسته است که بندگانش به باب اهل بیت(عَلَيهم­السَّلام) مراجعه کرده و به ایشان متوسّل گردند. علم و قدرت ائمّۀ هدی(عَلَيهم­السَّلام) در طول علم و قدرت الهی است و این توسّلات، زمانی معنای شرک و دوگانگی دارند که انسان، قدرت ایشان را در عرض قدرت خداوند بداند و به ایشان به تنهایی استقلال قائل شود، درحالی که آن بزرگواران واسطۀ فیض پروردگارند و هر نعمتی اعم از مادی یا معنوی از طریق این واسطه ها بر زمین و اهل آن افاضه می گردد. هر فیضی به اذن پروردگار توسط امام(عَلَيهِ السَّلام) به انسان می رسد. به یُمن وجود آن بزرگواران موجودات روزی می خورند و به وجود ايشان آسمان و زمین ثابت و برقرار است «وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الوَرٰی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمآءُ»[10]،«بِکُمْ تُنْبِتُ الْاَرْضُ اَشْجارَها وَ بِکُمْ تُخْرِجُ الْاَرْضُ ثِمارَها وَ بِکُمْ تُنْزِلُ السَّماءَ قَطْرَها وَ رِزْقَها»[11]،«بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمٰاءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الْاَرْضِ اِلّا بِاِذْنِه‏»[12].

     «بارالهـا! بـه روان مقدّس حضـرت محمّـد و آل محمّـد(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) درود فرست و در امر ظهـور و فرج مـولا و مقتدایمـان حضـرت ولیّ­عصر(عجِّل­اللهُ­تعالی­فَرَجَهُ­الشَّريف) تعجیل بفرما. پروردگارا! توفيق بيداری از خواب گران غفلت و توبۀ حقيقی از تمام خطاها و قصورها و معاصی به همۀ ما مرحمت بفرما. خداوندا! توفيق تأسّی از انسان­های کامل در تمام زمینه­ها و سیراب شدن از چشمه کوثر به دست ساقی کوثر به همۀ ما عنایت بفرما. پروردگارا! توفیق صبر و شکر و تسلیم و رضا بر تمام داده­ها و مواهب و نعمت­ها و تمام مصائب و مشکلات به همۀ ما کرامت بفرما. بارالها! توفيق کسب سرمایۀ عالی ترِ ایمان و تقوا و اخلاص و یقین به همۀ ما مرحمت بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل عنایت بفرما. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به مسلمانان ستمدیده علی الخصوص مردم مظلوم فلسطین، عراق، سوریه و يمن نجات کرامت بفرما».

«بِالنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ    صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ اَجْمَعينَ»

 

[1]- نگوييد سلمان فارسی، وليکن بگوييد سلمان محمّدی، چراکه او مردی است از ما اهل بيت (روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج‏2، ص283).

[2]- لقد کان لی کما کنت لرسول الله (رجال العلامه الحلّی، ص۱۶۹).

[3]- به تحقیق رستگار شد کسی که پاک کرد آن را (نفس خويش را)﴿9﴾ و به تحقیق بی بهره شد کسی که تباه کرد آن را﴿10﴾ (مبارکه شمس/۹و۱۰).

[4]- گرداننده قلبها (مفاتیح الجنان، فرازی از دعای جوشن کبیر).

[5]- دانای نهان و آشکار (مبارکه جمعه/۸).

[6]- داناست به اسرار سینه­ها (مبارکه مائده/۷).

[7]- مبارکه بقره/115

[8]- كجاست جلوۀ خدا، كه دوستان به سويش روى آورند (مفاتیح الجنان، فرازی از دعای ندبه).

[9]- اسلام بر پنج پايه استوار است، بر نماز و زكات و روزه و حج و ولايت، و دربارۀ هيچ چيز همچون ولايت خطاب نشده‏ (بحارالانوار، ج65، ص329).

[10]- و به یُمن ايشان انسانها روزی داده می شوند و به سبب وجود ايشان آسمان و زمين پابرجاست (مفاتیح الجنان، فرازی از دعای عدیله).

[11]- به وجود شمـا برويـاند زمين درختـانش را و به وسيلۀ شمـا خـارج می سـازد زمين ثمره و ميوه هايش را و به وجود شما فرود آرد (خداوند) از آسمان باران را و روزی را (مفاتيح الجنان، فرازی از زيارت مطلقۀ امام حسين(عَلَيهِ السَّلام)).

[12]- و به واسطة شما (خداوند بر ما) باران رحمت نازل کرد و به واسطة شما آسمان را نگه داشت از اينکه مبادا بيفتد بر زمين مگر به اذن او (خداوند) (مفاتيح الجنان، بخشی از زيارت جامعة کبيره).