نکتة قابل توجه اینکه: بالاترین عمل صالح و شاخصه و نشان عملی ایمان و مهم­ترین مؤیّد و مصدّق آن، نماز است که قبولی سایر عبادات هم منوط به قبولی آن است، همانطور که حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) فرمودند: «اَوَّلَ ما يُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلاةُ فَاِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها وَ اِنْ رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها»[1].

     در اینجا برای درک علت رفعت جایگاه نماز و عظمت و اهمیّت آن در زندگی انسان، مطالبی از قرآن کریم در چهارده نکته استفاده می­شود:

     1- نماز و طهارت روح: هدف از ارسال حضرات انبیاء(عَلَيهِم­السَّلام) و کتب آسمانی، تهذیب و تزکیه و طهارت روح انسان است «يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»[2]. ولذا تمام دستورات دین و لوازم ایمان اعم از نماز، روزه، حج و ... برای طهارت جان انسان و رسانیدن او به حیات طیّبه وضع شده است و نقش نماز که در رأس اعمال عبادی قرار دارد، در طهارت روح انسان از سایر عبادات بالاتر است.

     اگر عباداتی مانند روزه، یک ماه در طول سال واجب است و یا حج، در صورت استطاعت، یک بار در طول عمر واجب می­باشد، ضرورت نماز برای طهارت روح انسان به حدّی است که در هر روز، پنج نوبت واجب گشته است.

     طبق بیان نورانی قرآن کریم «اِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»[3] حسنات، سیئات را از بین می­برد و با توجه  به اینکه بالاترین حسنه نماز است، لذا نماز در محو گناهان انسان، نقس بسزائی دارد و به این علت فرشتگان در اوقات نماز، ندا می­کنند: «قُومُوا اِلى نِيرانِكُمُ الَّتی اَوْقَدْتُمُوها عَلى ظُهُورِكُمْ فَاَطْفِئُوها بِصَلاتِكُم»[4]. ای مردم! برخیزید و آتش­هایی را که بر پشت خود روشن کرده­اید، با نماز خویش خاموش کنید. آری، قذارت­ها و پلیدی­های گناهان را می­توان با اقیانوس نماز شست و آتش­های برخاسته از معاصی را با آن خاموش کرد.

     پس هیچ عبادتی مانند نماز، روح انسان را تطهیر نمی­کند. مؤیّد این مطلب، بیان نورانی دیگری از حضرت پیـامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) است که می­فرمایند: «فَاِنَّ مَثَلَ الصَّلاةِ کَمَثَلِ النَّهْرِ الْجاری کُلَّما صَلّی صَلاةً کَفَرَتْ ما بَیْنَهُما مِنَ الذُنُّوبِ»[5] پس همانا مَثَل نماز مانند مَثَل نهر جاری و روانی است که هرگاه نماز برپا می­شود، گناهان را می­شوید و از بین می­برد.

     بنابراین معلوم می­شود: وقتی تمام عبادات و در رأس آنها، نماز برای طهارت روح انسان وضع شده، پرواضح است کسی که نماز نمی­خواند، روحش آلوده و ناپاک است؛ همانطور کسی که از سایر عبادات اعم از روزه، حج، انفـاق، زکات و ... خودداری می­کند، روحش ناپاک و آلوده می­شود و چنین فردی هرگز جـانش نمی­آرمد و روحش آرام  و قرار نمی­گيرد، چراکه از بالاترین عامل آرامش دل، که  همانا ذکر و یاد معبود محبوب است «اَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[6]، خود را محروم کرده ولذا قبل از آخرت، در دنيا نيز از اضطراب و ناآرامی رنج می­برد.

     2- نماز و تقرّب به خداوند: با توجه به اینکه تقرّب، محصول طهارت است یعنی انسان برای رسیدن به طاهر مطلق، نیازمند طهارت است و هیچ عبادتی مانند نماز، روح انسان را تطهیر نمی­کند، لذا نقش نماز در رسانیدن انسان به قرب پروردگار، از سایر عبادات بالاتر است «اَلصَّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیَّ»[7].

     پس وقتی نقش نماز در تقرّب انسان از تمام عبادات بالاتر است، معلوم می­شود که هیچ چیز بمانند ترک نماز یا بی­اعتنائی و سهل­انگاری نسبت به آن، انسان را از خداوند دور نمی­کند.

     3- نماز، ارتباط با خالق سبحان: انسان به وسیلة ایمان و عمل صالح با پروردگارش ارتباط می­یابد. انسانِ بدون عمل، هر چند هم که اقرار به ایمان داشته باشد، ولی چون از عمل صالح که مؤیّد و مصدّق ایمان است «اَلْاِسْلامُ هُوَ التَّسْلیمُ»[8]، «هُوَ الْعَمَلُ الْصّالِحُ»[9]، برخوردار نیست، لذا نمی­تواند با خداوند متعال ارتباط برقرار کند. بر این اساس که نماز در رأس تمام اعمال خیر قرار دارد، از این رو هیچ عبادتی بمانند نماز، انسان را با پروردگارش مرتبط نمی­سازد. ارتباط انسان با خداوند به میزان توجّه و اهتمام او به نماز است.

     پس هر چه جایگاه نماز در زندگی انسان، پر­رنگتر و رفیع­تر باشد، ارتباط او با پروردگار، مستحکم­تر می­باشد و در مقابل، هر چه انسان نسبت به نماز، بی­اعتنا و سهل­انگار­تر باشد، ارتباط او با خدای سبحان، سست­تر و ضعیف­تر می­شود؛ برای اينکه نماز، مهمترين عامل ايجاد نيرو و قدرت باطنی و معنوی در زندگی انسان است «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»[10].

     4- نماز، عالی­ترین نمود عبودیّت: انسانیّتِ انسان در رابطه با پروردگار شکل می­گیرد، یعنی انسانیّت در پرتو بندگی و عبودیت و سلم و تسلیم است و هرچه میزان بندگی و عبودیّت انسان بالاتر باشد، به همان نسبت انسان­تر است. به عبارت دیگر، هرچه ارتباط انسان با پروردگار نزدیک­تر باشد، میزان انسانیّت او ارتقا می­یابد. چراکه ملبّس و مزیّن به اوصاف الهی گشته و وجودش پر از صفات جمال و جلال حق می­گردد.

     پس انسانیّت مسأله­ای نسبی است و به میزان عمل و تسلیم و عبودیّت بستگی دارد. هر چه سلم و تسلیم انسان بالاتر باشد، انسانیّت به معنای حقیقت کلمه در وجود او تحقّق می­یابد. و در اینجا معنای انسان کامل روشن می­شود. آن بزرگواران به دلیل ارتباط بالاتر با پروردگار و به این جهت که عبد محض و بندة مطلق خداوند می­باشند و مظهر اتمّ و اکمل اسمای حسنای الهی و صفات کمال پروردگار هستند، انسانهای کامل ناميده شده­اند.

     تمام عظمت و شرافت و کمال انسان در بندگی است و به این علت مولای متّقیان حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) در پیشگاه الهی، این چنین به مقام بندگی خود اعتراف می­نماید که: «اِلهی كَفى بی عِزّاً اَنْ اَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفى بی فَخْراً اَنْ تَكُونَ لی رَبّاً»[11].

     آری، کمال انسانیّت، در پرتو تسلیم و عبودیّت است و هیچ عبادتی بمانند نماز، عبودیّت و بندگی انسان را در برابر خدای سبحان مجسّم نمی­سازد. همانطور که حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) می­فرمايند: «مَوْضِعُ الصَّلوةِ مِنَ الدّينِ كَمَوْضِعِ الرَّاْسِ مِنَ الْجَسَدِ»[12] جايگاه نماز در دين، مانند جايگاه سر در بدن است.

     5- نماز، عامل محبوبیّت در پیشگاه پروردگار: انجام اعمال صالح، موجب محبوبیّت انسان در پیشگاه الهی می­شود «اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً»[13]. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) می­فرمایند: «اِنَّ اَحَبَّكُمْ اِلَى اللهِ اَحْسَنُكُمْ عَمَلاً»[14] و با توجّه به اینکه نماز، بالاترین و محبوب­ترین عمل در پیشگـاه الهی است، لذا نمـازگزار حقیقی، محبوب­ترین عبد در پیشگاه پروردگار می­باشد.

     پس وقتی هیچ عملی مانند نماز انسان را محبوب خداوند نمی­سازد، معلوم می­شود که هیچ چیز بمانند ترک نماز یا سهل­انگاری نسبت به آن، انسان را از محبّت پروردگار و الطاف خاصّة او محروم نمی­سازد.

     استاد جوادی آملی می­فرمایند: ثمرة تلخِ جهالتِ جاهل نسبت به خودش این است که خود را در معرض سعادت­ها قرار نمی­دهد.

     6– نماز و صعود و عروج نمازگزار: با توجّه به اینکه عمل خیر، به سوی خداوند صعود می­کند و وقتی عمل بالا رفت، عامل نیز به طریق اولی صعود می­کند «اِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفَعُهُ»[15] و چون نماز بالاترین عمل خیر است؛ «اِنَّ الصَّلاةَ اَفْضَلُ الْعِبادَةِ لِلَّه‏»[16] پس هیچ عبادتی همانند نماز، قدرت صعود و عروج دادن انسان را ندارد و به این علّت حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) فرمودند: «اَلصَّلاةُ مِعْراجُ الْمُؤمِنِ»[17].

     اگر نماز، معراج است، هر نمازی، عروج و صعود بالا­تر است و نمازگزار با هر نمازی، به مرتبة عالی­تر ارتقاء یـافته و به کمال بالاتری تکـامل می­یابد، در مقابل، ترک نماز یا سهل­انگاری در نماز، باعث تزلزل ايمانی و سقوط انسانی می­شود. انسانی که برای صعود و پرواز و اوج گرفتن و به معبود پیوستن خلق شده، زهی خسارت است که این چنین با خود ظالمانه برخورد نماید.

     7- نماز و نصرت پروردگار: بر این اساس که هر عمل خیری، نصرت و یاری به دین پروردگار است و طبق آیة شریفة «اِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُم»[18] یاری کردن دین خداوند، نصرت الهی محسوب گشته ولذا یاری و نصرت الهی را به دنبال دارد و با توجّه به اینکه نماز، بالاترین عمل خیر است، لذا نمازگزار حقیقی، پیوسته منصور و مورد تأیید خداوند است. او هرگز احساس تنهایی نمی­کند و همواره خود را در محضر پروردگار می­یابد و با او اُنس داشته و غرق لذّت و سرور معنوی می­گردد. حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «كانَ عَلِیٌّ(عَلَيهِ السَّلام) اِذا هالَهُ شَیْ‏ءٌ فَزِعَ اِلَى الصَّلاةِ ثُمَّ تَلا هذِهِ الْآيَةَ وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة»[19] شيوة امام علی(عَلَيهِ السَّلام) چنان بود که زمانی که مشکل مهمی برای ايشان پيش می­آمد، به نماز می­ايستادند و سپس اين آيه را تلاوت می­کردند: «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».

     بنابراین ملاحظه می­شود، همانطور که سابقاً استفاده شد، نفع هر عمل خیری در مرحلة اوّل برای صاحب عمل است و چون بالاترین عمل خیر، نماز است، لذا نمازگزار، بالاترین خدمت را به خود می­کند و بیشترین خیر را به خودش می­رساند «اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُمْ لِاَنْفُسِكُمْ وَ اِنْ اَسَاْتُمْ فَلَها»[20]. وقتی این همه برکات، از آنِ نمازگزار است، انسان با کوتاهی در امر نماز یا ترک آن، خود را از این همه برکات محروم می­سازد و بدین وسیله بالاترین ظلم را به خویشتن می­نماید. پس چه نيکو و شايسته است که با توبه و اصلاح عمل، از برکات عالية نمـاز در دنيا و آخرت بهره­مند گشته و خود را مشمول رحمت و محبّت بی­کران پروردگار نمايد، همانطور که حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) می­فرمايند: «اگر نمازگزار از رحمتى كه او را فرا مى‏گيرد، آگاه باشد، هرگز سرش را از سجده برنمى‏دارد»[21].

     8- نماز، تغذیة روح انسان: همانطور که جسم و کالبد انسان نیاز به غذا و آب دارد و با آب و غذای ظاهری تغذیه و تأمین می­شود، همانگونه روح انسان نیز، نیاز به تغذیه دارد و غذای روح انسان عبادات، اعمّ از نماز، روزه، حج، دعا و ... است. روح انسان، علاوه بر غذای سالانة حج و روزه، نیاز به یک غذای روزانه دارد که مهمّترینِ آن، همانا نماز است، همانطور که رسول گرامی اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) فرمودند: «اَلا اِنَّ الصَّلاةَ مَاْدُبَةُ اللهِ‏ فی الْاَرْضِ قَدْ هَنَّاَها لِاَهْلِ رَحْمَتِهِ فی كُلِّ يَوْمٍ خَمْسَ مَرّات‏»[22] آگاه باشيد نماز، سفرة گستردة خداوند در زمين است که خداوند آن را روزی پنج بار برای اهل رحمتش (افراد شايستة رحمت) گوارا نموده است.

     همچنانکه جسم انسان، بدون آب و غذا، پژمرده و افسرده و بیمار شده و از بین می­رود و ادامة حیات جسمانی و بقای آن، به آب و غذای ظاهری بستگی دارد، همانگونه سلامت و شادابی و ادامة حیات روحانی انسان منوط به تغذیة جان و روح اوست که بالاترین تغذیه برای روح آدمی، نماز است ولذا خدای سبحان، آن معلّم ازل و ابد، آن را در رأس عبادات و تکالیف مقرّر فرموده است. حضرت رسول اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) فرمودند: «وَ لْيَكُنْ اَكْثَرُ هَمِّكَ الصَّلاةَ فَاِنَّها رَاْسُ الْاِسْلام‏»[23] و بايد بيشترِ همّت تو نماز باشد، پس همانا آن (به منزلة) سر اسلام است.

     امّا تفاوتی که میان غذای جسم و غذای روح وجود دارد، این است که چون جسم انسان محدود است، با غذای ظاهری سیر می­شود و بعد از سیر شدن، احساس نیاز به غذا پیدا نمی­کند، لکن روح انسان، نامحدود است ولذا نیاز آن به غذای روحی، یعنی نیایش و راز و نیاز و مناجات، سیری­نـاپذیر است و هر چقدر روح تغذیه شود، وسعت یافته و فراخ می­شود و بر ظرفیّت آن افزوده می­شود و سیر نمی­گردد. همانطور که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) فرمودند: «خداوند روشنی چشم مرا در نماز قرار داده و نماز را چنان محبوب من ساخته که غذای لذیذ را برای گرسنه و آب گوارا را در کام تشنه، و گرسنه از غذا سیر شود ولی من از نماز هرگز سیر نمی­شوم»[24].

     پس وقتی اصلی­ترین تغذیة روح انسان، روزانه به وسیلة نماز صورت می­گیرد و شـادابی و طراوت و بقـای روح در پرتو نمـاز است، معلوم می­شود که تارک نماز یا سهل­انگار در نماز، از سرسبزی و طراوت و شادابی روح بی­بهره است چراکه روحِ او گرسنه است و روحِ گرسنه آرامش ندارد و چنانچه به تغذیة سالم نرسد، گرفتار بیماری شده و روحِ او به تدریج ضعیف گشته و بالأخره به مرگ روحی مبتلا می­شود.

     9- نماز، نور مؤمن: وادیِ«الله»، وادی نور است و تمام عبادات، نور هستند و عامل نورانی شدن صاحبشان می­شوند «اَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَاَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشی‏ بِهِ فِی النّاسِ»[25] و بر این اساس که بالاترینِ عبادات، نماز است، لذا هیچ عبـادتی همانند نماز، انسـان را نورانی نمی­سازد «اَلصَّلاةُ نُورُ الْمُؤْمِنِ وَ الصَّلاةُ نُورٌ مِنَ اللهِ»[26] و در هر نمازی، بر مراتب نورانیّت انسان افزوده می­شود. پس وقتی نماز باعث نورانیّت نمازگزار می­شود، پرواضح است که تارک نماز یا سهل­انگار در نماز، از نور بی­بهره بوده و در ظلمت است «اَللهُ وَلِیُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا اَوْلِياؤُهُمُ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَى الظُّلُماتِ»[27].

     10- نماز، ضیافت الهی: همانطور که حج و روزه، ضیافت سالانه هستند و روزه­داران و حج­گزاران، ضیوف­الرّحمان می­باشند، همانگونه نماز ضیـافت روزانه است و خدای سبحان هر روز سه نوبت میهمـانی می­دهد و نمازگزاران حقیقی و صاحبان معرفت و اولیای الهی و بیداردلان، هر روز از این ضیافت بهره­ها می­برند و روزانه سه بار در میهمـانی کرامت الـهی شرکت کرده و مورد تکریـم پروردگـار واقع می­­گردند. آری ضیافت نماز، کاملترین و زیباترینِ ضیافت­هاست.

     همانطور که معلوم شد، تمام این برکات محصول حفظ نماز است. پس اگر ما هم حافظ نمازهایمان باشیم و خود را از ناپاکی معاصی و گرد و غبار گناهان تطهیر کنیم و مراقب جانمان باشیم و دل را پاک داریم، نور نماز در جان ما هم می­تابد و آن موقع ما هم می­توانیم از این ضیافت الهی بهره­مند شویم و از سفرة کرامت میزبان کریم بهره­ها بریم.

     11- نماز، ملاقات پروردگار: تمام عبادات، انسان را به ملاقات و میقات پروردگار می­رسانند. روزه، ملاقات ربّ است. حج، ملاقات ربّ است. صحرای عرفات، ملاقات پروردگار است. مشعر­الحرام، ملاقات با دوست است و نماز که در صدر تمام عبادات قرار دارد، به طریق اولی ملاقات با محبوب و وعده­گاه دوست است. نماز، ملاقات روزانة پروردگار است. اولیای الهی سه نوبت در روز، بطور رسمی به ملاقات خدای سبحان می­روند. اگر مسجد شجره میقات است و در آنجا، حجاج محترم احرام می­بندند، نماز­گزار هم در نماز، مُحرِم شده و به محضر پروردگار متعال می­رسد که نمازگزاران حقیقی و حافظین نماز، روزانه از این ملاقات بهره­مند هستند. بزرگترین محصول حفظ و اکرام نماز، بهره­مندی از لذت نماز است. اولیای الهی آنچنان از نماز و ملاقات با پروردگار لذّت می­برند که لذت انسان گرسنه از طعام یا تشنه از آب در برابر آن، در حکم عدم است. اگر فرد گرسنه حریصانه به سوی غذا می­شتابد، حرص و ولع و شوق و محبت اولیای الهی به نماز، عظیم­تر از آن است و روح ایشان به هنگام نماز، آنچنان غرق در مسرّت و لذّت می­باشد که لذّت عالم مادّی و جلوه­های آن، آنان را به سوی خود جذب نمی­کند. عالی­ترین اوج­گیری نمازگزار حقیقی و اولیای الهی در سجده نماز است. آنجا که روح، کاملاً به عالم بالا وصل شد، در مقام مجذوبیّت، دیگر احساس درد و تشنگی و گرسنگی نمی­کنـد و جسم کـاملاً تحت تـأثیر روح الـهی قرار دارد. آنجا هرچه هست لذت است و سرور و روح و ریحـان، و در اینجـا روشن می­شود که چگونه به هنگام نماز، تیر را از پای مبارک حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) بیرون کشیدند و آن بزرگوار هیچ متوجه نشدند!

     پس وقتی حفظ نماز، انسان را به چنین جایگاه رفیعه­ای می­رساند و چنین برکات عظیمی را دربر دارد، پرواضح است کسانی که مقیّد به نماز و حافظ نماز نیستند، حقیقتاً به خویشتن جفا می­کنند، زیرا ظلم حقیقی به نفس، محرومیّت از این همه برکات است «خُسْراناً مُبيناً»[28].

     12- نماز و آرامش خاطر و سکینت روح: بزرگترین درد جامعة کنونی و عصر حاضر، فقدان آرامش روحی و ترس و دلهره و نگرانی و نـاآرامی است کـه تیشه بـه ریشة انسـان می­زند و روح و جانش را می­گدازد، اما نمی­داند که علت اصلی درد او، دوری از وطن حقیقی (توحید) است و شفای او، یافتن وطن و رسیدن به آن می­باشد، ولذا درد او، از خود او و درمان او، از خود اوست «اَلا اُنَبِّئُكُمْ بِدائِكُمْ مِنْ دَوائِكُمْ داؤُكُمُ‏ الذُّنُوبُ‏ وَ دَواؤُكُمُ الِاسْتِغْفار»[29] درد او گناه و معصیت، و درمان او توبه و رجوع به سوی خداوند است. قرآن کریم، شفـای دردها و درمان ناآرامی­ها و بی­قراری­های قلب را از نزدیکترین و مطمئن­ترین راه بیان می­فرماید که آن، همانا یاد خداوند است «اَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[30]، و نماز، بالاترین یاد و ذکر الهی است «وَ لَذِكْرُ اللهِ اَكْبَرُ»[31].

     خدای سبحان، روح انسان را کمال­طلب و جاودانه­طلب قرار داده و روحی که عشق به کمال مطلق در او به ودیعه گذاشته شده، با هیچ چیز جز کمال مطلق نمی­آرمد. آرام و قرار دلِ بی­قرار و ناآرام، تنها یاد خدای سبحان است و زمانی که دل با اوست، می­آرمد. تا زمانیکه نیازهای روحی انسان، تأمین و ارضاء نگردد، همچنان در تب و تاب و بی­قراری و ناآرامی است. انسان بطور فطری طالب جاودانگی و از فنا و زوال گریزان است، ولذا محدود و فانی و آفل او را راضی و آرام نمی­سازد و به همین دلیل در طلب کمال مطلق و رسیدن به اوست و نماز، بالاترین وسیلة ارتباط و اتّصال و تقرّب به ذات پاک آن باقی مطلق است.

     اولیای الهی و انسان­های کامل، چون می­دانند نماز با روح و جان آنان چه می­کند و خدواند متعال چه منبع قدرت و نیروگاه عظیمی به آنان عنایت فرموده، لذا نماز را بزرگترین موهبت و عظیم­ترین نعمت می­دانند که خداوند از باب فضل و کرم و رحمت بی­منتهای خود به آنان انعام فرموده است «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللهُ»[32]. این نگرش محصول معرفت و معرفت، محصول تقوا و تقوا، ثمرة پرهیز از معصیت و تقیّد به واجبات و فرائض، و محافظت بر نماز که در رأس واجبات قرار گرفته، می­باشد. رسول گرامی اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) فرمودند: «لِاَنَّ الصَّلاةَ رَاْسُ‏ الدِّين‏»[33].

     خدای سبحان، قرآن کریم را شفا معرفی فرموده و با دستورات و تعالیم حیات­بخش آن، بندگانش را درمان می­کند «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»[34] و نماز هم که در سرلوحة تعالیم قرآن کریم قرار دارد، بزرگترین دارالشّفا و مایة درمان قلوب و شفای صدور است. انسان با دور ماندن از این درمانخانه و درالشّفا، حقیقتاً به خویشتن جفا می­کند.

     13- نماز، نیروگاه عظیم: نمازگزار حقیقی و حافظ نماز، درواقع به وسیلة نماز با پروردگار متعال وصل شده، ولذا به اوصاف الهی اعم از علم، قدرت، عزت و ... ملبّس و متّصف است و انسان­های کامل که حافظان حقیقی نماز هستند و با خدای سبحان ارتباط کامل دارند، به اِذن الله مظهر اتمّ و اکمل اوصاف پروردگار می­باشند و درواقع «قدرت­الله»، «علم­الله»، «یدالله»، «لسان­الله»، «اُذُن­الله» و «عین­الله» هستند، همانطور که حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اَنَا عِلْمُ ­اللهِ وَ ... لِسانُ ­اللهِ النّاطِقُ وَ عَيْنُ ­اللهِ النّاظِرَةُ وَ ... اَنَا يَدُ ­الله‏»[35].

     پس نماز مهمترین وسیلة ارتباطی با پروردگار و بزرگترین عامل قدرت است. کسی که به وسیلة نماز با پروردگار متعال ارتباط و اتّصال یافته، زبانش قدرتمند، علمش نافذ و نیرومند و زانوانش پرتوان می­شود. انسان ناتوان در ارتباط با توانای مطلق، توان می­یابد و در این صورت مصائب روزگار و سختی­ها و دگرگونی­ها که لازمة زندگی دنیوی است، هرگز نمی­تواند او را سست و متزلزل سازد و از پا درآورد و از حال تعادل خارج سازد.

     14- نماز و حُسن عاقبت: بزرگترین سعادت و رستگاری انسان، در حُسن­عاقبت است که آرزوی اولیای الهی و کاملان است و تمام نگرانی آنان از سوء­عاقبت بوده است. همانطور که پیامبری همچون حضرت یوسف(عَلَيهِ السَّلام) از خدای سبحان درخواست می­کنند: «رَبِّ ... تَوَفَّنی‏ مُسْلِماً وَ اَلْحِقْنی‏ بِـالصّـالِحينَ»[36] و حضـرت­ یعـقوب(عَلَيهِ السَّلام) بـه فرزنـدان خود می­فرمایند: «فَلا تَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»[37]. اما با توجه به اینکه مرگ، مسئله­ای غیراختیاری است و زمان آن هم مشخص نیست، انسان چگونه می­تواند باایمان و تقوا از دنیا برود و خدای سبحان را با صفت مهرش ملاقات کند؟

     با توجه به اینکه ایمان مسئله­ای تضمینی نیست و انسان پیوسته در معرض خطرات قرار دارد، لذا تنها راه نجات و رستگاری، مراقبت مستمر و مداوم از گنجینة ایمان است. اگر خدای سبحان در سورة مبارکة انعام می­فرماید: «اِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُكی‏ وَ مَحْيایَ وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»[38]، از طرف دیگر به ما آموختند که این­چنین درخواست نمائیم: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) وَ مَمٰاتی مَمٰاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ )»[39] که حیات و ممات لله، همان حیـات و ممات محمد و آل­محمدی(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) است. پس حیات و ممات لله، در گرو ارتباط با آن بزرگواران و تأسّی حقیقی از آنان است و ارتباط و تمسّک به آنان هم جز از طریق عمل به تعالیم حیات­بخش قرآن کریم که در رأس آن نماز قرار دارد، حاصل نمی­گردد. یعنی ارتباط با قرآن ناطق از طریق عمل به قرآن مکتوب و مُنزَل میسور است. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) می­فرمایند: «مَنْ اَحَبَّنا فَلْيَعْمَلْ بِعَمَلِنا»[40].

     تمام وساوس شیطان در حال غفلت صورت می­گیرد و با توجه به اینکه نماز، بالاترین ذکر است، و نمازگزار حقیقی هم پيوسته به ياد حق است، لذا هرگز دچار غفلت نمی­شود و به سوء­عاقبت گرفتار نمی­گردد. وجود مقدس حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) می­فرمایند: «اِنَّ مَلَكَ المَوتِ يَدْفَعُ الشَّيْطانَ عَن ِالمُحافِظِ عَلَی الصَّلاةِ وَ يُلَقِّنُهُ شَهادَةَ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ فی تِلْكَ الحالَةِ العَظيمَةِ»[41] برای نمازگزار حقیقی، در موقع مرگش، ملک الموت شیطان را از او دور می­کند تـا ایمان او را به غنیمت نبرد و شهادتین را به او القا می­کند «اَللّهُمَّ اجْعَلنا مِنَ الْمُصَلّينَ».

     بعد از اینکه چهارده نکته دربارة اثرات و جایگاه نماز استفاده شد، لازم است به این حقیقت مهّم توجّه شود که: تمام برکات نماز محصول اکرام و اهتمام و حفظ نماز است. اگر بالاترین سعادت و هدف غائی و نهائی از خلقت و آفرینش انسان، رسیدن به قرب الهی است، این امر، محصول حفظ نماز است و نصیب و بهرة حافظین نماز می­باشد و به این علت خدای سبحان در چهار مورد از قرآن کریم، بندگانش را به حفظ نماز توصیه فرموده است*. حفظ نماز به دوگونه است:

     1- حفظ ظاهر و جسم نماز: که منظور از آن دائم­الصلوة بودن و بجا آوردن ارکان و اذکار نماز و اقامة آن در وقت فضیلت یعنی اول وقت است که نه تنها مستحب مؤکد بوده و نشان­دهندة احترام نمازگزار به خداوند می­باشد، بلکه اقتدا به امام زمان(عجِّل­اللهُ­تعالی­فَرَجَهُ­الشَّريف) است.

     2- حفظ روح و حقیقت نماز: و منظور از آن عمل به فرامین قرآن کریم و حفظ خود از محارم­الله و گنـاه و معصیت است و در یک جمله می­توان چنین خلاصه کرد که نمازگزار باید محافظ و مراقب اعمال خود از محارم­الله باشد.

     نمازگزاران حقیقی، علاوه بر جسم و ظاهر نماز، به روح و باطن آن هم توجّه دارند و آن را حفظ می­کنند. روح و جان نماز، همان اطاعت و تعظیم و انقیاد قلبی و عبودیت و تسلیم و بندگی است. روح نماز آن است که آنچه انسان به هنگام نماز بر زبان جاری می­سازد، همان را در عمل هم نشان دهد. یعنی اگر در نماز «اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ»[42] را بر زبان جاری می­سازد، در اعتقاد و اخلاق و عمل هم آن را نشان دهد. به عبارت دیگر، حقیقت «اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ» را با تقوای الهی که در ترک حرام و عمل به تکلیف متجلّی است، نشان دهد. همانطور که خداوند متعال در قرآن کریم می­فرماید: «اِنَّ الصَّلاةَ تَنْهٰى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[43]. و این است روح و جان و حقیقت و باطن نماز، چراکه نماز واقعی انسان را از فحشا و منکر و طغیان و سرکشی و بیراهه­روی باز می­دارد، همانطور که حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ يَعْلَمَ اَقُبِلَتْ صَلاتُهُ اَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلاتُهُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ فَبِقَدْرِ ما مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ‏»[44] کسی که دوست دارد اينکه بداند آيا قبول­کرده شده نمازش يا قبول­کرده نشده، پس بايد نگاه کند که آيا بازداشته او را نمازش از کارهای زشت و منکر؟ پس به اندازه­ای که منع کرده او را، از او قبول شده است.

     خدای سبحان در سورة مبارکة معارج، نماز­گزاران حقیقی و حافظین نماز را چنین معرفی می­فرماید که: آنان دنیاپرست نیستند و نسبت به مال دنیا، حریص نمی­باشند و در مصائب، اهل جزع و فزع نیستند. نمازگزاران حقیقی، اهل زکات هستند. یقین به معاد دارند و عفت و عصمت خود را حفظ می­کنند و پاکدامن و عفیف هستند و به عهد و پیمان­ها و تعهداتشان عاملند. خلاصه اینان به هدف نماز که انقیاد و بندگی است، عاملند و عبد واقعی هستند. و پرواضح است که عبد حقیقی طغیان و عصیان و نافرمانی نمی­کند و اهل سرکشی و معصیت نیست. نماز­گزاران حقیقی و حافظین نماز، به دور از فحشا و منکر و گناه و معصیت هستند، همانطور که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) فرمودند: شیطان، پیوسته ترسناک است از مؤمن، مادامی که حافظ نمازهای پنجگانه­اش است، پس زمانی که آن را ضایع نمود، شیطان بر او جرأت پیدا می­کند و او را به گناهان بزرگ داخل می­کند «لا يَزالُ الشَّيْطانُ ذَعِراً مِنَ الْمُؤْمِنِ ما حافَظَ عَلَى الصَّلَواتِ الْخَمْسِ فَاِذا ضَيَّعَهُنَّ  تَجَرَّاَ عَلَيْهِ فَاَدْخَلَهُ‏ فِی الْعَظائِمِ»[45].

     پس همانطور که اکتفا به ظاهر روزه درصورتی که با روح و حقیقت آن که اجتناب از معاصی است همراه نگردد، انسان را به مقصد نمی­رساند، و یا ظاهر حج، چنانچه با حج باطن همراه نباشد، انسان را از خواب غفلت بیدار نمی­کند، همانگونه ظاهر نماز، در عین اینکه از وجوب و اهمیّت برخوردار است، چنانچه با روح و حقیقت آن که اجتناب از معاصی و گناهان است همراه نباشد، انسان را به برکات عالیة تربیتی، که نیل به بندگی و قرب الهی است، نائل نمی­سازد. بنابراین لازمة برخورداری از روح نماز، توجه و اهتمام به نماز و حضور قلب در نماز است. اگر قلب در نماز حضور داشته باشد، در آن صورت نور نماز در روح و جان انسان تابش می­یابد و نماز برای او معراج و وسیلة تقرّب به سوی خدای سبحان و وعده­گاه ربّ می­گردد «اَفْضَلُ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ اِلَى اللهِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ بِهِ الصَّلاةَ»[46]. اگر قلب انسان در نمـاز حاضر بـاشد، در آن صورت انسـان می­داند که نماز از او چه می­خواهد. یعنی به هنگام ذکر آیة شریفة «اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّـاكَ نَسْتَعينُ» توجه می­کند کـه نمـاز از او عبودیت و بندگی می­خواهد، آن عبودیّتی که محصول تهذیب و تزکیه است و چون طهارت و تزکیه، در نتیجة عمل به قرآن کریم و توجّه و اهتمام به بایدها و نبایدهای آن حاصل می­شود، لذا کسی که از حضور قلب در نماز برخوردار است، یعنی قلب او در نماز حاضر می­باشد، وقتی راهِ اهلِ صراط مستقیم را درخواست می­کند، درمی­یابد که آنان، همان پاکان حقیقی و طاهران واقعی که همان اهل بيت عصمت و طهارت و حضرات معصومين(عَلَيهِم­السَّلام) می­باشند و از اینرو خود را به قذارت و ناپاکی گناه نمی­آلاید. اگر انسان از حضور قلب در نماز برخوردار باشد، در آن صورت درمی­یابد که با ذکر شریف «سُبحانَ الله»، طهارت خداوند را بر زبان جاری می­سازد و توجّه می­کند که ارتباط با خدای سبحان جز از طریق طهارت و پاکی میسور نیست ولذا هرگز خود را به پلیدی معاصی آلوده نمی­کند. امّا کسی که توجّه کافی به نماز ندارد، و تنها بدن و جسم او نماز می­خواند و قلب و روحش، در بازار و مدرسه و میهمانی و خیابان است و به آنچه که در نماز می­گوید، بی­توجّه است، نمی­تواند از آن برکات و نورانیّت و معنویّت مربوط به روحِ نماز، بهره­مند گردد. جسم و کالبد نماز، در عین وجوب، توان رسانیدن انسان به مقصد اعلی را ندارد، هرچند که وظيفة خود را در مورد ظاهر نماز انجام داده است. لکن در اثر توجّه به روح نماز و اهتمام به آن، انسان به آنچنان طهارتی نائل می­شود که گویا از مادر متولّد شده است، همانطور که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) فرمودند: «اِذا قامَ الْعَبْدُ اِلَی الصَّلوةِ فَکانَ هَواهُ وَ قَلْبُهُ اِلَی اللهِ تَعالی اِنْصَرَفَ کَیَومٍ وَلَدَتهُ اُمُّهُ»[47] زمانی که بنده برای نماز می­ایستد و با قلب و جانش به خداوند توجه دارد، مثل روزی است که از مادر متولد شده است. امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) می­فرمایند: «نیست مؤمنی که دو رکعت نماز گزارد و با روح و جان خود به خداوند توجه کند، مگر اینکه خداوند به او رو می­کند و علاوه بر محبّت خود، محبّت مؤمنین را هم متوجه او می­سازد»[48].

     البتّه پرواضح است که مقابل مطلب مذکور هم صادق است، یعنی همانطور که حفظ نماز موجب محبّت پروردگار و محبوبان الهی می­شود، تضییع نماز، باعث دوری از رحمت خداوند، و مانع نیل به برکات و فیوضات آن می­گردد.

     نماز تشکیل­یافته از تکبیر و تحمید و تهلیل و تسبیح است. بنابراین وقتی «اللهُ اَکْبَرُ» در وجود انسان محقّق شد و این حقیقت را با عمق جان پذیرفت و غیر از پروردگار، هیچ بزرگی را به رسمیّت نشناخت، تمام بزرگ­ها در نظر او کوچک و محو می­شود و دیگر به خواسته­های نفس و شیطان پاسخ مثبت نمی­دهد و سرِ کُرنش و تسلیم و بندگی را فقط در برابر خداوند فرود می­آورد. بیشترین کلمه­ای که در نماز تکرار می­شود، کلمة مبارکة «اللهُ اَکْبَرُ» است. یعنی انسان برای بزرگ شدن آفریده شده است و نماز آمده تا ما را بزرگ و اکبر نماید و به خدای اکبر برساند. بنابراین شایسته نیست که با سوءاختیار، خود را به ذلت گناه آلوده نموده و به خویشتن جفا نمائیم. چراکه این اکبر شدن بالقوّه در وجود ما قرار داده شده، پس سعی کنیم با توبه و خاک­برداری، آن را شکوفا نموده و اکبر شویم تا به خدای اکبر متّصل گردیم و پُرواضح است که برای اکبر شدن نيازمند به وجود انسانهای اکبر و الگوی اکبر می­باشيم و آنان همان وجود مبارک حضرات معصومين(عَلَيهِم­السَّلام) و مقام شامخ ولايت و امامت هستند که قبول ولايت آنان، شرط قبولی نماز و تمام عبادات می­باشد، همانطور که امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) در پاسخ کسی که از سبب قبولی نماز سؤال کرده بود، فرمودند: «وِلايَتُنا وَ الْبَرائَةُ مِنْ اَعْدائِنا»[49]، ولايت ما و برائت از دشمنان ما.

     «بارالها! به روان مقدس حضرت محمد و آل محمد(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ) درود فـرسـت و در امـر ظـهـور و فـرج مـولـا و مقتـدایمـان حضـرت ولیّ­عصر(عجِّل­اللهُ­تعالی­فَرَجَهُ­الشَّريف) تعجیل بفرما. خداوندا! توفیق عبودیّت و بندگی و تقرّب به ذات اقدست به همة ما مرحمت بفرما. روح و حقیقت نماز را در وجود ما محقق بفرما. پروردگارا! ما را از برپاکنندگان و محافظان نماز مقرّر بفرما. بارالها! ما را از آثار و برکات عظیمة نماز بهره­مند بفرما. توفیق سلم و تسلیم و عبودیّت و بندگی به همة ما مرحمت بفرما. پروردگارا! لذّت و حلاوت نماز و مناجات و راز و نیاز با ذات اقدست را به کام همة ما بچشان. بارخدایا! نماز را وسیلة عروج و صعود و پرواز برای ما قرار ده. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل عنایت بفرما. به تمام مسلمانان مظلوم و ستمدیده نجات کرامت بفرما».

«بِالنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ     صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ اَجْمَعينَ»

 

1- اولین چیزی که عبد به وسیلة آن محاسبه می­شود، نماز است، پس اگر قبول کرده شود، قبول کرده می­شود غیر از آن و اگر رد کرده شود، ردّ کرده می­شود غیر از آن (فلاح السائل، ص127).

2- تزکیه می­کند ایشان را و تعلیم می­دهد ایشان را کتاب و حکمت (مبارکة جمعه/2).

3- همانا نیکی­ها از بین می­برند بدی­ها را (مبارکة هود/114).

4- بیان نورانی حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ)؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص208

5- الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص277

6- آگاه باشید به یاد خداوند آرام می­گیرد قلب­ها (مبارکة رعد/28).

7- نماز، وسیلة تقرب هر متقی (به خداوند) است (بیان نورانی حضرت امام رضا(عَلَيهِ السَّلام)؛ اصول کافی، ج3، ص265).

8- اسلام آن است تسلیم (بیان نورانی امام علی(عَلَيهِ السَّلام)؛ اصول کافی، ج2، ص45).

9- (اسلام)، آن است عمل صالح (بیان نورانی امام علی(عَلَيهِ السَّلام)؛ بحارالانوار، ج75، ص401).

10- و استعانت جوييد با صبر و نماز (مبارکة بقره/45).

11- خدایا، بس است مرا این عزت که بندة تو باشم و کافی است مرا این افتخار که تو پروردگار من باشی (بحارالانوار، ج74، ص402).

12- نهج الفصاحه، حديث3075

13- در حقیقت کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به زودی قرار می­دهد برای ایشان خدای رحمان محبّتی (مبارکة مریم(سَلامُ­اللهِ­عَلَيها)/96).

14- همانا محبوب­ترین شما به خداوند، بهترین شماست از لحاظ عمل (مستدرک الوسائل، ج11، ص229).

15- به سوی او (خداوند) صعود می­کند کلمة پاکیزه و عمل صالح بالا می­برد او را (مبارکة فاطر/10).

16- همانا نماز بافضيلت­ترين عبادت برای خداوند است (بيان نورانی امام رضا(عَلَيهِ السَّلام)؛ بحارالانوار، ج81، ص246).

17- نماز معراج مؤمن است (اصول کافی، ج3، ص796).

18- اگر یاری کنید خداوند را یاری می­کند شما را (مبارکة محمد(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ)/7).

19- کافی، ج3، ص480

20-اگر نيکی کنيد، نيکی کرديد به خودتان و اگر بدی کنيد پس بر آن است(مبارکه­اسراء/7).

21- الحکم الزاهرة با ترجمه انصاری، ص280

22- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص16

23- بحارالانوار، ج74، ص127

24- مکارم الاخلاق، ج2، ص456

25- آیا و کسی که بود مرده، پس زنده کردیم او را و قرار دایم برای او نوری که راه می­رود با آن در میان مردم (مبارکة انعام/122).

26- نماز، نور مؤمن است و نماز نوری از طرف خداوند است (بیان نورانی حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ)؛ الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص279).

27- خداوند سرپرست کسانی است که ایمان آوردند، خارج می­کند ایشان را از ظلمت­ها به سوی نور و کسانی که کافر شدند، سرپرست ایشان است طاغوت، خارج می­کند آنها را از نور به ظلمت­ها (مبارکة بقره/257).

28- خسارتی است آشکار (مبارکة نساء/119).

29- آگاه باشید، خبر دهم شما را به بیماریتان از دوای شما، بیماری شما گناهان است و دوای شما طلب مغفرت (بیان نورانی امام علی(عَلَيهِ السَّلام)؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص333).

30- آگاه باشید به یاد خداوند آرامش می­یابند قلب­ها (مبارکة رعد/28).

31- و البته یاد خداوند بزرگتر است (مبارکة عنکبوت/45).

32- سپاس برای خدایی که هدایت کرد ما را بر این، و ما نبودیم هدایت­یافتگان اگر خداوند ما را هدایت نمی­نمود (مبارکة اعراف/43).

33- برای اينکه نماز، راس دين است (مستدرک الوسائل، ج3، ص92).

34- و نازل می­کنیم از قرآن آنچه را که آن است مایة شفا و رحمتی است برای مؤمنان (مبارکة اِسراء/82).

35- من علم خداوند و... زبان گويای خداوند و چشم بينای خداوند... و من دست خداوند هستم(بيان نورانی امام­علی(عَلَيهِ السَّلام) به نقل از امام­صادق(عَلَيهِ السَّلام)؛ بحارالانوار، ج24، ص198).

36- پروردگـار من ... بمیران مرا مسلمـان و ملحق کن مرا بـه صـالحـان (مبـارکة یوسف(عَلَيهِ السَّلام)/101).

37- پس نمیرید مگر درحالی که شما مسلمان باشید (مبارکة بقره/132).

38- همانا نماز من و عبادتم و زندگیم و مرگم برای خدائی است که پروردگار جهانیان است (مبارکة انعام/162).

39- پروردگارا، قرار بده زندگی مرا زندگی محمد و آل محمدی(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) و مرگ مرا مرگ محمّد و آل محمّدی(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) (مفاتیح­الجنان، فرازی از زیارت عاشورا).

40- کسی که دوست می­دارد ما را پس باید عمل کند به عمل ما (بحارالانوار، ج67، ص306، باب57).

41- در حقیقت فرشتة مرگ دفع می­کند شیطان را از محافظت­کنندة نماز و تلقین می­کند به او شهـادت را اینکـه نیست معبودی سزاوار پرستش مگر ذات اقدس اله و اینکـه محمد(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) فرستادة خداوند است؛ در این حالت عظیم (احتضار) (وسائل­الشیعه، ج4، ص29).

*مبارکه مؤمنون/9، مبارکه بقره/238، مبارکه انعام/92 و مبارکه معارج/34

42- تنها تو را عبادت می­کنیم و تنها از تو یاری می­جوئیم (مبارکة حمد/4).

43- همانا نماز باز می­دارد از کارهای زشت و منکر (مبارکة عنکبوت/45).

44- بحارالانوار، ج79، ص198

45- اصول کافی، ج3، ص269

46- بافضیلت­ترین چیزی که بنده بعد از شناخت خداوند به وسیلة آن به درگاه الهی تقرّب پیدا می کند، نماز است (بیان نورانی حضرت امام کاظم(عَلَيهِ السَّلام)؛ تحف العقول، ص455).

47- مستدرک الوسائل، ج3، ص59

48- مستدرک الوسائل، ج1، ص265

49- بحارالانوار، ج84، ص245؛ به نقل از کتاب «جامع آيات و احاديث موضوعی نماز» عباس عزيزی