:
خداوند متعال در قرآن مجید، ميل و گرايش به هر آنچه که دعوت فرموده را در وجود انسان بطور فطری قرار داده است که از آن جمله، دعوت به خداشناسی(توحید)، نبیشناسی(نبوت) و همچنین امامشناسی (امامت) است که همة اینها به یک مسأله برمیگردد و آن، معصومطلبی و مطلقطلبی است که آن نیز در وجود انسان بطور فطری قرار داده شده است. یعنی انسان پيوسته تمايل به یک راهنمای معصوم دارد تا او را به عنوان رهبر و پیشوای کامل و الگو و اسوه قرار داده و از وجود او سرمشق بگيرد و تبعیّت نماید. به عبارت ديگر، انسان همواره کسی را به عنوان الگو و اسوه برای خود انتخاب میکند که مصون از خطا و اشتباه باشد که تمام اینها به مسألة کمالخواهی انسان برمیگردد زیرا انسان بطور فطری درمییابد زمانی میتواند به کمال برسد که فرد کاملی را برای خود به عنوان اسوه و الگو قرار دهد. یعنی ناقص، برای جبران نقص خود، نیازمند به تبعیّت از کامل دارد و برای تحقق این امر، خداوند متعال در قرآن کریم حضرت پيامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيْهِوَالِٰهِ) را به عنوان اسوة حسنه برای جهانیان معرفی میفرمايد: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[1] و قبل از آن بزرگوار نيز، حضرت ابراهيم(عَلَيهِالسَّلام) را اسوة حسنة جهانيان معرفی فرموده است «قَدْ کانَتْ لَکُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی اِبْراهيمَ»[2] و حضرات اوصياء(عَلَيهِمالسَّلام) هم به دليل اينکه جانشينان حضرات انبياء و وارث اوصاف ايشان میباشند، تا قيام قيامت، اين اُسوه بودن در ايشان جريان دارد. همانطور که در زيارت حضرت امام حسين(عَلَيهِالسَّلام) اينچنين به آن بزرگوار سلام عرض مینماييم: «اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا وارِثَ آدَمَ صِفْوَةِ الله اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا وارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ الله ...»[3].
مطلب ديگری که توجّه به آن حائز اهميّت میباشد، مسئلة محبّت به الگو و اُسوه است. يعنی انسان کسی را الگو و اُسوه قرار میدهد که قلباً به او محبّت داشته باشد ولذا خدای سبحان جانِ انسان را با محبّت خاندان عصمت و طهارت(عَلَيهمِالسَّلام) سرشت و آن را جزء فطرت او قرار داد تا محبّت آن خاندان، موجب تبعيّت و اطاعت از ايشان گردد. اين مطلب بقدری حائز اهميّت است که رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيْهِوَالِٰهِ) آن را به عنوان مزد رسالتشان معرفی میفرمايند: «قُلْ لٰا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبٰى»[4]. آری، انسان برای نيل به حيات معنوی نيازمند به اين محبت میباشد ولذا در صورتيکه قلب، پاک و عاری از گناه باشد، بطور فطری محبّ اهل بيت(عَلَيهِمالسَّلام) است. محبت به اهل بیت نه تنها از عبادات بزرگ میباشد، بلکه موجب رشد و تکامل و رسیدن به حیات طيّبه میگردد و انسان را به آن بزرگواران متّصل و مرتبط میکند که این همان حقیقت تولّی است.
«اين محبّت از محبّتها جداست حبّ محبوب خدا حبّ خداست»[5]
بر اساس فرمایش حضرت امام محمّد باقر(عَلَيهِالسَّلام) که فرمودند: «مَنْ اَحَبَّنا فَهُوَ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ»[6] و با توجّه به بیان نورانی حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيْهِوَالِٰهِ) که میفرمايند: «سَلْمانُ مِنّا اَهْلَ البَيْتِ»[7] روشن میگردد که ميزان محبّت و به تَبَعِ آن، ميزان اطاعتِ جنابِ سلمان بيشتر از سايرين بوده است. محبّت حقيقی، در اطـاعت متجلّی گشته و تأييد میگردد «قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُونی يُحْبِبْکُمُ الله»[8]، (يا رسول الله) بگو: اگر شما (حقيقتاً) خداوند را دوست میداريد و در ادّعای محبّت به خداوند صادق هستيد، از من (پيامبر) تبعيّت کنيد تا محبوب خداوند گرديد. و اين مطلب بيانگر اين حقيقت است که نشان و علامت محبّت اطاعت و پيروی و تبعيّت میباشد. آری، محبّت و عشق به خاندان عصمت و طهارت(عَلَيهِمالسَّلام) در اطاعت از آن بزرگواران و عمل به تعاليم عالية ايشان ظهور میکند. ميان محبّت راستين و عمل، رابطة استوار برقرار است و محبّتِ راستين همرنگساز است و محبّ را به شکل محبوب درمیآورد و رنگ و صبغة محبوب را میگيرد و به ويژگیهای اخلاقی و عملی و رفتاری محبوب خود ملبّس شده و مطيع و منقاد و تسليم او میگردد و چنين محبّتی است که موجب نيل به حيات طيّبه گشته و صاحبش را به کمال عبوديّت و بندگی صعود میدهد و از محبّت و الطاف و رفاقت خاندان جليلة اهل بيت عصمت و طهارت(عَلَيهِمالسَّلام) بهرهمند میسازد «حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً»[9]. حضرت رسول اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) فرمودند: «اِلْزَمُوا مَوَدَّتَنا اَهْلَ الْبَيْتِ فَاِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ يُحِبُّنا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِنا وَ الَّذِي نَفْسي بِيَدِهِ لا يَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ اِلّا بِمَعْرِفَتِنا»[10] ملازم مودّت و دوستی ما خاندان باشيد که هر کس با مودّت و دوستی ما خداوند را ملاقات کند، قطعاً وارد بهشت میگردد، سوگند به آنکه جانم در دست اوست، عمل کسی برايش سودمند نيست مگر با معرفت حق ما(اهل بيت). همچنين حضرت امام محمدبـاقر(عَلَيهِالسَّلام) در بيانی به جناب جابر میفرمايند: «ای جابر، آيا کسيکه ادّعای تشيّع میکند، برای او همين قدر کافی است که از محبّتِ ما خاندان دَم زند؟ سوگند به خدا شيعة ما نيست مگر آن کس که تقوای الهی پيشة خود سازد و از فرمان خداوند اطاعت نمايد، ای جابر، شيعة ما شناخته نشود جز به خصلتهائی مانند: فروتنی، خشوع، امانتداری، بسياری ياد خدا، روزه، نماز، نيکی به پدر و مادر و رعايت حق همسايگانِ فقير و مستمند و توجّه به قرضداران، يتيمان و راستگوئی، تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم جز در خير و نيکی و شيعيان ما امانتدار فاميل خود در امور هستند»[11]. لازم به ذکر است: همانطور که اگر فطرت خداجویی انسان، در مسیر صحیح تربیت نشود، به جای پرستش خداوند یکتا، سنگ و چوب و انسانها و جنّيان و... را پرستش نموده و آنها را معبود و اله خود قرار میدهد، همانگونه محبّت نیز، که یک امر فطری و خدادادی است، اگر در مسیر درست رهبری نگردد، به محبّتهای کاذب و انحرافی کشیده شده و موجب میگردد که انسان، به جای محبّت به خدای سبحان و محبوبين الهی، به افراد و موجودات نااهل و يا افراد ناتوانی مانند خود که فقر و افتقار و نیاز و احتیاج سراسر وجودشان را احاطه کرده، دلبسته شود که در این صورت برخلاف محبّت راستين و صادق که رشددهنده و تعالیبخش است، به سقوط و بدبختی کشانيده شده و به هلاکت معنوی افکنده میشود.
1- البتّه به تحقيق میباشد برای شما در رسول خدا الگويی نيکو (مبارکه احزاب/21).
2- به تحقيق بود برای شما الگوی نيکويی در حضرت ابراهيم(عَلَيْهِالسَّلام) (مبارکه ممتحنه/4).
3- سلام بر تو ای وارث حضرت آدم(عَلَيْهِالسَّلام) برگزيدة خداوند، سلام بر تو ای وارث حضرت نوح(عَلَيْهِالسَّلام) پيغمبر خدا ... (مفاتيح الجنان، فرازی از زيارت وارث).
4- بگو نمیخواهم از شما در برابر رسالتم پاداشی مگر دوستی و محبّت اهل بيتم را (مبارکه شوری/23).
5- مولوی(عَلَيهِالرَّحمة)
6- کسی که دوست بدارد ما را پس او از ما اهل بیت است (تفسیر الصّافی، ج3، ص90).
7- سلمان از ما اهل بيت است (اصول کافی، ج2، ص396).
8- بگو اگر خداوند را دوست میداريد، پس از من تبعيّت کنيد، خداوند شما را دوست بدارد (مبارکه آلعمران/31).
9- خوبند آن گروه از نظر همنشینی (رفاقت) (مبارکة نساء/69)
10- بحارالانوار، ج27، ص101
1- اصول کافی، ج2، ص74