دين اسلام دين رحمت و مهر و محبّت و احترام و مودّت و صلح و دوستي و آشتي و مهرورزي است و همسران را هم دعوت فر موده تا به همديگر محبّت نمايند و بعد از تولّد فرزند نیز، محبّت به فرزند توصیه شده است؛ چراکه محبّت، غذاي روحي کودک محسوب ميشود و موجب رشد و شکوفايي او ميگردد و سپس به فرزند نيز سفارش ميفرمايد که به پدر و مادر خود احترام نمايد: «وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْساناً»[1] و به همين ترتيب ادامه مييابد تا به بستگان و خويشاوندان و تمام مؤمنين ميرسد «اِنَّ اللهَ يَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ»[2] و «وَ اَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنَکُمْ»[3]. البتّه در اين ميان آن کسيکه در محبّت کردن و احترام نمودن در اولوّيت قرار دارد، همسر ميباشد؛ چراکه محبّت به همسر علاوه بر ايجاد محیطی پر از آرامش و سکونت، باعث ميشود که فرزندان نيز از اين طريق محبّت کردن به ديگران علي الخصوص پدر و مادر و همسر آیندهشان را بياموزند.
از مهمترين مواردي که خداوند متعال در قرآن کريم توصية بسياري به آن دارد، این است که رفتار اعضای خانواده با یکدیگر بر مبنای رحمت باشد که در اين ميان نقش پدر خانواده به جهت سرپرست بودن از همه بيشتر است «اَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَي النِّساءِ»[4]. قوّام بودن به معناي زورگويي و تندخوئي و اِعمال خشونت نيست. بلکه به معناي سرپرستي و حمايت از خانواده بر اساس رحمت ميباشد؛ خداوند متعال، رحمت را به خود نسبت داده و مؤمنين را به رحمت ميستايد و از سوي ديگر طاغوت و فرعون و نمرود را به عنوان مظاهر زورگويي و تجاوز، معرّفي ميفرمايد، لذا قوّام بودن مرد بـه معنـای مدیریت و سرپرستی خانواده و مسئولّيّتپذيري در قبال افراد خانواده ميباشد که چنان بايد توأم با مهر و محبّت و مودّت و رحمت باشد که مورد امضاي حق قرار گيرد. اگر در آموزههای دین عظیمالقدر اسلام داشتن چهره گشاده، زباني نرم، دستي باز و قلبي رئوف و مهربان از نشانههاي اهل بهشت بیان شده است، معلوم ميگردد که چهره عبوس و گرفته، زباني تند و خشن، دلي بيرحم و دستي بسته از نشانههاي اهل دوزخ ميباشد.
در خانوادهاي که رفتار پدر و مادر به جاي اينکه بر اساس لطف و محبّت و صفا و صميميت باشد، بر اساس زورگويي و خشونت است، تعادل رواني و سکونت روحي در اعضاي آن خانواده وجود نداشته و گرفتار جنگ رواني و اعصاب ناآرام و متشنّج ميباشند. اگر از مراجعين به روانپزشکان و روانشناسان سوال شود که مشکل شما چيست؟ و به دنبال چه چيزي هستيد؟ جوابهايي که ارائه ميدهند، همه به يک حقيقت برميگردد و آن عبارت است از نداشتن آرامش و سکونت دل. درحاليکه خالق روانها، آن روانشناس بالذّات، هزار و چهارصد سال قبل در قرآن کریم براي درمان مشکلات روحي و دستیابی به آرامش حقیقی، دو نسخه ارائه نموده است: «اَلٰا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[5] و «خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»[6]. یعنی آرامش و سکونت حقیقی فقط در پرتو ایمـان بـه پروردگـار و انجام فرامین حیاتبخش اوست که از جملة این قوانین، ازدواج و تشکیل خانواده بر اساس معیارهای دینی میباشد.
1- و به پدر و مادر نيکي کنيد (مبارکههای بقره/83؛ نساء/36؛ انعام/151؛ اِسراء/23؛ احقاف/15).
2- در حقيقت خداوند امر ميکند به عدالت و نيکي (مبارکه نحل/90) .
3- و اصلاح کنید میان خودتان را (مبارکة انفال/1).
4- مردان سرپرستان براي زنان ميباشند (مبارکة نساء/ 34).
5- آگاه باشيد که دلها به ياد خداوند آرام ميگيرد (مبارکة رعد/28).
6- از جنس خودتان برايتان همسراني خلق فرمود تا با آنها بياساييد و ميان شما مودّت و رحمت قرار داد (مبارکة روم/21).