خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ اِسراء می­فرماید: شیطان رو در روی خداوند ایستاد و گفت: البته من بندگان تو را (فریب می­دهم و) افسار می­زنم، مگر اندکی را «لَاَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ اِلاّ قَليلاً»[1]. همان­طور که سوارکار، افسار را از زیر گردن حیوان عبور می­دهد و به این ترتیب اختیار آن را در دست می­گیرد، همانگونه شیطان، افسار برخی از بندگان خداوند را به دست می­گیرد و آنان را از پرستش خداوند درآورده و به اطاعت خود وادار می­سازد که آیۀ شریفۀ صد و هيجده در بیان همین مطلب است «لَعَنَهُ اللهُ وَ قالَ لَاَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً». به دوری از رحمت خداوند، لعن گفته می­شود. وقتی شیطان از بارگاه قدس الهی رانده شد، گفت: من از بندگان تو سهمی دارم و بخشی از بندگانت را از صف بندگیِ تو خارج می­سازم و در اختیار خود قرار می­دهم و زمام آنها را در دست می­گیرم و هرطور بخواهم آنها را بازی می­دهم و به باطل سوق می­دهم.

     منظور خدای سبحان از طرح داستان­های قرآنی و بیان اخبار پیشینیان، قصه­ گویی و داستان سرايی و... نیست، بلکه قرآن ­کریم، کتاب نور و هدایت انسان­هاست و با انواع و اقسام راهها و گاهی به زبان تاریخ، گاهی با آیات رحمت، گاهی با آیات عذاب و گاهی با بیان داستان گذشتگان به هدایت مردم می­پردازد. یکی از داستان­های قرآنی، در مورد ابلیس است، زمانی که خداوند امر به سجده بر حضرت آدم(عَلَيهِ السَّلام) فرمود. شيطان موجودی بود از جنّیان که در اثر کثرت عبادت، به گروه فرشتگان ارتقاء یافته بود. انسان بزرگترین درس­های عبرت را از داستان شیطان فرامی­گیرد و از صدر خلقت دیده نشده که کسی از زمین خارج شود و با فرشتگان، هم جوار گردد، ولی شیطان در اثر اطاعت خداوند و شش هزار سال عبادت، در ابتدا به این مقام نائل شد. در نهج البلاغه مذکور است: «وَ كانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَةٍ لا يُدْرَى اَ مِنْ سِنِی الدُّنْيا اَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَة»[2] او شش هزار سال خداوند را عبادت کرد که مشخّص نيست از سالهای دنياست يا سالهای آخرت. خداوند متعال، شیطان را در اثر عبادت، از زمین کَند و بالا بُرد و با فرشتگان هم جوار فرمود و عبادتی بالاتر از عبادت شیطان وجود نداشت. امّا همین شیطان در اثر استکبار و نافرمانی پروردگار از دنیا و آخرت ساقط شد. امر بر سجده به حضرت آدم(عَلَيهِ السَّلام) درواقع امر به سجده بر خداوند بود، امّا شیطان خود را بزرگتر از حضرت آدم(عَلَيهِ السَّلام) دید و استکبار ورزید و از سجده کردن اِبا نمود «اَبى‏ وَ اسْتَكْبَر»[3] و گفت: من بهتر از او هستم، مرا از آتش خلق کردی و او را از گِل آفریدی «قالَ اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين‏»[4] و عالی به دانی سجده نمی­کند. درواقع شیطان به کار خداوند اعتراض کرد و ایراد گرفت ولذا در اثر یک لحظه استکبار، عبادت­ شش هزار سالۀ او فرو ریخت و در آنِ واحد، از دنیا و عقبی ساقط گردید و از اوج عزّت به حضیض ذلّت فرود آمد که خدای سبحان در چند مورد از قرآن کریم، این داستان را بیان فرموده است. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) می­فرمایند: «ما لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ اَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جيفَةٌ»[5] فرزند آدم را با فخرفروشی چکار؟ او که در آغاز نطفه ای گنديده و در پايان مرداری بدبوست.

     پس شیطان در اثر کبر و غرور و تمرّد و نافرمانی از درگاه پروردگار رانده شد «فَاخْرُجْ مِنْها فَاِنَّكَ رَجيم﴿34﴾‏ وَ اِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ اِلى‏ يَوْمِ الدّين﴿35﴾‏»[6] و بعد از ساقط شدن از دنیا و عقبی از خداوند فرصت خواست تا بندگان خداوند را اغوا کند «قالَ رَبِّ فَاَنْظِرْنی‏ اِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُون‏»[7] و خداوند، این فرصت را به او داد «قالَ فَاِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ»[8]. امّا شیطان یک گروه را جدا کرد که من قدرت اغوای این گروه را ندارم و آنها بندگان خالص کرده شدۀ پروردگار هستند که به حریمشان راهی ندارم «لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعين﴿82﴾‏ اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ﴿83﴾»[9] و خداوند متعال نیز فرمود: «اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَه‏»[10] و آیۀ شریفۀ مورد بحث نیز در بیان همین مطلب است «لَاَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً» البته البته از بندگان تو بهره­ ای معیّن اخذ می­کنم.

     در تأييد اين مطلب که تمام پرستش های غير الهی به پرستش و تبعيّت از شيطان برمی گردد «اِنْ يَدْعُونَ اِلاّ شَيْطاناً مَريداً»، خداوند متعال در روز قیامت، تمام فرشتگان را رو در روی بت­پرستان قرار می­دهد و از آنان سئوال می­فرمايد: آیا اينان (بت­ پرستان) شما را عبادت می­کردند؟ فرشتگان جواب می­دهند: «بَلْ كانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنّ‏»[11] بلکه آنها جنّ را پرستش می­کردند و منظور فرشتگان از مطلب مذکور، اين است که چون شيطان از گروه جن می باشد، ولذا آنها شيطان را عبادت می کردند. بنابراين اگر گروهی انسان­ پرست، گروهی ماه ­پرست و ستاره­ پرست و خورشيد پرست و گاوپرست و... شدند، منشأ همۀ اين پرستش های انحرافی و باطل، شيطان است و هر کدام از اين پرستش گرها سهمیّۀ شیطان هستند «لَاَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً».

     خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ یس می­فرماید: «اَ لَمْ اَعْهَدْ اِلَيْكُمْ يا بَنی‏ آدَمَ اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطان‏»[12] آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد؟ هر مخالفتی با اوامر الهی و هر گناه عالمانه و عامدانه، اطاعت و عبادت شیطان و تبعیّت از اوست. هر گناهی، چراغ سبزی به شیطان و تغذیۀ شیطان است. مولانا(عَلَيهِ الرَّحمَة) در مورد نفس امّارۀ انسان می­فرماید: «کمترک انداز سگ را استخوان»، و از آنجائی که نفسِ انسانی پايگاه مطمئنّی برای نفوذ و حملات شيطانی است، لذا پاسخِ مثبت به نفس، موجب گستاخی شيطان خواهد شد.

     پس شیطان تنها بر آن بندگانی تسلّط دارد که توسّط گناهان از او تبعیّت می­کنند و منظور از تبعیّت، مخالفت با اوامر الهی و انجام گنـاهان و معاصی است که به کارگردانی و فرمان شیطـان صورت می­گیرد. شیطان بر تمام بندگان خداوند نمی­تواند تسلّط داشته باشد «اِنَّ عِبادی لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»[13] و بر حریم مخلَصین راهی ندارد «اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»[14]. مخلِص کسی است که خود را برای خداوند خالص کرده و بندگی ­اش را تنها برای خداوند انجام می­دهد و عبدِ مال و ثروت و عبد شیطان نمی­باشد. وقتی انسان در حوزۀ حقایق و تعالیمی که برای او روشن شده، اطاعت کرد و عبد بود، آنگاه خدای سبحان چنین بنده­ ای را برای خودش خالص می­کند و از مرتبۀ مخلِص بودن به مخلَص بودن می­رسد و شیطان دیگر بر حریم مخلَصین راهی ندارد. امکان ندارد که خداوند متعال بندگانش را به مخلَص بودن دعوت کند ولی ابزار مخلَص شدن را برای ايشان قرار ندهد. همۀ انسانها بالقوّه مخلِص و مسجود فرشتگان هستند و به وسیلۀ پرهیز از معاصی و اطاعت از اوامر خداوند و حضرت پیامبر اسـلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) و آل­ طاهرینشان، این بالقوّه ­ها به فعلیّت می­رسد.

 

[1]- مبارکه اسراء/62

[2]- نهج البلاغه، فرازی از خطبۀ 192، معروف به خطبۀ قاصعه

[3]- روی گردانيد و استکبار ورزيد (مبارکه بقره/34).

[4]- مبارکه ص/76

[5]- نهج البلاغه، حکمت454

[6]- پس خارج شو از ميان آنها (فرشتگان)، پس همانا تو رانده شده ای﴿34﴾ و همانا بر توست لعنت تا روز جزا (قيامت)﴿35﴾ (مبارکه حجر/34و35).

[7]- (شيطان) گفت: پروردگارا، پس مهلتم ده تا روزی که برانگيخته شوند (مبارکه حجر/36).

[8]- (خداوند) فرمود: پس همانا تو از مهلت داده شدگانی (مبارکه حجر/37).

[9]- البـتّـه گـمـراه مـی کنـم ايـشـان را همـگی﴿82﴾ مـگـر بـنـدگـان تـو از ايـشـان کـه خالص کرده شدگانند﴿83﴾ (مبارکه ص/82و83).

[10]- اين است و جز اين نيست که تسلّط او بر کسانی است که او را به سرپرستى خود برگزيده ‏اند (مبارکه نحل/100).

[11]- مبارکه سبأ/41

[12]- مبارکه یس/60

[13]- همانا بندگان من، نيست برای تو (نسبت) بر ايشان تسلّطی (مبارکه حجر/42).

[14]- مگر بندگان تو از ايشان که خالص کرده شدگانند (مبارکه ص/83).