آیۀ شریفۀ مورد بحث، ذکر عام بعد از ذکر خاص است؛ به این صورت که همانطور که اصلاح خیر و معروف، انسـان را بـه بهشت می کشاند، همان گونه، تمام نجواهایی که در دشمنی بـا حضرت رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) صورت میگیرد، دشمنی با خدای سبحان بوده و برخلاف نجواهای خیر، به سوی دوزخ سوق میدهد و در نتیجه، اعمالشان بیاثر شده و سرانجام و بازگشتشان به سوی شقاوت ابدی است.
قابل توجه عزیزان محترم است، گناهِ کسی که میداند و به قباحت و زشتی کارش آگاه است، با کسی که نمیداند و جاهلانه مرتکب عمـل سوء میشود، تفاوت دارد. در آیـۀ شریفۀ مورد بحث کـه اینچنین بـا غلاظ و شـداد برخورد شده، این مخـالفت بـا رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) در صورتی موجب دوزخی شدن میگردد که آگاهانه و عالمانه و بعد از روشن شدن حقایق باشد.
حال ممکن است سئوالی ایجاد شود و آن اینکه: پس دنبال حقایق نرویم و نشنویم تا مسئولیتمان کمتر شود! پاسخ این است که بیاطلاعی از تعالیم دینی، مسئولیت را کمتر نمیکند، بلکه بدبختی را بیشتر مینماید و چنين شخصی بازخواست میشود که چرا برای آگاهی از دین و احکام آن تلاش نکرده است؟
مسئولیت ها در قبال آگاهی هاست و اگر کسی واقعاً در مکانی قرار گرفته باشد که حجّت برایش تمام نشده، بمانند جنگلهای آمازون و...، عذرش موجه است.
در آیۀ شریفۀ مورد بحث، بار دیگر عصمت رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ)، هم در بُعد اثباتی و هم در بُعد سَلبی ثابت میگردد. در مورد بُعد اثباتی فرمود: «اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُم»[1] که این امر مطلق ذکر شده، یعنی اطاعت رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) و اطاعت اهل بیت(عَلَيهِم السَّلام) در کنار اطاعت خدای سبحان، به امر خداوند واجب است. امّا در بُعد سَلبی میفرماید: «وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى...» کسی که با رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) مخالفت کند و راهی غير راه مؤمنين اتّخـاذ نمـايد، او را در مسير انحرافی خودش مدد می دهيم. اينکه خدای سبحان مطلق فرموده، یعنی همانطور که اطاعت رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ)، اطاعت خدای سبحان است «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ»[2]، مخالفت با رسول الله(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) نیز مخالفت با خداوند است. خدای سبحـان اطـاعت مطلق کسی را که معصوم نباشد، واجب نمیفرماید. معصوم، کسی است که از خطا و گناه و اشتباه و نسیان مصون باشد و نه تنها گناه و مکروه انجام ندهد، بلکه سهو و اشتباه هم از او صادر نگردد «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى﴿3﴾ اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْیٌ يُوحى﴿4﴾»[3]. اگر امکان خطا و اشتباه در مورد معصومین بود، دیگر قول ایشان قول الله و فعل ایشان، فعل الله نبود و اطاعت ایشان در ردیف اطاعت خداوند متعال واجب نمیشد.
برخی از مفسّران عامه (اهل تسنّن) مانند زمخشری و فخر رازی، آيۀ مورد بحث را ناظر بر حجيّت استقلالی اجماع دانسته اند. اجماع یعنی در یک مسئلۀ فقهی، علمای اسلام، اتفاق نظر داشته باشند. فخر رازی می گويد: وقتی از شافعی، دربارۀ دليل قرآنی حجيّت اجماع پرسيدند، وی سيصد بار قرآن کريم را خواند تا آيۀ «وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبيلِ الْمُؤْمِنينَ» را دليل بر حجيّت آن يافت و به آن استناد نمود.
استاد جوادی آملی مطالبی در اين مورد بيان فرموده اند که خلاصۀ آن این است: اجماع در صورتی میتواند حجّت باشد که برخاسته و کاشف از رأی معصوم(عَلَيهِ السَّلام) باشد و با رأی معصوم مخالفت نکند. اتفاق نظرِ علمایی که برگرفته از قرآن و عترت(عَلَيهِم السَّلام) نباشد، حجّت نیست. اجمـاع، حجّت مستقل نمی بـاشد و اجمـاع هرگز نمیتواند حجّت باشد، مگر اینکه برخاسته از رأی و نظر قرآن و عترت (عَلَيهِم السَّلام) باشد.