امروز سوم ماه مقدّس محرّم است. طبق نوشتۀ واقعه نویسان تاریخ اسلام، حضرت امامحسین(عَلَيهِ السَّلام) با اصحاب و خاندان خود در روز دوّم محرم به کربلا رسیدند. «مرکب حضرت که به زمین کربلاء رسید، قدم برنداشت. هر چه حضرت بر آن هی زد، اسب گام از گام پیش نگذاشت. امام(عَلَيهِ السَّلام) مرکب دیگر طلبیدند و سوار شدند. آن حیوان نیز حرکت نکرد. حضرت شش اسب عوض کردند. هیچ کدام قدم برنداشتند. امام(عَلَيهِ السَّلام) رو به یاران کرده و فرمودند: این زمین چه زمینی است؟ عرض کردند: غاضریه است. حضرت فرمودند: شاید نام دیگر هم داشته باشد. عرض کردند: بلی شاطیء الفرات هم می نامند. فرمودند: اسم دیگر هم دارد؟ عرض کردنـد: بلی بـه آن کربلاء هم می گویند. حضرت فرمودند: آسوده شدم. پس آه سردی از دل پردرد کشیدند و گریه شدید نمودند و فرمودند: به خدا قسم زمین کرب و بلاء همین است، به خدا اینجا مردان ما را می کشند، به خدا قسم اینجا زنان ما بیوه می شوند، به خدا قسم اینجـا کودکـان ما را سر می بُرند، به خدا قسم اینجا پردۀ حرمت ما دریده می شود، پس ای جوان مردان فرود آئید، اینجاست محل گورهای ما... سپس حضرت از مرکب پیاده شدند و به محض اینکه قدم مبارک امام(عَلَيهِ السَّلام) به خاک کربلاء رسید، خاک تغییر کرد و رنگش زرد شد و از آن غباری برخاست، بر رو و موی حضرت نشست»[1].
در روز سوم ماه محرّم، عمر سعد با لشکر عظیمی به کربلا رسید و در مقابل سپاه حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) خیمه گشود. «خداوند به عظمت حضرت سالار شهیدان و سرور آزادگان، معرفت حسینی به همۀ ما عنایت بفرماید و توفیق یاری نهضت و حماسۀ کربلا به همۀ ما مرحمت بفرماید». ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» امام(عَلَيهِ السَّلام) محدود و محصور در میدان کربلا و در سال شصت و یک قمری نبوده است، بلکه این پیام جاویدان امروز نیز از حلقوم مبارک و مقدّس آن بزرگوار بلند است و همه را به یاری میطلبند و یاران آن حضرت، از آن زمان تاکنون هرکدام به نوعی حضرت را یاری میکنند. اگر آن زمان شهدای کربلا تا آخرین لحظه، امام خود را تنها نگذاشتند و تا آخرین نفس از آن حضرت دفاع کردند و سرانجام به خون خود غلطیدند، امروز هم محبّان و عاشقان اهل بیت(عَلَيهِم السَّلام) همچنان به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی، سیدالعاشقین و سرور عاشقان را یاری میکنند و نصرت میبخشند و مهمترین یاری آن بزرگوار تلاش برای احیای دین است، چراکه آن حضرت برای احیای دین شهید شدند؛ دینی که در حال مرگ بود و پنجاه سال روی آن کار کرده بودند و آن را به جایی رسانیده بودند که نه تنها یک حدیث از امامان(عَلَيهِم السَّلام) بر زبانها جاری نبود، بلکه حتّی احادیث حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) را هم آرام آرام میخواستند حذف کنند. در چنین زمانی وجود مقدّس حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) از سوی خداوند مأمور شدند تا برای احیای دین قیام نمایند و در این راستا، آن بزرگوار هر آنچه از جان و مـال و فرزندان و اهلبیت و یـاران داشتند، فدا نمودنـد. آری برای احیـای دین، خونِ حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) لازم بود. خون شش ماهه و سه ساله لازم بود. خون هفتاد و دو تن یاران باوفا لازم بود که هر کدام بمنزلۀ فرزندان آن حضرت بودند.
بنابراین بهترین پاسخ به ندای یاری طلبی امام حسین(عَلَيهِ السَّلام)، کمک به دین آن بزرگوار است. حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِم السَّلام) در هر زمانی که مأمور به رسالت شدند، انگشت بر روی مشکلات جامعه گذاشته اند و مواردی را که دین از آنجا لطمه و آسیب میخورد، بررسی نموده و مطرح میساختند. علمای ربّانی و اولیای الهی نیز این چنین بوده اند و مربّیان و مبلّغان محترم نیز که ورثۀ حضرات انبیاء(عَلَيهِم السَّلام) هستند «اِنَّ الْعُلَماءَ وَرَثَةُ الْاَنْبِياء»[2]، شایسته است به تبعیّت از آن بزرگواران، دردهای جامعه را بشناسند و فعالیّتهای خود را در راستای درمان آنها قرار دهند.
یکی از دردهای جامعۀ کنونی، کمرنگ شدن فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر است، فلذا مربّیان و مبلّغان محترم شایسته است که در این مورد، از هیچ تلاشی فروگذار نکنند. در اهمیّت امر به معروف و نهی از منکر همین بس که نماز که اوجب واجبات میباشد، با آن اقامه میگردد و حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) می فرمایند: «ما اَعْمالُ الْبِرِّ كُلُّها وَ الْجِهادُ فی سَبيلِ اللهِ عِنْدَ الْاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْكَرِ اِلّا كَنَفْثَةٍ فی بَحْرٍ لُجِّی»[3] همه كارهاى نيك و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر، همچون دميدنى است در درياى پرعمق و پرموج. و حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) هدف از قیامشان را این چنین بیان فرمودند که: «اُريدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهى عَنِ الْمُنْكَر»[4]. خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ آل عمران میفرماید: «كُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»[5] بوديد بهترین امّتی که خـارج کرده شدیـد برای مردمـان، امر می کنيد بـه نیـکی و نهی می نماييد از زشتی. یعنی اگر شما اهل امر به معروف شدید، بهترین امّت ها هستید. حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) جان و مال و فرزندان و اصحاب و هر آنچه را داشتند در راه امر به معروف و نهی از منکر فدا نمودند تا سرمایۀ اکبر رضایت الهی را دریافت دارند «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَکْبَر»[6]. علمای ربّانی نیز در طول تاریخ به تبعیّت از آن بزرگواران، آبروی کاذب ظاهری خود را گرو گذاشتند تا با امر به معروف و نهی از منکر، دین و قرآن را یاری کنند. یکی از شخصیّتهای توحیدی، جناب بهلول بود که در زمان هارونالرّشید زندگی میکرد. ایشان یک عالِم برجستۀ موحّد و وارسته و پیراسته و حقیقتاً از علمای ربّانی و ورثۀ حقیقی حضرات انبیای عظام و اوصیای کرام(عَلَيهِم السَّلام) بودند. یک چنین شخصیّت دینی و فقهی در بحران بیدینی چنان احساس مسئولیّت میکند که حاضر میشود که برای یاری دین خداوند از آبروی ظاهری خود هزینه کند و خود را به دیوانگی بزند تا دین خداوند را یاری نماید. آری، ایشان در آن بحران بیدینی که هارونالرّشید به هر صورتی تلاش در انهدام دین داشت و مانع تبلیغ دین بود، احساس وظیفه مینمود و در لباس دیوانگی هر آنچه را که حق و لازم بود، بیان میکرد. «روزی هارون الرّشید به جناب بهلول گفت: به من نصیحتی کن. بهلول گفت: اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد، تشنگی بر تو غلبه کند و میخواهی به هلاکت برسی چه میدهی تا تو را جرعهای آب دهند که خود را سیراب کنی؟ گفت: صد دینار طلا. بهلول گفت: اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد چه میدهی؟ گفت: نصف پادشاهی خود را میدهم. بهلول گفت: پس از آنکه آشامیدی، اگر به مرض حبس البول مبتلا گردی و نتوانی آن را رفع کنی، باز چه میدهی تا کسی آن مریضی را از بین ببرد؟ هارون گفت: نصف دیگر پادشاهی خود را میدهم. بهلول گفت: پس مغرور به این پادشاهی نباش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست. آیا سزاوار نیست که با خلق خدای عزّ و جلّ نیکوئی کنی؟». اگر آن روز، ایشان آبروی خـود را گرو نمیگذاشتنـد و از آن سرمـایه گذاری نمیکردنـد، نمیتوانستند دین خداوند را یاری کنند.
حال توجه کنیم که ما چقدر در راه امر به معروف و نهی از منکر حاضر به فداکاری و هزینه گذاری از مال و آبرو هستیم؟ متأسفانه گاهی خوبان در این معامله تقصیر میکنند و به خاطر ترس از آبروی ظاهری و نداشتن تحمّل برای شنیدن یک صدای بلند و...، از این فریضۀ واجب و مهم چشم پوشی میکنند، درحالی که یکی از مهمترین موارد یاریِ نهضت حسینی و بهترین پاسخ به ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» امام حسین(عَلَيهِ السَّلام)، امر به معروف و نهی از منکر است که هدف از قیام آن بزرگوار و از اوجب واجبات میباشد و باید آن را در زندگی اصل قرار دهیم تا بتوانیم در زمرۀ پاسخ دهندگان به ندای امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) باشیم.
یکی دیگر از دردهای جامعۀ کنونی، گرفتار شدن به دام شیطان در زمینۀ خواب زدگی و مشاهده گرایی است. همانطور که در جلسات سابق استفاده شده، اگر خداوند تبارک و تعالی آیندۀ تابناکی را برای انسان تدارک دیده است، بفرمودۀ قرآن کریم دستیابی به آن در سایۀ دشمن شناسی و آگاهی از وسواس شیطانی است. حضرت امام محمد باقر(عَلَيهِ السَّلام) می فرمایند: «قرآن بر سه قسمت نازل گردیده كه یك سوم آن دربارۀ ما و دوستان ماست و یك سوم دربارۀ دشمنان ما و دشمنان پیشینیان ما و یك سوم روش ها و امثال است...»[7]. اگر خداوند متعال میفرماید: «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبينٌ»[8] برای این است که بدانیم در این میان کسی است که نمیگذارد و نمیخواهد ما به آن آیندۀ تابناک و باشکوه برسیم. در جلسات سابق به مواردی از شگردهای شیطان اشاره شده است. یکی از مسائلی که شیطـان در آن مورد، بسیـار تاخت و تاز دارد، خوابزدگی و مشاهده گرایی است که در جامعۀ امروزی رایج شده است. مدّعیان دروغین و ادّعاهای دروغ و باطل بسیاری در این زمینه وجود دارد و شیطان از این راه، قربانیان بسیاری گرفته است و میگیرد. شیطان هر کسی را به نوعی میفریبد، گروهی را با نمایاندن چهرۀ اوليای الهی، صاحب ادّعا کرده و عدّ های را هم با تبعیّت از مدّعیان دروغین میفریبد. تمام گرفتاریها و گمراهیها به این سبب است که تصّور میشود تمام خوابها و مشاهدات، حق و الهی است. اگر به این حقیقت توجه نمائیم که شیطان هم، برای انسان خوابسازی میکند و قسمت اعظم این خوابها و مشاهدات شیطانی است، دیگر به این خوابها و رویاها و مشاهدات فریفته نشده و اغوا نمیگرديم. برخی میگویند: در خواب دیدیم که سیّدی نورانی با لباس روحانی گفت: خداوند و پیامبر(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) و امام(عَلَيهِ السَّلام) حق است و سپس موردی را بیان کرد؛ در این صورت باید توجه نمود که به فرمودۀ اساتید معظّم، شیطان ده تا حرف حق میزند تا بتواند یک باطل را به انسان بقبولاند! به عنوان نمونه: بعد از ده بار حرف حق میگوید: فلانی آدم بدی است و برو به او آسیب برسان. یا بعد از ده حرف حق به او القاء میکند که اگر تا امروز نماز میخواندی برای رشد و تعالی تو بود و اکنون که رشد یافته ای، دیگر لازم نیست نماز بخوانی، همان طور که علمای صوفی مذهب نماز نمیخوانند و معتقدند که نماز برای این بود که ما به این جایگاه برسیم و وقتی رسیدیم، دیگر نيازی نداريم، درحالی که در دین مبین اسلام، هرچه مقامات معنوی بالاتر رود، به همان نسبت مسئولیتها در پیشگاه الهی بیشتر میشود، همانطور که برای حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) که اکمل کاملان میباشند، علاوه بر نمازهای پنجگانه، نماز شب نیز واجب بود*.
وساوس شیطانی از راه فکر و اندیشه و گاهی از راه چشم صورت میگیرد. یعنی شیطـان میتواند از راه چشم طوری برای انسان جلوه گری کند که کسی را به شکل حیوان ببیند، درحالی که خدای سبحان ستّارالعیوب و سرّپوش است و آبروی احدی، حتّی گناهکاران را نمیبرد. پس به هوش باشیم تا هر ادّعایی را قبول نکنیم و به هر خوابی در مورد خود و دیگران اطمینان نکنیم و هر مشاهده ای را باور نکنیم و به این حقیقت توجه نمائیم که اگر در خواب، مـا را به وظیفه ای مکلّف کردند، لازم نیست به آن عمل نمائیم، چراکه خواب فقط برای معصوم حجّت است و برای غیرمعصوم حجّت نمی باشد.
از دیگر دردهای جامعه که یادآوری و درمان آن از مصادیق یاری نهضت حضرت اباعبداللهِ الحسین(عَلَيهِ السَّلام) است، مشکل ازدواج جوانان میباشد. شایسته است که در این ایّام در مورد سهل گیری و فراهم آوردن شرایط ازدواج یادآور شویم و به مردم بگوییم: ای مردم، جوانان در اثر تأخیر ازدواج، به فساد و گمراهی کشیده میشوند، جوانان به اعتیاد مبتلا میشوند، جنون جنسی میگیرند و همۀ ما در برابر آنها مسئولیم. از اینرو شایسته است که با فراهم آوردن شرایط ازدواج برای جوانـان و پـایین آوردن سطح توقّعات و مبارزه با بدعتهای غلط، در امر تسهیل ازدواج گام برداریم تا مبادا در روز قیامت، این فجایع و فسادها گریبانگیر ما نیز گردد و در برابر این فسادها و گمراهیها، پاسخگو باشیم.
[1]- مقتل از مدینه تـا مدینه، سید محمد جـواد ذهنی تهرانی، ص ۳۴۲- ۳۴۱؛ بـه نقل از مقتل ابی مخنف، ص۳۲۷-۳۲۶
[2]- همانا عالمان ورثۀ پیامبران هستند (بيان نورانی حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ)؛ اصول کافی، ج1، ص32).
[3]- نهج البلاغه، فرازی از حکمت374
[4]- میخواهم اينکه امر کنم به معروف و نهی کنم از منکر (بحارالانوار، ج44، ص329).
[5]- مبارکة آل عمران/110
[6]- و خشنودی از (جانب) خداوند بزرگتر است (مبارکة توبه/72).
[7]- تفسیر صافی، ج1، ص14
[8]- و پیروی نکنید گام های شیطان را، همانا او برای شما دشمنی آشکار است (مبارکة بقره/208).
* سه چیز بر پیامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) واجب بود و بر دیگران مستحب: نماز شب، مسواک و سحرخیزی (تفسير نور، ج7، ص105).