خدای سبحان در آیۀ شریفۀ مورد بحث، بار دیگر مجاهدین را مورد خطاب قرار می دهد و رزمندگان و مؤمنان و مبارزین را از هر نوع وهن و ضعف در برابر دشمنان برحذر می دارد تا مبادا دشمن این استکانت و سستی را ببیند. همچنین بـه رزمندگـان اسلام دستور می فرماید که: ضمن اینکه سست نباشید و قدرت داشته باشید، به ادوات جنگی بالاتری از دشمنان نيز مجهّز شوید «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»[1] تا مبادا دشمنان قدرت دفاعی را در شما اندک ببینند. همانطور که خدای سبحان در آیات مربوط به جنگ در مبارکۀ آل عمران فرمود: چون عدّ ه ای از مسلمانان در این جنگ بدون اجازۀ فرمانده شان، حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) و به طَمَعِ جمع غنایم، محل مأموریّت خود را ترک نمودند، و عدّ ه ای نيز فرار کردند، در نتیجه مسلمانان شکست خوردند، درحالی که یک سال قبل از آن، در جنگ بدر، سیصد و سیزده نفر در برابر هزار نفر، با هشت شمشیر شکسته و شکم های خالی پیروز گشتند. آری، لشکر ابوسفیان شتر قربانی می کردند و می خوردند و مسلمانان خرما می مکیدند، ولی چون به سلاح ایمان و اطاعت پذیری از رهبر مجهّز بودند، بر جمعیّت هزار نفری دشمن پیروز شدند، اما در جنگ اُحُد به علت نافرمانی و ترک کردن محل مأموریّت و طمع جمع غنایم، شکست خوردند. در جنگ اُحُد نیز عدّ ه ای در کنار حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) باقی ماندند و مطیع فرامین حضرت بودند. ابوسفیان بعد از خاتمۀ جنگ، پشیمان شد که چرا مسلمانانِ شکست خورده را رها کرده و کارشان را یکسره نکردند، ولذا دوباره آهنگ جنگ کردند و مسلمانان در حالی که مجروح و غصه دار و خسته و گرسنه بودند و به هیچ وجه آمادگی جنگ را نداشتند، متوجه شدند کـه دشمن دوبـاره حمله می کند، لکن با وجود این شرایط نامساعد، وقتی حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) دستور بسيج عمومی و تعقیب دشمن را صادر فرمودند، آنان نیز تبعیّت کردند «اَلَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ ايماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏»[2].

     ملاحظه می شود که تفاوت انسان با انسان چقدر است. عدّ ه ای در سلامت و قدرت، از فرمان حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) سرپیچی نمودند، ولی عدّ ه ای با وجود حال نامساعد و زخمی و خسته بودن، فرمان آن حضرت را اجابت کردند و به علّت اعتماد به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) ایمانشان افزایش یافت «فَزادَهُمْ ايماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏». وقتی خبر به ابوسفیان رسید، ابوسفیان و لشکرش که آمادۀ تعقیب مسلمانان بودند، طوری مرعوب شدند و ترسیدند که از نیمۀ راه برگشتند. علت اینکه این گروه با وجود اینکه آزمایش الهی بسيار سخت بود، ولی روسفید بیرون آمدند و فائق شدند، این بود که فرمان خداوند و رسولش را اجابت نمودند و پیروز گشتند و خداوند متعـال درواقع بـه اين ترتيب، به مسلمانان روحیه و امید می دهد. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) می فرمایند: «گاهى ما بر دشمن پيروز مى‏شديم و زمانى دشمن بر ما غلبه مى‏كرد، پس آنگاه كه خدا، راستى و اخلاص ما را ديد، خوارى و ذلّت را بر دشمنان ما نازل و پيروزى را به ما عنايت فرمود»[3]. یعنی چون از آزمایش الهی روسفید خارج شدیم، خداوند ما را پیروز فرمود، ولذا می فرماید: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَنْتُمُ الْاَعْلَوْنَ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين‏»[4] و سست نشوید و محزون نگردید و شما برتران هستید، اگر که مؤمنین باشید.

     این آزمایشـات الـهی همچنـان ادامـه دارد و خدای سبحـان می­فرماید: «وَ تِلْكَ الْاَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاس‏»[5]، همچنين در سورۀ مبارکۀ انفال می فرماید: «اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ»[6] اگر شمـا بيست نفر صـابر بـاشید، بر دویست نفر غلبه می­یابید. آری ايمان دارای چنين قدرتی است که يک مؤمن می تواند بر ده نفر غيرمؤمن غلبه کند و پيروز گردد، چراکه مؤمن مجهّز به سلاح ایمان است، ولی غیر­مؤمن پشتوانه و تکیه ­گاه توحیدی ندارد و سست می باشد، ولذا در آیـۀ شریـفۀ مورد بحث می­فرمـاید: اگر شما زخمی هستید و درد می­کشید، آنهـا هم زخمی هستند و درد می­کشند، با این تفاوت که شما به خداوند امیدوار هستید، ولی دشمنان امیدی به خداوند ندارند. شما مؤمنین با پشتوانۀ عظیم الهی نباید سست شوید و شکست بخورید، شما که مجهّز به سلاح ایمان هستید، در هر حال پیروزید. خداوند متعال به این ترتیب مؤمنان را امیدواری و روحیه می­دهد. حال، بـا توجه به مطالب مذکور، معلوم می شود هيچ نیرویی مانند ایمان، قدرت ایجاد نمی­کند و با توجه به اینکه در فرمایش خداوند غلوّ نیست، وقتی می­فرماید: قدرتِ يک مؤمن برابر با ده نفر غیرمؤمن است، نشانگر قدرت ايمان می باشد.

     استاد جوادی آملی در مورد آیۀ شریفۀ مورد بحث می­فرمایند: «درد احساس مخصوصی است که از توجه نفس به بدن برمی­خیزد». هرقدر که روح، متوجه بدن است، درد را بیشتر احساس می­کند، ولی هر اندازه که توجه روح به بدن کم شود و متوجه ملکوت گردد، درد را کمتر احساس می­کند. هر قدر روح مجرّدتر، احساس درد، کمتر است. نمونۀ بارز آن، وجود مقدّس حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) هستند که وقتی تیر شکسته را در حال نماز از پای مبارکشان خارج کردند*، به این سبب که روحشان به خالق سبحان وصل بود، لذا دردی را احساس ننمودند. وجود مقدّس حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) و یاران باوفایشان نیز در میدان عاشورا تیرها را احساس نمی­کردند. استاد جوادی آملی می فرمايند: «وقتی از حضرت امام باقر(عَلَيهِ السَّلام) سؤال کردند: سربازان حضرت حسين بن علی(عَلَيهِ السَّلام) در برابر آن همه شمشير و دشنه و تير و خنجر و نيزه چه توان و تحمّلی داشتند؟ حضرت فرمودند: مثل اينکه شما با دو انگشت خود مقداری از گوشت يکی از انگشتـان را فشـار دهيد، آنهـا همين مقدار احساس درد می کردند». آری وقتی روح مجرّد شد و به حضرت معبود وصل گردید، دیگر درد را احساس نمی­کند. آنها که خیلی درد می­کشند، وجودشان خیلی متوجه عالم مادّ ه است، ولی انسان­های بزرگ که دردها را کمتر احساس می­کنند، روحشان به عالم ملکوت بیشتر اتصال دارد. به میزان توجه به عـالم ملکوت احسـاس درد کاهش می­یابد.

     خداوند متعال نتیجۀ سست نشدن و امتثال از این امر و نهی را بیان فرموده و آنان را می­ستاید که قیام کرده و سستی به خود راه ندادند «وَ كَاَيِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما اَصابَهُمْ فی‏ سَبيلِ اللهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللهُ يُحِبُّ الصّابِرينَ»[7]. آری، کسانی که در برابر مصائب و اصابت­ها، سست نشدند و بر استقامت و پایداری خود افزودند، محبوب پروردگار علیم و حکیم شدند.

     قسمت پایانی آیۀ شریفۀ مورد بحث، دلالت دارد بر اینکه خدای سبحان پس از ایجاد روح امید در انسان­ها و عبرت­گیری از رزمندگان و... همه را در پرتو علم و حکمت می­داند «وَ كانَ اللهُ عَليماً حَكيماً». خدای سبحان جهان را بر پایۀ علم و حکمت و مصلحت اداره می­فرماید و اگر فرمان استقامت و مقاومت می­دهد، به خاطر خود انسان است، چراکه در پرتو پایداری، شهد شیرین پیروزی را می­چشد.

 

[1]- و آماده سازيد برای ايشان آنچه بتوانيد از نيرو و قدرت (مبارکه انفال/60).

[2]- کسانی که گفتند به ايشان مردمان، همانا مردمان البتّه جمع شدند از برای شما، پس بترسيد از ايشان، پس افزود ايشان را ايمان و گفتند: کافی است ما را خداوند و خوب وکيلی است (مبارکه آل عمران/173).

[3]- نهج البلاغه، فرازی از خطبه56

[4]- مبارکه آل عمران/139

[5]- و اين روزها، می گردانيمشان (به نوبت) ميان مردمان (مبارکه آل عمران/140).

[6]- اگر باشد از شما بيست (نفر) صبرکننده، غلبه کنند بر دويست (نفر) (مبارکه انفال/65).

* ارشادالقلوب، ج2، ص22؛ المحجة البيضاء، ج1، ص397-398

[7]- و چه بسا از پيغمبری که جنگ کردند با او سپاهيان بسيار پس سستی نکردند بر آنچه رسيد ايشان را در راه خداوند و ضعيف نشدند و سستی ننمودند و خداوند دوست دارد صابران را (مبارکه آل عمران/146).