دو مطلب در مورد آیۀ شریفۀ مورد بحث قابل توجه می باشد که یکی تَوفّی و دیگری هجرت است. ملاحظه می شود در اولین آیۀ شریفه در اولین هفتۀ سال سخن از تَوفّی و مرگ و حشر و رحلت و هجرت می باشد. حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) می فرمایند: «اِذا رَاَیْتُمُ الرَّبیعَ فَاَکْثِرُوا ذِکْرَ النُّشُورِ»[1] زمانی که بهار را دیدید، پس معاد را زیاد یاد کنید.
«این بهـار نـو ز بعد برگ ریز هست برهانِ وجود رستخیز»[2]
خدای سبحان همه ساله تجدید حیات انسانها و تولد دوبارۀ آنان را در تابلوی بهـار و تجدید حیـات گیـاهان و طبیعت بـه انسانها می نمایاند. همانطور که در فصل بهار گیاهانِ مرده که هیچ گونه آثار حیات در آنها دیده نمی شود، دوباره تولد یافته و زنده می شوند، همانگونه انسان هم بعد از مردن و پوسیده شدن، در روز قیامت زنده می گردد «كَذلِكَ النُّشُورُ»[3]، «كَذلِكَ الْخُرُوج»[4].
یکی ديگر از پدیده هایی که خدای سبحان به وسیلۀ آن بندگانش را از خواب غفلت بیدار می کند، پدیدۀ خواب می باشد. خداوند متعال هر شب بواسطۀ خوابیدن، به انسان، عالم برزخ را یادآور می شود. هر شب که انسان می خوابد یک تَوفّی نسبی است، ولذا حضرت امام صادق(عَلَيهِالسَّلام) فرمودند: «فَاِنَّ النَّوْمَ اَخُ الْمَوْت»[5] پس همانا خواب، برادر مرگ است. در روایت دیگری از حضرت پيامبر اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) آمده است: «همچنان كه به خواب رويد، می ميريد، و همچنان كه بيدار شويد، در قيامت زنده شويد»[6]. خواب و بیدار شدنِ بعد از آن، برای این است که اولاً: انسان عالَم برزخ را باور کند، ثانیاً: خود را برای چنین روزی که در انتظار اوست، مهیّا سازد.
پس خدای سبحان با تمام پدیده ها و مخلوقاتش، انسان را از خواب غفلت بیدار می سازد تا قبل از مرگ، بیدار شده و آمادۀ تدارک برای سرای باقی گردد. مرگ برای اولیای الهی، زیباترین و عالی ترین واقعه است. اولیای الهی با یاد مرگ می آرمند، اما اهل جرم و تقصیر با یاد مرگ می رمند، چراکه اولیای الهی، مرگ را وسیله ای می دانند که آنان را به محبوبشان که خداوند است، می رساند، لکن اهل جرم، مرگ را وسیله ای می دانند که آنان را از محبوبشان که دنیا باشد، جدا می کند. اولیای الهی، لحظۀ مرگ را لقاء الله می دانند. «ابوبصير، يکی از شاگردان امام صادق(عَلَيهِالسَّلام) در محضر آن حضرت بود، به آن بزرگوار عرض کرد: فدايت گردم، آيا مؤمن، مرگ و خروج روح از کالبدش را ناخوش دارد؟ امام صادق(عَلَيهِالسَّلام) فرمودند: نه به خدا سوگند، ابوبصير گفت: چگونه می شود که او به مرگ علاقه مند باشد؟ امام(عَلَيهِالسَّلام) فرمودند: هنگـامی که مؤمن در لحظۀ مرگ قرار گرفت، رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ)، اميرمؤمنان علی(عَلَيهِالسَّلام) و فاطمه(سَلامُ اللهِ عَلَيها) و حسن و حسين(عَلَيهِماالسَّلام) و همۀ امامان(عَلَيهِمالسَّلام) بر بالين او حاضر می شوند، جبرئيل و اسرافيل و ميکائيل و عزرائيل(عَلَيهِمالسَّلام) نيز حاضر می شوند، اميرمؤمنان(عَلَيهِالسَّلام) به پيامبر(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) عرض می کند: «ای رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) اين مؤمن ما را دوست داشت و ما را رهبر خود قرار داده بود، پس او را دوست بـدار»، رسول خدا(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) بـه جبرئيل(عَلَيهِالسَّلام) می گويد: «اين مؤمن، علی(عَلَيهِالسَّلام) و فرزندان او را دوست داشت، او را دوست بدار». جبرئيل(عَلَيهِالسَّلام) همين سخن را به ميکـائيل و اسرافيل می گويد، سپس همه به عزرائيل می گويند: «اين مؤمن، محمّد و آل محمّد(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) را دوست داشت، و علی(عَلَيهِالسَّلام) و فرزندانش را امام خود قرار داد، به او مدارا کن»، عزرائيل در پاسخ می گويد: «سوگند به کسی که شما را برگزيد و گرامی داشت و محمّد را به پيامبری برگزيد و به مقام رسالت اختصاص داد، لَاَنَا اَرْفَقُ بِهِ مِنْ والِدٍ رَفيقٍ وَ اَشْفَقُ عَلَيْهِ مِنْ اَخٍ شَفيقٍ (من از پدر صميمی، نسبت به او صميمی تر هستم و از برادرِ مهربان، نسبت به او مهربانتر می باشم)». سپس عزرائيل به آن مؤمن متوجه می شود تا روح او را قبض کند، به او می گويد: «ای بندۀ خدا آيا برات آزادی و کارت نجات خود را گرفتی؟» مؤمن می گويد: آری، عزرائيل می گويد: «برای چه اين برات و کارت را گرفتی؟» مؤمن می گويد: بخاطر محبّتی که به محمّد و آل محمّد(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) داشتم و بخاطر آنکه ولايت علی(عَلَيهِالسَّلام) و فرزندان او را پذيرفته بودم، عزرائيل می گويد: «از آنچه که از آن می ترسيدی، خداوند تو را از آن ايمن نمود و به آنچه که اميد داشتی، خداوند تو را به اميدت رسانيد، دو چشم خود را بگشا و به آنچه در حضورت است بنگر»، مؤمن چشمان خود را می گشايد و به پيامبر(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و امامان(عَلَيهِمالسَّلام) يکی يکی نگاه می کند و دری از بهشت به روی او گشوده می گردد و به او گفته می شود: «خداوند اين بهشت را برای تو آماده ساخته و اينها (پيامبر(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و آلش) رفيق ها و دوستان تو هستند، اَفَا تُحِبُّ اِلْحاقَ بِهِمْ اَوِالرُّجُوعَ اِلَی الدُّنْيا (آيا دوست داری به اينها (پيامبر(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و آلش) بپيوندی يا به دنيا بازگردی؟)» مؤمن در پاسخ می گويد: نيازی به دنيا و بازگشت به آن ندارم، منادی خدا از درون عرش فرياد می زند که هم او و هم همۀ حاضران صدای آن منادی را می شنوند، ندای او اين است: «يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی اِلى مُحَمَّدٍ و وَصِيِّهِ وَ الْاَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ ارْجِعی اِلى رَبِّكِ راضِيَةً بِالْوَلايَةِ مَرْضِيَّةً بِالثَّوابِ فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی غَيْرَ مَشُوبَةٍ (ای کسی که به محمّد(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و وصیّ او و امامان بعد از او اطمينان داشتی، بازگرد به سوی پروردگارت، درحالی که تو به ولايت آنها راضی هستی و او با ثوابش از تو خشنود است، داخل شو در ميان بندگانم (حضرت محمّد(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و خاندانش) و داخل شو در بهشتم که هيچ گونه گرفتاری و رنج در آن نيست)»[7]. نظير اين مطلب در بيان نورانی دیگری از امام صادق(عَلَيهِالسَّلام) نقل شده و در پايان آمده است: «فَما شَیْءٌ اَحَبَّ اِلَيْهِ مِنِ اسْتِلالِ رُوحِهِ وَ اللُّحُوقِ بِالْمُنادی»[8] در اين هنگام برای مؤمن هيچ چيزی محبوب تر از آن نيست که هرچه زودتر روحش از تن جدا گردد و به منادی بپيوندد. استاد جوادی آملی فرمودند: مرگ برای مؤمن، زیباترین زمان زندگی، و برای ظالم، سخت ترین زمان زندگی است. آری هیچ چیز برای مؤمن لذت بخش تر از لحظۀ مرگ نیست و هیچ چیز برای کـافر سخت تر از زمان مرگ نمی باشد. حضرت امام علی(عَلَيهِالسَّلام) در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان فرمودند: «جريان من و مرگ، مثل جريان انسان تشنه ای است که بعد از تلاش و کوشش به سرچشمه رسيده است»[9].
پس آنچه موجب ترس و وحشت از مرگ می شود، اعمال انسان است. مجرم درواقع از عملش می ترسد. اگر انسان، صاحب عمل صالح بود، مرگ برای او دیدار معبودِ محبوب و لقاءالله و رَوْح و ریحان و سرور و خوشی است. علت اینکه این همه در قرآن کریم، بحث معاد مطرح شده، این است که اگر معادی نبود و فقط آیات توحیدی بود، انسان ضمانت اجرائی برای انجام اعمال صالحات و پرهیز از محرّمات نداشت. اگر روزی برای بازخواست اعمال وجود نداشته باشد، انجام اعمال صالح مفهومی نخواهد داشت و به این سبب آیات مربوط به معاد، درواقع بنده نوازی پروردگار برای حُسن عاقبت انسـان و روسفید گشتنِ اوست. اگر انسـان در این دنیا، زندگی زیبا و محمّد و آل محمـدی(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) داشتـه بـاشد، زیبـا و نـورانـی و محمّـد و آل محمدی(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) از دنیا خواهد رفت و همانگونه محشور خواهد شد، ولذا به ما آموختند که از خدای سبحان درخواست کنیم: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ)»[10].اگر انسان زندگی محمد و آل محمدی(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) داشته باشد، آن بزرگواران که رفیقان نیکویی هستند «حَسُنَ اُولئِكَ رَفيقاً»[11]، در آخرت هم با او خواهند بود. اگر حیات، لِله بود، به دنبالش ممات نیز لله خواهد بود «قُلْ اِنَّ صَلاتی وَ نُسُكی وَ مَحْيایَ وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»[12] و انسان روسفید خواهد رفت و خدای سبحان را نیز روسفيد ملاقات خواهد نمود و عاقبت به خیر خواهد شد.
همه انسانها خداوند را ملاقات می کنند، لیکن مجرمین با صفت قهر، و مؤمنین با صفت مهر، خدای سبحان را ملاقات می نمایند و تمام اینها را انسان با اعمالش فراهم می سازد. تمام چهره ها و مقامات سـاختنی است و بـا عمل ساخته می شود. اگر انسـان صـاحب احسن العمل بود، به احسن الحال می رسد و وقتی به احسن الحال رسید، به احسن الخالقین تقرّب می یابد. مجرمین نیز با سوءکردارشان عاقبتِ شومی برای خود تدارک می بینند و با آن چهرۀ زشت و ظلمانی وارد صحنۀ محشر می شوند «ظالِمی اَنْفُسِهِمْ».
پس وقتی به ما یاد دادند که در آغاز سال جدید، احسن الحال را از خداوند درخواست نمـائیم «حَوِّلْ حالَنا اِلى اَحْسَنِ الْحال»[13]، این احسن الحال با احسن العمل فراهم می شود و به دنبال آن، انسان احسن الحال پاداشی را از احسن الخالقین دریافت می دارد و به لقاء الله می رسد.
[1]- تفسیر سور آبادى، ج 3، ص1898
[2]- مولوی(رَحمَةُ اللهِ عَلَيهِ)
[3]- اين چنين است رستاخيز (مبارکه فاطر/9).
[4]- اين چنين است خارج شدن (مردگان) (مبارکه ق/11).
[5]- بحارالانوار، ج73، ص189
[6]- كما تنامون تموتون و كما تستيقظون تبعثون (روضه كافى، ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص128).
[7]- بحارالانوار، ج6، ص162 و163
[8]- فروع کافی، ج3، ص127
[9]- کتاب «اسرار عبادات»، تأليف استاد جوادی آملی، ص227
[10]- پروردگارا، قرار بده زندگی مرا زندگی محمد و آل محمدی(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و مرگ مرا مرگ محمّد و آل محمّدی(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) (مفاتیحالجنان، فرازی از زیارت عاشورا).
[11]- خوبند آنها از حيث رفاقت (مبارکه نساء/69).
[12]- بگو همانا نماز من و عبادتم و زندگيم و مرگم برای خدايی است که پروردگار جهانيان است (مبارکه انعام/162).
[13]- تغيير ده حالِ ما را به بهترين حال (بيان نورانی امام صادق(عَلَيهِالسَّلام)؛زاد المعاد، ص328).