اگر در نمازهای روزانه چندین بار از خداوند سبحان درخواست میکنیم: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم﴿6﴾ صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْـهِم﴿7﴾»[1]، منظور از «اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» همـان چهـار گروه انبیاء(عَلَيهِالسَّلام)، صدّيقین، شهدا و صالحان هستند که انسان به شرط خـارج نشدن از مدار بندگی بـا آنـان محشور شده و همنشین میگردد. یکی از مهمترین اعمالی که شرایط مصاحبت و همنشینی با حضرات انبیاء(عَلَيهِمُالسَّلام) و صدّيقین و... را فراهم میآورد، هدایت گمراهان و تبلیغ دین و فریضة مهّم امر به معروف و نهی از منکر است. ارزش هیچ عبادتی مانند ارزش تبلیغ دین نیست و هیچ عملی همچون هدایت، مورد توجّه حقّ تعالی نمیباشد، چراکه قرآن کریم، هدایت را حیات معرّفی میفرماید ولذا هر کسی که موجب هدایت فرد دیگری شود، به تعبیر قرآن کریم به او حیات حقیقی بخشیده است «مَنْ اَحْياها فَكَاَنَّما اَحْيَا النّاسَ جَميعاً»[2].
حضرت امام رضا(عَلَيهِالسَّلام) فرمودند: «رَحِمَ اللهُ عَبْداً اَحْيا اَمْرَنا» خداوند رحم کند بندهای را که امر ما را احیاء کند، سئوال کردند: امر شما چگونه احیا میشود؟ فرمودند: «يَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَ يُعَلِّمُهَا النّاس»[3] یاد بگیرد علوم ما را و به مردم ياد دهد.
امر به معروف و نهی از منکر، آنچنان عظمت دارد که از فروع دین و از فرایض و واجبات است و سایر واجبات با آن ادا میگردند، به عنوان نمونه: نماز که ستون دین است، با امر به معروف و نهی از منکر اقامه میشود و در صورت تعطیل شدن این فریضه، سایر واجبات دینی تعطیل میگردند و در جامعه فساد ايجاد میشود و پاکان دعا میکنند، ولی دعايشان مستجاب نمیشود، همانطور که حضرت پيامبر اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) فرمودند: «هرگاه (مردم) امر به معروف و نهی از منکر نکنند و از نيکانِ خاندانِ من پيروی ننمايند، خداوند بدهايشان را بر آنان مسلّط گرداند و نيکانشان دعا کنند، امّا دعايشان مستجاب نشود»[4].
هدایت و امر به معروف و نهی از منکر میتواند به دو صورت انجام یـابد: یکی بصورت آزاد، یعنی انسان در هر جایی که قرار میگیرد اعم از مدرسه، دانشگاه، محیط بیرون و حتی صف اتوبوس و... زمان را غنیمت بشمارد و به هر نوعی که بتواند با قولِ لَیِّن حقایق را به مردم برساند، همانطور که حضرت یوسف(عَلَيهِالسَّلام)، در زندان، هم زندانیهای خود را ارشاد و هدایت میکردند و دیگری، بصورت کلاس و برنامههای تبلیغی منظم هفتگی است که برای تربیت متعلّم برپا میشود.
در مورد فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر، تمام افراد مسئول هستند و در صورت فروگذاری این فریضۀ عظیم، در پیشگاه الهی پاسخگو خواهند بود. همانطور که در روز قیامت فقرای ظاهری گریبان اغنیا را خواهند گرفت که اگر اینان خمس و زکات خود را پرداخت میکردند، ما محروم نمیماندیم، همانگونه هم فقرای دینی و گمراهان معنوی، گریبان مؤمنان را خواهند گرفت که اگر اینان تبلیغ دین و امر بـه معروف و نهی از منکر میکردند، ما گرفتـار بیدینی و بیایمانی نمیشدیم و به این بدبختی و شقاوت مبتلا نمیگشتیم.
بنابراین انسان به میزان حقایق و تعالیمی که به او رسیده، موظف است که ابلاغ حقایق کند و آن را به دیگران برساند. البته تعلیم و تعلّم امری تفکیکناپذیر هستند و انسان تـا پایان عمر نمیتواند فقط یاد بگیرد و متعلّم بماند و به آن بسنده کند. همه افراد در مورد مطالبی که به آنان ابلاغ نشده، متعلّم هستند و در مواردی که به ایشان رسیده، باید معلّم باشند و آن را به دیگران و جامعه منتقل کنند، وگرنه مسئول درگاه الهی خواهند بود.
یکی از مهمترین رسالتهای مربیان محترم، تربیت مبلّغ و مربّی و بخصوص مبلّغان جوان است. گرچه تربيت شاگرد و متعلّمِ متديّن و بـاتقوا هنر است، لکن هنر بـالاتر در تربيت معلّم و مربّی الهی میباشد. یکی از علمای عظام به متعلّمین خود سفارش میفرمودند: «شما موظف هستید که خود معلّم باشيد و هر کدام سی معلّم تربيت کنيد و به آنها برسانيد که هر کدام سی معلّم تربيت کنند». آری، هنر بالاتر در تربیت و پرورش مربّی است، و مربّی باید در برابر متعلّمان، احساس مسئولیت کند و آنها را به معلّم شدن تشویق و ترغیب نماید و از خود ورثه باقی گذارد، چراکه متعلّم فرزند معلّم است، حضرت پيامبر اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) فرمودند: «اِذا ماتَ الْاِنْسانُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ اِلّا مِنْ ثَلاثٍ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ اَوْ صَدَقَةٍ تَجْری لَهُ اَوْ وَلَدٍ صالِحٍ يَدْعُو لَه»[5] وقتی انسان از دنیا میرود، دستش از همه چیز کوتاه میشود، مگر چند مورد که یکی از آن مواردی که اجر آن به صورت نامقطوع میرسد، فرزند صالح است. بر جوانان مستعد و باتقوا نیز که از آسیبهای روزگار و گرفتاریهای عصر حاضر که ثمرۀ تهاجم فرهنگی است، به دور هستند، فرض است که در امر تبلیغ دین و آموزش احکام الهی، همّت ورزند.
مهمترین رسالت حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِمُالسَّلام) تبلیغ دین بوده است و پیروان راستین آن بزرگواران نیز باید از آنـان تأسی نمایند و این صفت را از آنـان ارث برند، همانطور که حضرت پيامبر اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) فرمودند: «اِنَّ الْعُلَماءَ وَرَثَةُ الْاَنْبِياء»[6]. حال، وقتی تبلیغ دین و ارشاد قلوب و احیای نفوس، مهمترین رسالت حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِمُالسَّلام) است، لذا ورثۀ آن بزرگواران نیز در روز قیامت با آنان محشور میشوند.
برخی از افراد با وجود اینکه سالیان سال است که در جلسات قرآن شرکت میکنند، ولی هنوز کلاس تبلیغی ندارند، و وقتی از ایشان درخواست میشود جلسهای برای تبلیغ ترتیب دهند، اغلب چنین پاسخ میدهند که ما خود به جایی نرسیدهایم، درحالی که این توجیه غیر الهی است و هر انسانی نسبت به آموختههای خود مسئول میباشد.
هر قدر مبلّغ در جامعه کم باشد، به همان میزان فساد و انحراف بیشتر خواهد شد. آمـار رسمی قوّۀ قضـائیه نشـان میدهد که یکششم طلاقها در اثر دخالتهای بیجای پدران و مادران و خانوادهها است. اگر مبلّغ و مربّی در جامعه به اندازۀ کافی وجود داشته باشد و حقـایق به گوش همۀ افراد برسد، اینچنین در ابتداییترین رفتارهای خانوادگی مشکل نخواهیم داشت.
پس مربّیان محترم شایسته است هر جا افرادی را یافتند که عقاید و اعمالشان در مورد نماز و حجاب و سایر فرایض دینی موافق با شئونات اسلامی است، آنان را با تشویق و محبت و شرکت دادن در جلسات قرآنی وارد حوزۀ تبلیغ نمایند. کسی که به ابتداییترین مسائل دینی آگاه و عالم است، در برابر کسانی که این مقدار حقایق هم به آنها نرسیده، مسئول است و پرواضح است که اگر مسأله تبلیغ را در نظر دیگران بخصوص جوانان چنان دشوار نمائیم که او تا پایان عمر حتّی جرأت هدایت دوستان را به خود ندهد، مسئول درگاه الهی هستیم و در پیشگاه حقّ سبحان پاسخگو خواهیم بود.
علم بینهایت است و هیچکدام از ما عالم نیستیم، لیکن پا بر جایگاه تبلیغ نهادهایم تا از گروه خس و خاشاک نباشیم، زیرا به فرمودة امام صادق(عَلَيهِالسَّلام)، مردم سه دسته هستند: «اَلنّاسُ ثَلاثَةٌ عالِمٌ وَ مُتَعَلِّمٌ وَ غُثاء»[7] گروهی یاد میدهند، گروهی یاد میگیرند و گروهی خس و خاشاک هستند. انسان باید آنچه را که نمیداند، یاد بگیرد و آنچه را که میداند، یاد دهد و جوانان عزیز هم از این قاعده مستثنی نیستند.
حضرت رسول اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) مصعب که جوانی هجده ساله بود را با تشویق و محبّت به سوی حق و حقیقت دعوت کردند. پدر و مادر مصعبِ جوان، مشرک بودند، حضرت فرمودند: مصعب شب نزد ما بیا، میخواهی مسلمان شوی؟ وقتی مصعب نزد آن حضرت آمد، جذب آن بزرگوار شد و وقتی خانوادهاش خبردار شدند، او را یک هفته در خانه حبس کردند. سپس او خود را به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) رسانید و به جایی رسید که حضرت او را به عنوان امام جماعت به مدینه فرستادند. «همچنین «اُسامه» کسی بود که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) پرچم فرماندهی لشکر را با وجود حضور افراد مسن در آن لشکر، به او دادند»[8].
پس جوان میتواند با تشویق و احترام مربیان باسابقه، سالیان سال خدمات شایانی به جوامع اسلامی ارائه دهد و هم خود و هم دیگران را مأجور کند. همانطور که اساس دین بر محبت است «هَلِ الدّينُ اِلَّا الْحُب»[9]، همانگونه هم بر اساس آسانی است «يُريدُ اللهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْر»[10]. دین ما، دینِ رحمت و پیامبر ما پیغمبر رحمت و امامان ما امامان رحمت هستند.
1- هدايت فرما ما را به راه مستقيم﴿6﴾ راه کسانی که نعمت بخشيدی بر ايشان﴿7﴾ (مبارکه حمد/6و7).
2- کسی که احیاء کند آن را (فردی را)، پس مانند این است که زنده کرده تمام مردم را (مبارکه مائده/32).
3- بحارالانوار، ج2، ص30
4- اِذا لَمْ يَاْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ يَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْاَخْيارَ مِنْ اَهْلِ بَيْتی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرارَهُمْ فَيَدْعُو خِيارُهُمْ فَلا يُسْتَجابُ لَهُم (بحارالانوار، ج70، ص369).
5- زمانی که بمیرد انسان، قطع میگردد عملش، مگر از سه مورد، دانشی که مردم از آن بهره برند، یا صدقهای که همچنان جاری باشد، یا فرزند صالحی که برايش دعا کند (بحارالانوار، ج2، ص23).
6- همانا عالمان ورثة انبياء هستند (امالی صدوق، ص60).
7- الکافی، ج1، ص34
8- برگرفته از کتاب «سقيفة بنی ساعده»، نوشته آقای حشمت الله قنبری
9- آيا دين چيزی جز محبّت است (بيان نورانی امام صادق(عَلَيهِالسَّلام)؛ الخصال، ج1، ص21).
10- اراده فرموده است خداوند برای شما آسانی را و اراده نفرموده است برايتان سختی را (مبارکه بقره/185).