آیات شریفة سابق پیرامون مسئلة جهاد بود و استفاده شد که افراد ضعیفالایمان به علّت دلبستگی به دنیا، با وجود اینکه قبلاً آرزوی جهاد داشتتند، لکن بعد از صدور حکم جهاد، اعتراض کرده و به مخالفت برخاستند و گفتند: چرا حکم جهاد نازل شد و موجب شد که ما تا پایان اجلمان نتوانیم زنده باشیم؟ که پاسخ اول پروردگار این بود: « قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ»[1] زندگی دنیا، اندک و ناچیز و زودگذر و ناپایدار است و شایسته نیست که به خاطر دنیای فانی، از امر عظیم جهاد خودداری نمائید و به فیض عظیم شهادت نائل نگردید. زندگی دنیوی در برابر نعمتهای کثیر آخرت، بسیار ناچیز و اندک و ناپایدار است.
آیـة شریـفة مـورد بحـث، پـاسخ دیـگر پروردگـار بـه ضعیفالایمانهاست و خداوند متعال میفرماید: شما عمر جاودانه ندارید و دیر یا زود مرگ به سراغتان میآید «اَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ». ضعیفالایمانها که دلبـاختة دنیا بودند و همّ و غمشان دنیا بود «رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَاَنُّوا بِها»[2] این همه از مرگ وحشت داشتند.
علّت دیگر وحشت اهل دنیا از مرگ، وحشت از اعمالشان است. آنها وقتی میبینند که هرچه عمل کردند، تنها برای دنیا اندوختند و بهرهمندی و تحصیل علم و معاش آنها برای دنیا بوده و برای سرای جاویدان هیچچیز تدارک ندیدهاند و اعمالشان را قابل عرضه به پیشگاه حضرت احدیّت نمیدانند، از مرگ وحشت میکنند. وقتی از جنـاب ابوذر سؤال میکنند که چرا ما از مرگ میترسیم؟ جواب میدهند: «لِاَنَّكُمْ عَمَّرْتُمُ الدُّنْيا وَ اَخْرَبْتُمُ الْآخِرَةَ فَتَكْرَهُونَ اَنْ تَنْتَقِلُوا مِنْ عُمْرانٍ اِلى خَراب»[3] برای اینکه شما دنیای خود را آباد کردید و آخرت خود را خراب نمودید و هیچ کسی دوست ندارد که از خانة آباد به خانة ویران برود. این نگاه اهل دنیاست که دنیا را هدف قرار دادهاند. امّا اولیای الهی و مقرّبان درگاه پروردگار و انسانهای والا و اهل معرفت بدین سبب که دنیا را هدف قرار ندادهاند، نه تنها از مرگ وحشت ندارند، بلکه از آن استقبال میکنند. اهل دنیا مرگ را وسیلهای میدانند که آنها را از محبوبشان که دنیاست، جدا میکند؛ امّا اولیای الهی، مرگ را وسیلهای میدانند که آنان را به محبوبشان که خدای سبحان است، میرساند ولذا مشتاق مرگ هستند، همانطور که وجود مقدّس حضرت امام علی(عَلَيهِالسَّلام) فرمودند: «به خدا سوگند! همراه مرگ چيزى به من روى نياورده كه از آن خشنود نباشم، و نشانههاى آن را زشت بدانم، بلكه من چونان جوينده آب در شب كه ناگهان آن را بيابد، يا كسى كه گمشده خود را پيدا كند، از مرگ خرسندم»[4]. در بیان نورانی دیگری میفرمایند: «وَ اللهِ لَابْنُ اَبی طالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ اُمِّه»[5] سوگند به خدا، اُنس و علاقة فرزند ابى طالب به مرگ در راه خداوند، از علاقة طفل به سینة مادر بيشتر است! و به این علّت به هنگام ضربت خوردن و شکافته شدن فرق مبارکشان فرمودند: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة»[6].
پس رستگاریها را نوع نگاهها رقم میزند. رستگاری در نگاه اهل دنیا، رسیدن به غنایم و زرق و برق دنیوی، و در نگاه اهل معرفت، رسیدن به فوز معنوی است. اهل دنیا چون مرگ را نشناختند، آن را به معنای فنا و نابودی میدانند، درحالی که مرگ، فنا نیست، بلکه پلی است که انسان را از سرای فانی به سرای باقی منتقل میکند، همانطور که حضرت امام حسین(عَلَيهِالسَّلام) فرمودند: «صَبْراً بَنِی الْكِرامِ فَمَا الْمَوْتُ اِلّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرّاءِ اِلَى الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَ النَّعيمِ الدّائِمَة»[7]. میان انسان و جهان آخرت، فقط مرگ فاصله است. مرگ انتقال است. دنیا مسافرخانه، و آخرت، وطن حقیقی انسان میباشد. انسان برای عبور از مسافرخانه و رسیدن به وطن، به وسیلة انتقال نیاز دارد که آن، همان مرگ است که اهل دنیا را به شقاوت ابدی میرساند و اهل معرفت را به سعادت ابدی نائل میکند. از امام سجّاد(عَلَيهِالسَّلام) در مورد مرگ سوال کردند و آن بزرگوار فرمودند: «براى مؤمن، مانند از تن در آوردن لباس چركين و پر از شپش، و رهائى از قيدها و زنجيرهاى گران و ملبّس شدن به فاخرترين لباس و (بوئيدن) خوشبوترين بويها، و سوار شدن بر (رامترين) مركبها و مأوا گرفتن در مأنوسترين منازل، و براى كافران مانند از تن بدر آوردن لباسهاى فاخر و انتقال از منزلهاى مأنوس و بر تن كردنِ چركينترين و زبرترين لباسها، و رفتن به وحشتناكترين منازل، و (چشيدن) سختترين شكنجههاست»[8]. اهل دنیا مرگ را پایان سعادتها میدانند، درحالی که اهلالله، مرگ را پایان دردها و رنجها و آغاز رسیدن به سعادتها میدانند. خداوند متعال به دلباختگان دنیا میفرماید: شما که اینهمه از جهاد و شهادت فرار میکنید، مرگ به هر حال آمدنی است و قانون کلّی و همگانی و سنت لایتغیّر الهی است «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ»[9]، «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ اِلَیْنا تُرْجَعُونَ»[10]، «اَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ» شما با قرار گرفتن در کاخهای استوار نمیتوانید از مرگ رها شوید. تصوّر نکنید که اگر در جهاد شرکت نکنید، از مرگ در امان میمانید، چه بسا افرادی که در جنگ شرکت کردند و زنده ماندند و چه بسا افرادی که از جنگ فرار کردند و با حوادث دیگر از دنیا رفتند. انسان باید طبق وظیفة الهیّه عمل کند و بقیّه را به خداوند بسپارد. در سورة مبارکة جمعه آمده است: «قُلْ اِنَّ الْمَوْتَ الَّذی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَاِنَّهُ مُلاقيكُمْ»[11] بگو آن مرگی کـه شما از آن فرار میکنید، شما را ملاقات میکند. « قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ اِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَـوْتِ اَوِ الْقَتْلِ وَ اِذًا لا تُمَتَّعُونَ اِلّـا قَليـلًا»[12] فرار برای شما سودی نمیبخشد. خداوند متعال میفرماید: «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ»[13] پیامبرم قبل از تو برای هيچ انسانی جاودانگی مقرّر نداشتیم. تمام سلاطین و طواغیت در برابر مرگ، محکوم و مقهور هستند و هیچ کس از این قانون مستثنی نیست و مرگ، گریبان همه را خواهد گرفت. همانطور که خداوند متعال به قرآن کریم تحدّی فرموده است که اگر در حقانیّت قرآن کريم شک دارید، پس سورهای همانند آن بیاورید «وَ اِنْ كُنْتُمْ فی رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَاْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[14]، امّا کسی در برابر تحدّی خداوند، قدرت مقابله نداشته و ندارد، همانگونه خدای سبحان به مرگ هم تحدّی میفرماید که اگر میتوانید مرگ را از خودتان دور کنید «قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ اَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»[15] و احدی قادر به این امر نیز نمیبـاشد. مرگ، به هر حال آمدنی است و لحظهای پس و پیش نمیافتد «لاَ يَسْتَاْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ»[16]. خداوند متعال حتّی در مورد وقوع مرگ و حتمیّت آن سوگند یاد میفرماید که: «قُلْ بَلى وَ رَبّی لَتَاْتِيَنَّكُم»[17]. در مورد دیگری نيز آمده است: قیامت حتماً آمدنی است «وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها»[18]، «لا» در «لا رَيْبَ»، لای نفی جنس است، همانطور که میفرماید: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ»[19]. قیامت، آمدنی است و شکّی در آن نیست. خداوند متعال گاهی در یک سوره، چند بار به قطعیّت مرگ سوگند یاد میفرماید. مرگ، انکارناپذیر و سنّت لایتغیّر الهی است. وجود مقدّس حضرت امام علی(عَلَيهِالسَّلام) میفرمایند: «اِذا كُنْتَ فی اِدْبارٍ وَ الْمَوْتُ فی اِقْبالٍ فَما اَسْرَعَ الْمُلْتَقى»[20] زمانی که باشی در حال پشت کردن به مرگ، مرگ در حال روی کردن است و انسان چه بـاسرعت، مرگ را ملاقات میکند. همچنين میفرمايند: «اَلْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَواصيكُم»[21] نشانة مرگ به پیشانی شما زده شده است. در بيان نورانی ديگری از آن حضرت آمده است: «فَما يَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ وَ لا يُعْطَى الْبَقاءَ مَنْ اَحَبَّه»[22] پس نه آنكه بيم مرگ دارد، از آن رهد، و نه آن كه زندگانى جاودانه خواهد، بدان رسد.
پس انسان به هر حال موجود ابدی است و خدای سبحان بارها در قرآن کریم، این حقیقت را بیان میفرماید که: اولا،ً مرگ قطعی میباشد. ثانیاً، مرگ فنا نیست و ثالثاً، انسان موجودی ابدی است. این که انسان موجودی ابدی میباشد، جبری است و اختیاری نیست و کسی نمیتواند بگوید که من نمیخواهم ابدی نباشم. انسان خلق شده تا ابدی باشد. حضرت امام علی(عَلَيهِالسَّلام) در نامة سی و یکم به امام حسن مجتبی(عَلَيهِالسَّلام) میفرمایند: «وَ اعْلَمْ يا بُنَیَّ اَنَّكَ اِنَّما خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ لا لِلدُّنْيا وَ لِلْفَناءِ لا لِلْبَقاء»[23] و بدان فرزندم، همانا تو برای آخرت آفریده شدی نه برای دنيا و برای رفتن از دنيا نه پايدار ماندن در آن. انسان با مرگ به ابدیّت میرسد و فنا و نابودی برای او وجود ندارد.
پس ابدی بودنِ انسان، اختیاری نیست، ولی کیفیّت ابدیّت انسان اختیاری میباشد. به عبارت دیگر، این که انسان ابدیّت مبارک یا نامبارک داشته باشد، اختیاری است. انسان در انتخاب خود صاحب اختیار بوده و میتواند مرگ زیبا و ابدیّت مبارکی برای خود تدارک ببیند یا ابدیّت نامبارکی داشته باشد. بالاترین شقاوت این است که انسان زندگی چند روزة آلوده به خون دنیا را با سرای زیبا و ماندگار و نعمتهای پایدار آن معاوضه کند. چند روزة زندگی دنیـا را بخرد و سرای ماندگار و جاویدان را بفروشد. در زمان حضرت پیـامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ)، مردم دور شخصی جمع شده بودنـد و میگفتند: او دیوانه است، حضرت فرمودند: او دیوانه نیست، مریض است، دیوانه کسی است که دنیا را بر آخرت ترجیح دهد «اِنَّمَا الْمَجْنُونُ مَنْ آثَرَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَة»[24].
یکی از خصوصیات مرگ، ناگهانی بودن آن است «اِذا جاءَتْهُمُ السّاعَةُ بَغْتَة»[25]. فاصلة انسان با مرگ و ملاقات پروردگار و به عبارتی فاصلة دنیا و آخرت، تنها یک نَفَس است که حادثة منا این مسئله را برای ما سمعی و بصری نمود. افرادی که در این فاجعه، جان باختند، فقط به یک نَفَس محتاج بودند. آنان با مرگ حتمی و اجل مسمّی از دنیا نرفتند، بلکه در اثر سوءمدیریت و عدم کمکرسانی از دنیا رفتند. اگر به آنان آبرسانی و آبپاشی و کمکرسانی میشد، به این صورت مظلومانه از دنیا نمیرفتند. آنان، ضیوفالرّحمان و میهمانان پروردگار بودند و در روز عید سعید قربان و در مسیر قربانگاه، قربانی شدند ولذا خداوند خود وکیل مدافع آنهاست. معمولاً کارمندان دولت، وقتی در حین انجام وظیفه، دچار سانحه و حادثه میشوند و از دنیا میروند، دولت تمام حق و حقوق آنان را متقبّل میشود، این ضیوفالرّحمان نیز در حین مأموریّت الهی، جان خود را از دست دادند و خداوند، وکیل مدافع و خونخواه آنهاست
*مطالب تفسيري از تفسير تسنيم مباركة نساء استاد جوادي آملي و از تفاسير الميزان، مجمعالبيان، تفسير نمونه و تفسير نور اقتباس گرديده است.
1- بگو متاع دنيا اندک است (مبارکة نساء/77).
2- راضی شدند به زندگی دنيوی و اطمينان يافتند به آن (مبارکه يونس(عَلَيهِالسَّلام)/7).
3- ارشادالقلوب، ج1، ص182
4- نهجالبلاغه، مرحوم دشتی، فرازی از نامه23
5- نهجالبلاغه، مرحوم دشتی، فرازی از خطبة221
6- سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شدم (بحارالانوار، ج70، ص59).
7- صبر پيشه کنيد بزرگزادگان، پس نيست مرگ مگر پلی که شما را از سختیها و ضررها به بهشت وسيع و نعمت جاويدان عبور میدهد (بحارالانوار، ج44، ص297).
8- معانی الاخبار، ص289
9- هر چيزی بر آن است، فانی شونده است (مبارکة الرّحمن/26).
10- هر نفسی چشندة مرگ است، سپس به سوی ما بازگردانيده میشويد (مبارکة عنکبوت/57).
11- مبارکة جمعه/8
12- بگو هرگز نفع نمیدهد شما را فرار اگر فرار کرديد از مرگ يا کشته شدن و آن زمان بهرهمند نمیشويد مگر اندکی (مبارکه احزاب/16).
13- مبارکه انبياء(عَلَيهِمالسَّلام)/34
14- و اگر هستید در شک در آنچه که نازل کرديم بر بندهمان، پس بياوريد سورهای مانند آن (مبارکة بقره/23).
15- بگـو پـس دور کنيـد از خودتـان مـرگ را اگر هستيـد راسـتگويـان (مبـارکه آلعمران/168).
16- به تأخير نمیافتد لحظهای و پيشی نمیگيرد (مبارکة نحل/61).
17- بگو بله، سوگند به پروردگارم البتّه البتّه میآيد شما را (مبارکه سبأ/3).
18- و اينکه مرگ آمدنی است، هيچ شکّی در آن نيست (مبارکة حج/7).
19- آن کتابی است که هيچ شکّی در آن نيست (مبارکة بقره/2).
20- نهجالبلاغه، حکمت29
21- نهجالبلاغه، فرازی از نامة27
22- نهجالبلاغه، فرازی از خطبه38
23- نهجالبلاغه، فرازی از نامة31
24- بحارالانوار، ج1، ص131
25- زمانی که آمد ايشان را قيامت ناگهانی (مبارکه انعام/31).