به فرمودة استاد جوادی آملی، آیة شریفة مورد بحث، از آشکارترین نمونه های کلمه های جامع و فراگیرِ اِعطاء شده به رسول خدا(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) است و علّت جامعیّت آیة شریفه، شامل بودن آن بر مسئلة توحید و پرهیز از شرک میباشد و خدای سبحان، علامتهای توحید و شرک را در این آیه بیان فرموده است؛ یعنی آیة شریفة مورد بحث، درواقع بیانگر ارکان اسلام میباشد. به بیان دیگر، آیة شریفة مورد بحث، یک سلسله از حقوق اسلامی را بیانگر میباشد که اولین حق، حق خداوند تبارک و تعالی است که با توحید شروع میشود و آنگاه به مسائل اخلاقی و عاطفی و عملی میپردازد. علت اینکه آیة شریفة مورد بحث، با توحید شروع میشود، این است که به فرمودة مفسران عظام، اگر توحید در جان مستقر شود و انسان، حقیقتاً موحد گردد، تمام بخشهای عملی و اخلاقی، توحیدی میشود. آری، اگر اعتقاد انسان، توحیدی شود و مسئلة توحید، در جان، ریشهدار و مستقر گردد، اخلاق و اعمال او هم توحیدی میگردد. به عبارت دیگر، تمام اینها به یک اصل برمیگردد و آن، توحید و «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» است. وقتی«لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» در جان مستقر شد، اعمال و اخلاق نیز بر پایة همین اساس شکل میگیرد. همانطور که خداوند متعال در مبارکة حضرت ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام) فرمود: «...مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء﴿24﴾ یُُثَبِّتُ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ...﴿27﴾»[1]. منظور از کلمة طیّبه که به درخت طیّبه تشبیه شده، موحّد بودن در بخش عقیده و اعتقـاد است. عقیدة طیّبه و توحیدی، مانند شجرة طیّبه ای است که وقتی مستقر شد، ریشة آن ثابت و سالم است و شاخة آن در آسمان میباشد و هر لحظه میوه میدهد «تُوْتي اُكُلَها كُلَّ حينٍ بِاِذْنِ رَبِّها»[2] و میوههای آن به صورت اخلاق و اعمال توحیدی جریان دارد و شکوفاست. به عبارت دیگر، اعمال و اخلاق توحیدی، از اعتقاد توحیدی نشأت میگیرد و به همین سبب، حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) در سیزده سال دوران مکه، برای ریشه دار کردن اعتقـاد توحیدی تلاش میکردند. تا زمانی که توحید در روح مستقر نشود، سخن از اعمال، کارساز نخواهد بود. ابتدا باید جهانبینی انسان توحیدی شود و اعتقادش، اصلاح گردد تا اعمال و اخلاقش بر اساس آن شکل بگیرد و وقتی توحید در جان انسان سیطره یافت و رسوخ پیدا نمود، آن موقع تمام اعمال و افکار او توحیدی خواهد شد و درواقع، دین، مجموعه ای از اعتقاد و اخلاق و عمل است که اگر همة آنها در وجود انسان تحقق یافت و متجلّی شد، مؤمن و متدیّن و موحّد محسوب میگردد.
حضرت امام رضا(عَلَيهِ السَّلام) میفرمایند: «وَ الْايمانُ هُوَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ اِقْرارٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالْاَرْكانِ»[3]، حقیقت ایمان سه بخش است: معرفت و شناخت قلبی، شهادت و اقرار به توحید در زبان، و عمل در ارکان، و تنها در این صورت است که انسان، مؤمن محسوب میگردد. اگر کسی در بخش اعتقاد، معتقد به وحدانیّت پروردگار بود، ولی در بخش لسان و عمل، موحّد نبود، یعنی اعتقاد توحیدی در اعمالش دیده نشد، به عنوان نمونه: حسود و بخیل بود، چنین کسی در اخلاق موحّد نیست، چراکه توحید در اخلاقش دیده نمیشود. به همین ترتیب کسی که اعتقاد او توحیدی بود، ولی در عمل نمود نداشت، اعمال او بر اساس اعتقادش، موحّد نیست، یعنی اعتقاد توحیدی، دارای پاره ای لوازم است که همان اعمال و اخلاق توحیدی میباشد. اعتقاد، مسئلة نهفته در روح است و نشانه اش باید در اخلاق و عمل متجلّی شود. کسی که اعتقاد به وحدانیّت پروردگار و نبوّت و امامت و عدل دارد، باید در عمل هم موحّد باشد. معتقد به اصول دین، باید عامل به فروع دین باشد. اگر کسی در بخش عمل به فروع دین، عامل نباشد، به قرآن که برنامة عملی مسلمانان است، عمل نمیکند و در بخش عمل، موحّد نمیگردد. موحّد حقیقی، هم دارای اعتقاد توحیدی است و هم عامل به تمام فروع دین اعم از نماز، روزه، حج، زکات و... میباشد و هم ملبّس به اخلاق توحیدی است، به عنوان نمونه: بخیل و حسود و کینه توز و ... نیست.
1- مَثَل گفتار و عقاید پاک، چون درختی پاک است که ريشة آن در زمین و شاخة آن در آسمان است﴿24﴾ استوار و ثابت میگرداند خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند، به گفتار ثابت، در زندگی دنیا و آخرت ...﴿27﴾ (مبارکة ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام)/24و27).
2- میدهد میوة آن را هر زمان، به اذن پروردگارش (مبارکة ابراهیم(عَلَيهِ السَّلام)/25).
3- و ایمان، آن است معرفت و شناخت با قلب و اقرار با زبان و عمل با ارکان (بحارالانوار، ج10، ص228).