خداوند متعال در پايان آية شريفه می فرمايد: «اِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً». قابل توجه است که خداوند متعال، کسانی را که اهل احسان و انفاق باشند و بعد از حق خداوند اين هشت حق را ادا نمايند، عزيز داشته و دوست میدارد و کسانی را که اهل انفاق و احسان نبوده و حقوقی را که خداوند بيان فرموده ادا نمیکنند، دوست نمیدارد.
البتّه لازم به توضيح است که احسان به خداوند با احسان به مردم متفاوت است. اوّلين حق که حق خداوند و توحيد بود و خداوند انسان را به آن دعوت فرمود، به اين معنا است که مطيع اوامر الهی باشد و عبد صالح برای خداوند باشد، لکن انفاق و احسان به مردم، به معنای هرگونه خيررسانی و مدد و ياری کردن ايشان است و خداوند چنين کسانی را دوست میدارد. هيچ کس از اين قانون مستثنی نيست و هر کس در حد توان و دارايی خود موظّف است حقوقی را که بر گردن دارد ادا نمايد.
حال در اينجا سوالی مطرح میشود و آن اينکه: کسانی که اهل انفاق و احسان نيستند و خداوند آنان را دوست نمیدارد، چه صفاتی دارند و چه عاملی باعث اين امر شده است؟ آية شريفه می فرمايد: آنها کسانی هستند که خيالزده و گرفتار فخر می باشند. يعنی فرد عاقل چنين فکر نمیکند که در اين دنيا صاحب مال است، فرد عاقل توجه دارد که فقر سراسر شئون او را فراگرفته و اگر عقل داشته باشد به خوبی میداند که در اين دنيا امانتدار است ولذا ثروت عامل تکبّر و خودپسندی و بخل نمی شود «لا يَمْلِكُونَ لِاَنْفُسِهِمْ ضَرّاً وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً»[1]. خداوند متعال در چند روزة زندگی دنيا اين امکانات را در اختيار انسان قرار داده و سپس او را به هر خيری دعوت فرموده است. يعنی از آن خير راهی به سوی خود قرار داده است. خدای سبحان قادر مطلق است و خود به خوبی میتواند بندگانش را تأمين نمايد، لکن اراده فرموده که اين امور خير را به دست ما انسانها جاری سازد و از اين طريق راهی به سوی خود باز کند. تمام اوامر و تکاليف الهی از جمله نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق و... همه راه هايی به سوی خداوند هستند. کسانی که اعمال حقّه و تکاليف الهی را انجام ندادند که از جملة آنها اين حقوق هشت گانه است و انفاق فی سبيل الله نداشتند، گرفتار خيالزدگی شدند و گمان باطل کردند که در اين دنيا مالک هستند. اين خيالزدگی و گمان باطل و فاصله گرفتن از عقل، باعث بخل شد که آنها خود را کارهای دانستند و نسبت به انفاق بخل ورزيدند و خود را مستقل دانستند و يا اگر احسان و انفاق نمودند، توأم با ريا و فخرفروشی بود، درحالی که انسان در اين دنيا، امانتداری بيش نيست و در مورد تمام امانات الهی در پيشگاه حق سبحان مسئول خواهد بود. حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) در مناجات با خداوند چنين مینالند که: «وَ اعْصِمْنی مِنْ اَنْ اَظُنَّ بِذی عَدَمٍ خَساسَةً اَوْ اَظُنَّ بِصاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلاً فَاِنَّ الشَّريفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طاعَتُكَ وَ الْعَزيزَ مَنْ اَعَزَّتْهُ عِبادَتُك»[2] خداوندا، مرا در امان دار از اينكه به فقيری گمان فرومايگى بَرَم يا به صاحب ثروتی گمانِ فضل و شرف، پس همانا شريف كسى است كه فرمانبردارى تو شرافتش بخشيده باشد و عزيز كسى است كه از پرستش تو عزت يافته باشد. انسان عاقل به اين آية شريفه توجّه دارد که میفرمايد: «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقاكُم»[3] همانا گرامیترين شما در نزد خداوند، باتقواترين شماست. انسان عاقل به خوبی دريافته است که آبرومند حقيقی کسی است که دارای ورع و تقوا و ايمان و مقام قرب به خداوند باشد نه کسی که دارای مال و منال و ثروت است. آری، آن که صاحب عقل است از راههای خير که نُه مورد از آنها در آية شريفة مورد بحث مذکور است، بهره می جويد و از اولواالالباب میگردد، امّا کسی که از راههای گشوده شده استفاده نکرد و برای تقرّب حق بهره نجست و عمر را به غفلت سپری ساخت و پلهای پشت سر را ويران و سرماية عظيم عمر را تاراج نمود و با خيال بافی و فخرفروشی تصوّر کرد که داراست، و ندار را به چشم حقارت نگريست و خود را در مقام بالا ديد، راه سعادت را به روی خود بسته است. عزيزان، پدران و مادرانی که در انتخاب همسر برای فرزندشان، قبل از ارزشهای انسانی و حقيقی، امکانات ظاهری خواستگار را مورد سوال قرار میدهند و ملاک و معيارشان ثروت است و خواستگار را به علّت نداشتن ثروتِ سرشار و موقعيّت اجتماعی بلند رد میکنند، در حدّ خود مشمول «مُخْتالاً فَخُوراً» میگردنـد. حضـرت امـام علی(عَلَيهِ السَّلام) میفرمـايند: «لا حُمْـقَ اَعْظَـمُ مِنَ الْفَخْر»[4] حماقتی بزرگتر از فخرفروشی وجود ندارد. آری، مختال فخور، کسی است که مقام و انسانيّت و شرف و حيثيّت را در مال و منال و ارزشهای ظـاهری میداند و افراد فاقد امکـانات را به چشم حقـارت مینگرد.
1- مالک نمی باشند برای نفس خودشان ضرری و نه نفعی و مالک نمی باشند نه مرگی و نه زندگی و نه برانگيخته شدنی را (مبارکه فرقان/3).
2- صحيفة سجّاديّه، دعای35
3- مبارکه حجرات/13
4- تصنيف غررالحکم و دررالکلم، ص311