خدای سبحان در بخش سوّم آية شريفة مورد بحث میفرمايد: «وَسئَلُوا اللهَ مِنْ فَضلِهِ اِنَّ اللهَ کٰانَ بِکُلِّ شَئءٍ عَلیماً» از خداوند درخواست فضل و احسان کنيد که خداوند بر هر چيزی داناست. وقتی تمام نعمتها و موهبتها به دست پُرفيض پروردگار است، پس از او درخواست روزی و فضل نماييد. مؤمن هرگز حسد نمیورزد، بلکه غبطه میخورد و غبطة او غبطة ممدوح میباشد يعنی غبطه در مورد کمالات و مقامات معنوی است «اِنَّ الْمُؤْمِنَ يَغْبِطُ وَ لا يَحْسُدُ وَ الْمُنافِقَ يَحْسُدُ وَ لا يَغْبِط»[1].
فضل به معنای فزونی و نيکويی و بخشش و نعمتِ مافوق استحقاق است و تفاوتی که فضل با عدل دارد، اين است که احسانِ معادلِ احسان، عدل است، ولی احسانِ مافوقِ احسان، فضل میباشد. به عبارت ديگر وقتی کسی در حقّ انسان نيکويی کرده باشد و او، اين خير را با خيری معادل آن پاسخ دهد، عدل است. لکن در صورتی که احسانِ پاسخ دهنده مافوقِ احسانِ احسان کننده باشد، فضل است؛ به عنوان نمونه: پرداختِ حقوق کارگر، عدل است، ولی وقتی بيشتر از حقّ او پرداخت میشود، فضل است. و برای همين به ما آموختند که اين چنين از خداوند درخواست نماييم: «اَللّهُمَّ عامِلنا بِفَضلِکَ وَ لا تُعامِلنا بِعَدْلِکَ»[2] پروردگارا، با ما با فضلت معامله کن و با عدلت معامله نکن.
خدای سبحان، صاحب فضل کثير و عظيم است و تمام نعمتها و رحمتها و موهبتها به دست پروردگار است و در قرآن کريم به تعابير گوناگون، فضل خود را به رخ انسان میکشد و بيش از صد مورد، سخن از فضل الهی است «اِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاس»[3]، «وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم»[4]. در مورد ديگری میفرمايد: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرين»[5]. خداوند متعال صاحب فضل و احسان است ولذا به محض کوتاهی و خطای بنده، او را کيفر نمی دهد، بلکه مهلت میدهد تا توجّه و بيداری و توبه و انابه و هدايت حاصل شود «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ اَنَّ اللّهَ تَوّابٌ حَكيمٌ»[6] اگر خداوند باب توبه را به روی انسان نمیگشود و انسان برای جبران گناهان و سیئاتش راهی نداشت، چه میکرد؟ خداوند متعال از باب فضل و احسان، رحمت خود را شامل حال بندگانش فرموده و با وجود این که انسان را از درون و بیرون مجهّز به اسباب هدایت فرموده، باب توبه را به روی آنان گشوده و به محض خطا رفتن، باب کیفر را به روی آنان نمیگشاید، بلکه فرصت توبه و جبران میدهد. به فرمودة علّامه طباطبایی(رَحمَةُاللهِ عَلَیهِ) و استاد جوادی آملی، خدای سبحان، اوّل از باب فضل و کَرَمَش توفیق توبه میدهد و بعد از توبه، باز از باب فضل و کرمش، توبة انسان را میپذیرد.
وقتی خداوند متعال انسان را به تزکیه دعوت فرموده، توفیق تزکیه را هم بـه او اعطـا فرموده است. خداوند متعـال در سورة مبـارکة نـور میفرماید: «لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكىٰ مِنْكُمْ مِنْ اَحَدٍ اَبَداً»[7] اگر فضل و احسان و رحمت خداوند بر شما نبود، هیچ یک از شما هرگز پاک نمیشد و توفیق تزکیه پیدا نمیکرد. اگر خدای سبحان یازده بار به خاطر تزکیه سوگند یاد فرموده، از باب فضل و کَرَمش، برای انسان توفیق تزکیه میدهد و قلب او را متمایل بـه پاکی و طهارت و تزکیـه مینماید. خدای سبحان بندگانش را، هم به تزکیه و کمال دعوت فرموده و هم الگوی مزکّی و کامل فرستاده است و هم توفیق و میل به تزکیه و کمال را به او عطا فرموده است.
خداوند متعال از باب فضل، ذات اقدسش و انبياء و اوصيائش را به انسان معرفی فرموده و دشمن را هم به او شناسانیده است و آنگاه او را از تبعیّت دشمن نهی میفرمايد، «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين»[8]. اگر خدای سبحان دشمن را معرفی نمیفرمود و از پيروی آن نهی نمیکرد، انسان چگونه میتوانست از تبعيّت شيطان مصون بماند «لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ اِلاّ قَليلاً»[9]. امّا خداوند متعال با هدايت درونی و بيرونی، انسان را مجهّز فرموده و باب توبه را گشوده و دوست و دشمن را به او معرّفی فرموده است تا هيچ عذر و بهانهای برای بیراهه روی نداشته باشد.
فضل عـام پروردگـار، شامل همة انسانها اعمّ از مؤمن و غيرمؤمن میگردد و با توجّه به اينکه خدای سبحان تمام بندگانش حتّی گناهکاران را هم دوست دارد و راضی به ضلالت و گمراهيشان نيست، لذا به عناوين مختلف، آنان را هدايت میفرمايد. يکی از افرادی که بعد از گمراهی، توفيق هدايت پيدا نمود، «فُضيل» بود. فضيل در ابتدا، راهزن و دزد بود، ولی يک شب که به قصد دزدی از ديوار خانهای بالا میرفت، از داخل خانه، اين ندای قرآنی را شنيد که تلاوت میشد «اَلَمْ يَاْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللّه»[10]، آيا وقت آن فرا نرسيده که کسانيکه ايمان آوردند، دلهايشان از ياد الهی خاشع شود و بلرزد؟ فضيل بعد از شنيدن اين آيه، منقلب شد و گفت: آری فرا رسيده، و برگشت و توبه نمود و به خدمت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) رسيد و چنان توفيقی شامل حالش گرديد که به فيض عظيم شهادت نائل شد و به سعادت ابدی راه يافت و اين توفيق را خدای سبحان از باب فضلش اعطا فرمود.
پس استفاده از فرصتها، فضل بزرگ الهی است و شايسته است که خوبان در اين معامله تقصير نکنند. راهِ سعادت ابدی بر روی هيچ کس بسته نيست و خدای سبحان راهِ تقرّب را به همه عنايت فرموده است.
فضل عام پروردگـار در دنيـا شامل همة افراد اعم از مؤمن و کافر میباشد، ولی فضل خاص الهی، قابليّت میطلبد و شايستگی میخواهد. فضل خاص خداوند، ساختنی و فراهم کردنی است. در روز قيامت معاملة خداوند با مؤمنين، معامله با فضل است و معامله با غير مؤمنين، معامله با عدل است که آية شريفة «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزٰى اِلاّ مِثْلَها»[11] مؤيّد آن است. يک عمل خير، ده پاداش دارد و هر کار شرّ فقط يک کيفر و مجازات دارد، چراکه فضل خاصّ الهی، تنها برای مؤمنان است و با غيرمؤمنان با عدل رفتار میشود. عدل خداوند ايجاب میکند که کافر و مجرم، بيش از جرمش کيفر نبيند، ولی فضل خداوند ايجاب میکند که مؤمن بيش از عمل خيرش پاداش ببيند.
پس هر قدر مقام ايمانی بالاتر رود، بهرهمندی از فضل خاص پروردگار بيشتر میشود «وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا»[12]. تمام فيوضات و درجات، از آنِ ايمان و عمل صالح است و هر قدر انسان صاحب ايمان و عمل صالح و خير باشد، از فضل خاص پروردگار نصيب و بهره میبرد.
وقتی خدای سبحان، بندگانش را به پرواز دعوت فرموده و به پرنده اينچنين قدرت پرواز و اوج گرفتن داده است «اَوَلَمْ يَرَوْا اِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صافّاتٍ وَ يَقْبِضْن»[13]، معلوم میشود که قدرت عروج و صعود انسان تا چه حدّ است. حال، آيا امکان دارد که خداوند، انسان را به اوجگيری و پرواز دعوت نمايد، ولی بال و پر پرواز ندهد؟ بال و پر پرواز، همان ايمان و عمل صالح و در مرحله ای قرآن و اهلبيت(عَلَيهِم السَّلام) است «اِنّي تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتي اَهْلَ بَيْتي»[14]. يک بال، قرآن و بال ديگر، عترت و اهل بيت(عَلَيهِم السَّلام) است. انسان با اين دو بال آنچنان میتواند اوج بگيرد که حتّی فرشته را توان صعود و پرواز به آن مرتبه نيست، همانطور که در شب معراج جناب جبرئيل(سَلامُ الله عَلَيْه) نتوانست همراه با حضرت پيامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) تا آسمان هفتم عروج کند.
«اگر يک سرِ موی برتر پرم فروغ تجـلّی بسـوزد پرم»[15]
حال، اگر انسان بداند چه ودايعی در درون دارد و به چه جايگاه رفيعه ای میتواند نائل شود، با خود ظالمانه برخورد نمیکند و خود را ارزان نمیفروشد.
«تـو را ز کنـگرة عرش میزنـنـد صفيـر
ندانمت که در اين دامگه چه افتاده است»[16]
وقتی تمام نعمتها و مواهب به دست خداوند است و خداوند بندگانش را به درخواست فضل خود دعوت میفرمايد «وَسئَلُوا اللهَ مِنْ فَضلِهِ» و باب فضلِ حق و نيل به کمال و قرب الهی باز است، شايسته است که انسان به جای چشم دوختن به امکانات ديگران، فضل الهی را درخواست نمايد. همانطور که استفاده شد، خداوند متعال فضل عام خود را به همة بندگانش ارزانی فرموده است، لکن فضل خاص الهی قابليّت میخواهد و بايد انسان اين قابليّت را فراهم نمايد. استاد حسن زادة آملی فرمودند: مواهب و نعمتهای معنوی و باطنی خوش نشين هستند. آری، برای دريافت فضل خاص الهی، ايمان و عمل صالح و بندگی و عبوديّت و قابليّت لازم است.
با توجّه به مطالب مذکور معلوم میشود که منظور از «وَسئَلُوا اللهَ مِنْ فَضلِهِ» تنها دعا و درخواست لسانی نيست، بلکه مقصود این است که به زبان عمل و تقوا و قابليّتِ ايجاد شده، آن را از خداوند طلب کنيد؛ يعنی زمينه را با ايمان و عمل صالح فراهم آوريد و همراه با دعای لسانی، برای خود قابليّت ايجاد کنيد.
«آن کو عمل نکرد و عنايت اميد داشت
دانه نکِشت ابله و دخل انتظـار داشت»[17]
پس برای دريافت عنايات ربّانيّه و فضل خاص الهی، انجام واجبات و پرهيز از معاصی و خودداری از گناه و معصيت لازم است؛ بدين معنا که وقتی گناه در دو قدمی انسان قرار داشت و هيچ مانعی بين او و گناه نبود، خداوند را ياد کرده و از گناه و معصيت چشم بپوشد. وقتی حسّ خودنمايی از درون و زيبايی ظاهری از بيرون برای جوان فشار میآورد، لکن با وجود اين، خود را مهار کرده و رفتار و پوشش خـود را کنترل مینمايد، در اين صورت میتواند به فضل خاص الهی نائل شود. بزرگان دينی، جز با جهاد نفسانی و ايستادگی در برابر نفس که جهاد اکبر است، به مقامات عاليه نرسيدند. وقتی انسان در برابر نفس و شيطان که دائم از او خواهش و تقاضای معصيت دارند، ايستادگی کرده و خود را مهار و کنترل میکند و خداوند را در همه حال حاضر و ناظر میبيند، فضل خاص الهی به طرف او جريان میيابد و شامل حالش میگردد.
بر اين اساس که فضل خاصّ خداوند به ميزان صلاحيّت بنده میرسد، روشن میگردد که سهم و بهرة حضرات انبياء و اوصياء و اولياء(عَلَيهِم السَّلام)، از فضل خاصّ الهی از همه بالاتر است، بخصوص، وجود مقدّس پیامبران اولواالعزم(عَلَيهِم السَّلام)، از جمله حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) که نعمتهای خاصّ الهی را دریافت کردند که نمونهای از آن، شکافته شدن دریا و غرق شدن فرعون و فرعونیان بود. آن حضرت، از خداوند درخواست رؤیت روحانی کردند و خداوند متعال عطا فرمود، «رَبِّ اَرِني اَنْظُرْ اِلَيْكَ »[18]، البته حضرات انبیا(عَلَيهِمالسَّلام) از مقام «حق الیقین» برخوردار هستند، لکن مقام بالاترِ آن را درخواست نمودند. همچنین فضل خاص پروردگار به حضرت ابراهيم (عَلَيهِ السَّلام)، به عنوان نمونه نشان دادن ملکوت آسمانها و زمین بود «وَ کَذلِکَ نُری اِبراهيمَ مَلَکُوتَ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ»[19]. آن قهرمان توحید، وقتی به فرمان نمرود، وسط آتش سوزان پرتاب شدند، خداوند حامی ایشان گردید و آتش برای ایشان سرد و سلامت شد «كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلىٰ اِبْراهيم»[20]. تا میرسد به وجود مقدس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) که اشرف پیامبران میباشند و در رأس پیامبران اولواالعزم قرار دارند، از فضل عظیم الهی بهره مند هستند «اِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیْکَ کَبیراً»[21]، «کانَ فَضْلُ اللهِ عَلَیْکَ عَظیماً»[22].
1- همانا مؤمن غبطه میخورد و حسد نمیورزد و منافق حسد میورزد و غبطه نمیخورد (بيان نورانی حضرت امام صادق (عَلَيهِ السَّلام)؛ بحارالانوار، ج70، ص250).
2- بيان نورانی حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام)؛ شرح کافی، ج10، ص191
3- همانا خداوند البته صاحب فضل است بر مردم (مبارکه بقره/243).
4- و خداوند صاحب فضل بزرگ است (مبارکه بقره/105).
5- پس اگر نبود فضل خداوند بر شما و رحمت او، البتّه میشديد از زيانکاران (مبارکه بقره/64).
6- و اگر نبود فضل خداوند بر شما و رحمت او، و همانا خداوند توبهپذير حکمتکردار است (مبارکه نور/10).
7- مبارکه نور/21
8- تبعيّت نکنيد گامهای شيطان را، همانا او برای شما دشمنی آشکار است (مبارکه بقره/168).
9- اگر نبود فضل خداوند بر شما و رحمت او، البتّه تبعيّت میکرديد شيطان را جز عدّة اندکی (مبارکه نساء/83).
10- مبارکه حديد/16
11- هر كس كار نيكى بیاورد،پس بر اوست ده برابر آن، و هر كس كار بدى بیاورد، جز بمانند آن، كيفر نخواهد ديد (مبارکه انعام/160).
12- و برای هر يک درجاتی است از آنچه که عمل کردند (مبارکه انعام/132).
13- آيا به پرندگانى كه بالاى سرشان است، و گاه بالهاى خود را گسترده و گاه جمع مىكنند، نگاه نكردند؟ (مبارکه ملک/19).
14- همانا من ترک کنندهام در ميان شما دو وزنة سنگين، کتاب خداوند و عترتم اهل بيتم را (بيان نورانی حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ)؛ بحارالانوار، ج2، ص226).
15- کليّات سعدی(عَلَيهِ الرَّحمة)
16- حافظ(عَلَيهِ الرَّحمة)
17- سعدی(عَلَيهِ الرَّحمة)
18- پروردگارا نشان بده خودت را به من تا نگاه کنم به تو (مبارکه اعراف/143).
19- و اينچنين نشان داديم به ابراهيم(عَلَيهِ السَّلام) ملکوت آسمانها و زمين را (مبارکه انعام/75).
20- سرد و سالم باش بر ابراهیم (مبارکه انبیا(عَلَيهِم السَّلام)/69).
21- همانا فضل او هست برتو بزرگ (مبارکة اسرا/87).
22- هست فضل خداوند برتو عظیم (مبارکة نساء/113).