خداوند متعال طاعات و عبادات و خروج از احرام يک ماهه را از همه قبول بفرمايد، همانطور که خود در خطبة شعبانيّه وعده فرموده است: «عَمَلُكُمْ فيهِ مَقْبُولٌ وَ دُعاؤُكُمْ فيهِ مُسْتَجاب»[1]. در اوايل ماه مبارک رمضان از خدای سبحان درخواست نموديم: خداوندا، همانطور که ما را وارد ظاهر ماه مبارک رمضان کردی، به باطن آن هم وارد فرما و امروز اين درخواست را از ذات اقدسش داريم که: خدايا، هرچند از ظاهر ماه مبارک رمضان خارج شديم، لکن ما را از باطن آن خارج مفرما.
ماه مبارک رمضان مقرّر شده تا بندگان خداوند تمرين بندگی کنند و اِحرام موقّتِ يک ماهه را تبديل به اِحرام پايدار يکساله نمايند. کلاس يکماهة ماه مبارک، تمرين بندگی و عبوديّت است. حضرت پيامبر اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيْهِوَاله) میفرمايند: «طُوبی لِمَنْ ظَمَاَ اَوْ جاعَ لِلّهِ اُولئِكَ الَّذینَ یَشبَعُونَ یَوْمَ القِیامَة»[2]، خوشا به حال كسانى كه براى خدا گرسنه و تشنه شده اند، اینان در روز قیامت سیر مىشوند. قابل توجّه و تأمّل است که در تعاليم اسلامی، آن عملی مورد قبول و تأييد است که فقط به خاطر خداونـد و فی سبيل الله باشد و بيـان نورانی مذکور، اين حقيـقت را میرساند که کسیکه به خاطر خداوند وارد باطن ماه مبارک رمضان شده و به خاطر خداوند يک ماه از معاصی و گناه و حرام چشم پوشيده، دارای مقام عظيمی در پيشگاه الهی است. نه تنها نماز و روزه و ترک حرام، بلکه خوردن و آشاميدن ظاهری هم اگر برای خداوند باشد، دارای اجر و فضيلت و موجب قرب است. حضرت پيامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيْهِوَاله) به جناب اباذر فرمودند: «يا اَباذَرٍّ لِيَكُنْ لَكَ في كُلِ شَيْءٍ نِيَّةٌ حَتّى فِي النَّوْمِ وَ الْاَكْل»[3]، ای اباذر، بايد برای تو در هر چيزی نيّتی باشد، حتّی در خوابيدن و خوردن. در چنين صورتی است که زندگی انسان، رنگ توحيدی میگيرد «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»[4]. اگر انسان، اعمال واجب و غيرواجب را به قصد قربت و برای خداوند انجام دهد، با خدای سبحان که بزرگ مطلق است، ارتباط برقرار میکند و بزرگ میشود. به عبارت ديگر انجام اعمال به قصد قربت و با نيّت خالص، باعث کسب تقوا میشود و تقوا، انسان را بزرگ میکند. اگر خداوند انسان را به تقوا دعوت فرموده و تمام تعاليم حقّه به جهت تحقّق تقوای الهی در وجود انسان است، به اين دليل است که تنها راه سعادت، تقوا میباشد «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقاكُمْ»[5]، همانا گرامی ترين شما نزد خداوند، باتقواترين شماست و ماه مبارک رمضان مقرّر شده تا انسان را به تقوا و اين جايگاه عظيمه برساند و بزرگ کند و او را برای بزرگ ماندن و حفظ اين بزرگی تمرين دهد.
اگر تقوا که محصول ترک حرام و معاصی و انجام واجبات است، انسان را بزرگ میکند، در مقابل، بی تقوايی و بی ايمانی و انجام گناه و حرام، انسان را کوچک و حقير میکند و به پَستی و ذلّت می کشاند و از چشم خداوند و محبوبانش ساقط میکند.
پس اگر تمام فعلها و ترکها و بايدها و نبايدها، برای خداوند و جلب رضايت او انجام يابد، انسان بزرگ میشود و اگر تمام آنها را بعد از ماه مبارک رمضان و در طول سال، ادامه دهد و حفظ نمايد، همچنان در نظر خداوند و محبوبين او صاحب کرامت و عظمت و تعالی میگردد و اين بزرگی در او ماندگار میشود. همانطور که انسان در طول ماه مبارک رمضان، راههای خروجی ايمان را که همان گناهان از جمله: غيبت و دروغ و بی صبری و پرخاشگری و بداخلاقی خصوصاً در محيط خانواده و... است، میبندد، بعد از ماه مبارک رمضان و در طول سال نيز بايد آن را ادامه دهد و مراقبت نمايد تا راههای خروج ايمان بسته بماند. برای تحقّق اين امر شايسته است که چلّه گيری آغاز نماييم و با اربعين گيری، بستن راه هـای خروجی ايمـان را ادامه دهيـم. استـاد جوادی آملی میفرمايند: در طول چلّه گيری، هر روز توفيق ديگری داده میشود. انسـان در هر روز از چلّه گيری احساس میکند قدرت بيشتری نسبت به روز قبل دارد و پس از اتمام چهل روز، گناه نکردن برای او ملکه میشود و انسان دون شأن خود میداند که خود را به پَستی و ذلّت گناه بيالايد. اگر حجاب جوانی کمرنگ است و يا آرايش کرده، در پيش نامحرم حاضر میشود، يا اگر واجبات و فرايض دينی که در رأس آنها نماز است در زندگی او کمرنگ میباشد، به اين علّت است که عظمت و بزرگی خود را باور نکرده است. تمام گناهانی که از انسان سر میزند، به دليل عدم آگاهی او از عظمت فطری خويش است. حضرت مولی الموحّدين امام علی(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «اَتَزْعَمُ اَنَّكَ جِرْمٌ صَغيرٌ وَ فيكَ انطَوَى العالَمُ الاَكبَر»[6]، (ای انسان) آيا گمان میکنی که تو جِرم کوچکی هستی، در حالی که عالَم اکبر در تو پيچيده شده است. اگر انسان گناه میکند، به عظمت خود واقف نشده است. اگر محبّت خود را از طريق حرام به جنس مخالف بذل میکند، گوهر محبّت خود را هدر داده است، چراکه گوهر محبّت فقط لايق و شايستة خداوند است. همچنين اگر محبّت به همسر و فرزند و متعلّم يا معلّم و ... افراطی باشد و حالت پرستش به خود بگيرد، در اين صورت انسان با خود ظالمانه برخورد کرده و در محبّت اسراف نموده است. محبّت شديد و نـاب و زلال، حقّ خداوند و محبوبانش است «وَالَّذينَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّـاً لِلّه»[7]. همـانطور کـه حضرت امـام علی(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نارِكَ وَ لا طَمَعاً في جَنَّتِكَ وَ لٰكِنْ وَجَدْتُكَ اَهْلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُك»[8]، معبودا، من تو را به جهت ترس از آتش و يا طمع بهشت عبادت نميکنم، ولکن تو را سزاوار پرستش و عبادت يافتم، پس عبادتت ميكنم.
البتّه لازم به توضيح است که: دين اسلام، دين محبّت است و مؤمنين وظيفه دارند که نسبت به همديگر با مهر و محبّت رفتار کنند، لکن نبايد اين محبّت از حدّ تعادل خارج شود و حالت افراط به خود گيرد.
پس گوهر محبّت، موهبت و تحفة الهی و محصول معرفت است که آن هم در پرتو تقوا حاصل میگردد و تقوا ثمرة ترک محرّمات و انجام واجبات است. اگر اين مهمّ از طرف بنده حاصل شود، به خداوند محبّت پيدا میکند و اين محبّت باعث میشود که محبّت حق نيز شامل حال او گردد. آری، هنر آن است که انسان نه تنها محبّ خدا، بلکه محبوب خداوند گردد که آن هم محصول تقوا است.
1- عمل شما در آن مقبول و دعای شما در آن مستجاب است (فرازی از خطبة شعبانيّه، بيان نورانی رسول اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيْهِوَاله)؛ امالی صدوق/93).
2- وسائل الشّيعه، ج7، ص299، حديث2
3- مكارم الاخلاق، ج2، ص370
4- رنگ خدايی و کيست بهتر از خداوند در رنگ آميزی (مبارکه بقره/183).
5- مبارکه حجرات/13
6- درخشان پرتوی از اصول کافی، ج3، ص209
7- و کسانی که ايمان آوردند، شديدترند از لحاظ محبّت به خداوند (مبارکه بقره/165).
8- بحارالانوار، ج67، ص186