بر این اساس که حضرت مولی الموحّدین امیرالمؤمنین امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام)، امام المتّقین هستند، لذا بدیهی است که ارتباط با آن حضرت و بهره­ مند شدن از عنایات آن بزرگوار، از طریق تقواست که قسمتی از آن مربوط به تقوای مالی است که همان احسان و انفاق فی سبیل­ الله می­باشد.

     حضرت علی(عَلَيهِ­ السَّلام) در هر مجلسی که صحبت می­کردند، مستقیم یا غیرمستقیم از مظلومیّت خود سخن می­ گفتند. امام صادق(عَلَيهِ­ السَّلام) به نقل از پدران بزرگوارشان می­ فرمايند: «حضرت اميرالمؤمنين علی(عَلَيهِ­ السَّلام) در كوفه مشغول ايراد خطبه‏ اى بودند كه در آخر آن فرمودند: بدانيد كه من از مردم، به خودِ مردم اولويّت دارم، و من از آن روز كه پيامبر(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) وفات يافتند، پيوسته مورد ظلم واقع شده‏ ام. پس «اشعث بن قيس» برخاسته و گفت: اى اميرالمؤمنين از وقتى به كوفه آمده‏ ايد، در تمام خطبه‏ ها اين جمله كه «من از مردم، به خودِ مردم اولويّت دارم، و من از آن روز كه پيامبر(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) وفات يافتند پيوسته مورد ظلم واقع شده ‏ام» را فرموده‏ ايد، ... پس براى چه با شمشير خود براى دفاع حقّتان نبرد نكرديد؟ حضرت امام علی(عَلَيهِ­ السَّلام) به او فرمودند: سخنى پرسيدى، پس جواب آن را بشنو: به خدا سوگند كه منع از گرفتن حقّ من، نه ترس بود و نه كراهت از مرگ، و آن نبود جز وفا به عهدى كه با رسول خدا(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) داشتم، زيرا آن حضرت مرا خبر داده بودند كه: «امّت من تو را جفا و مكر روا مى ‏دارند، و پيمان و وصيّت مرا درباره‏ ات نقض می­كنند، و اين را بدان كه تو نزد من به منزلة هارون نسبت به موسى هستى»، پس من عرض كردم: اى رسول خدا، در آن زمان وظيفة من چيست؟ فرمودند: اگر يار و ياورى يافتى، با آنان مبارزه كرده و حقّ خود را بگير، در غير اين صورت سكوت كرده و خون خود را حفظ كن، تا هنگامى كه مظلومانه به من ملحق گردى»[1]. خوشا به حال جوانی که به احترام مظلومیّت حضرت علی(عَلَيهِ­ السَّلام)، در این روزهای منسوب به آن حضرت، چند گناه خود را ترک نماید. به عنوان نمونه: اگر نماز صبح او قضا می­شد و یا حجابش ضعیف بود، توبه کرده و آنها را اصلاح نماید. آن بزرگوار عمر گرانمایة خود را در راه خدمت به دین و قرآن صرف کردند و در این راه متحمّل چنان رنج­هایی گشتند که فرمودند: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَيْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًى‏»[2] صبر کردم در حالی که در چشمم خار و در گلويم استخوان بود.

     این عمرِ فانی، سپری شدنی است و همه رفتنی هستند، لکن عده­ ای این دار فانی را چنان سپری کردند و رفتند که خود را جاویدان نمودند. همانطور که پدری به فرزندش مقداری سرمایه می­دهد تا او کسب و کار و تجارت نماید و سود برد، خداوند هم بندگانش را خلق فرموده و عمر را به عنوان سرمایة گرانقدر در اختيار آنان قرار داده تا با آن در راه خود او تجارت کنند و بهره ­ها برند. حضرت امام هادی(عَلَيهِ­ السَّلام) می­ فرمایند: «اَلدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُون‏»[3] دنیا بازاری است که عده ­ای در آن سود بردند و عده ­ای زیان دیدند و قرآن کریم می­فرماید: همه مردم در زیانکاری هستند، مگر آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند «اِنَّ الْاِنْسانَ لَفی‏ خُسْر﴿2 اِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ... ﴿3»[4].

     جای بسی تعقل و تأمّل است که چرا علامه امینی(رَحمَةُ­اللهِ ­عَلَيه) این همه توفیقات عظیم شامل حالشان شد که تا قیامت نام و یادشان پیوسته زنده است؟ علّت این است که آن بزرگوار طبع بلندی داشتند و می­دانستند که اگر با غیر حضرت علی(عَلَيهِ­ السَّلام) معامله کنند، ضرر کرده­ اند، چراکه معامله با حضرت علی(عَلَيهِ­ السَّلام) همان معامله با خداوند است. علامه امینی(رَحمَةُ­اللهِ ­عَلَيه) خود را به مال و دنیا و علم و مقام و موقعیت نفروختند و تنها با خدای سبحان و محبوبانش وارد معامله شدند.

 

1- خَطَبَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ(عَلَيهِ ­السَّلام) خُطْبَةً بِالْكُوفَةِ فَلَمّا كانَ فی آخِرِ كَلامِهِ قالَ اَلا وَ اِنّی لَاَوْلَى النّاسِ بِالنّاسِ وَ ما زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) فَقامَ اِلَيْهِ اَشْعَثُ بْنُ قَيْسٍ فَقالَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ لَمْ تَخْطُبْنا خُطْبَةً مُنْذُ قَدِمْتَ الْعِراقَ اِلّا وَ قُلْتَ وَ اللَّهِ اِنّی لَاَوْلَى النّاسِ بِالنّاسِ فَما زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ... اَلّا ضَرَبْتَ بِسَيْفِكَ دُونَ ظُلامَتِكَ فَقالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ ... قَدْ قُلْتَ قَوْلـاً فَاسْمَعْ مِنّی وَ اللَّهِ ما مَنَعَنی مِنْ ذلِكَ اِلّـا عَهْدُ اَخی رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) اَخْبَرَنی وَ قالَ لی يا اَبَا الْحَسَنِ اِنَّ الْاُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِكَ وَ تَنْقُضُ عَهْدی وَ اِنَّكَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى فَقُلْتُ يا رَسُولَ اللَّهِ فَما تَعْهَدُ اِلَیَّ اِذا كانَ ذلِكَ كَذلِكَ فَقالَ اِنْ وَجَدْتَ اَعْواناً فَبادِرْ اِلَيْهِمْ وَ جاهِدْهُمْ وَ اِنْ لَمْ تَجِدْ اَعْواناً فَكُفَّ يَدَكَ وَ احْقِنْ دَمَكَ حَتّى تَلْحَقَ بی مَظْلُوماً (الاحتجاج، ج1، ص190).

2- علل الشّرائع، ج1، ص151

3- بحارالانوار، ج75، ص366

4- همانا انسان، البتّه در زيان کاری است ﴿2 مگر کسانی که ايمان آوردند و اعمال صالحات انجام دادند ﴿3 (مبارکة عصر/2و3).