با توجّه به جملة شريفة «مِمّا رَزَقَهُمُ اللّهُ» معلوم میشود که انفاق و احسان تنها محدود در انفاق مالی نمیباشد و عموميّت دارد و هر آنچه را که خداوند روزی داده است، اعم از مال و ثروت، علم، هنر، صنعت و ... را شامل میگردد. هر آنچه خداوند متعال عطا فرموده، رزق الهی است و دارای زکات می باشد، همانطور که فرمودند: «زَكاةُ الْعِلْمِ تَعْليمُهُ مَنْ لا يَعْلَمُه»[1]، «زَكاةُ الْعِلْمِ نَشْرُه»[2]. کسی که به او علم داده شد، بايد فی سبيل الله از علمش انفاق کند. کسی که صاحب صنعت و هنری است، از صنعت و هنر خود انفاق کند تا اين نعمتها برايش کمال بخش و وسيلة سعادت باشد و تبديل به نقمت نگردد. گاهی شخصی دارای آبرو و وجهة اجتماعی است که آن هم زکاتی دارد و زکات آن، اين است که چندين نفر را که آشنايی ندارند و کسی آنان را تحويل نمیگيرد، شفاعت کند و مشغول به کار نمايد، يا مشکلشان را حل کند و سر و سامان بدهد. خوشا به حال کسانی که دست گره گشا و زبان گره گشا و شغل گره گشا دارند و از تمام امکانات ظاهری و باطنی که خداوند متعال در اختيارشان قرار داده، در جهت خدمت به بندگان خداوند و عيال الله بهره میگيرند و درد جامعه را درمان کرده و با امکاناتشان بينواها را سامان میبخشند و حقيقتاً اهل سعادت هستند. آری، اهل باور و يقين به معاد از تمام امکاناتشان در راه خداوند بهره میگيرند و عمر بابرکتی دارند.
مطلب ديگری که از جملة «مِمّا رَزَقَهُمُ اللّهُ» معلوم میشود، اين است که انسان بذاته چيزی ندارد و مال و ثروت و هرآنچه انسان دارد، ملک پروردگار است و انسان مالک قراردادی و اعتباری و خليفه است «لا يَمْلِكُونَ لِاَنْفُسِهِمْ ضَرّاً وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً»[3] و وظيفة خليفه اين است که طبق دستور مالک حقيقی هزينه کند «آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللهِ الَّذی آتاكُم»[4].
يکی از اقسام انفاق و احسان از داشته ها، اين است که برخی سالمندان که صاحب وجهه و آبرو میباشند و معتمد محل هستند و عمری را با تقوا و پرهيزکاری به سر بردهاند، در حلّ مشکلات مردم بخصوص جوانان پيشقدم شوند و آبروداری کنند.
پس انسان و هر آنچه که دارد، فانی و از بين رونده است «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ»[5] و تنها ذات اقدس پروردگار باقی است «وَ يَبْقی وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْاِكْرامِ»[6] ولذا آن مال و ثروت و نعمتی که در راه خدا و به خاطر او احسان شود، با باقی مطلق اتصال پيدا میکند و از فنا رسته و بقا می يابد. اگر اين باور و يقين در انسان ايجاد شود که هرآنچه در راه خداوند انفاق می کند، از فنا می رهد و باقی می شود، تمام سرمايههای زودگذر و فانی را در راه پروردگار بذل نموده و سرماية باقی تدارک می بيند. صد و بيست و چهار هزار پيامبر ارسال شدهاند تا به ما انسانها بگويند که دنيا قليل و فانی و اندک است «فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِی الْآخِرَةِ اِلاّ قَليل»[7]، امّا قبل از اينکه اين سرمايه از دست رود، سرای جاويد را با آن آباد کنيد و سرماية عظيم رضايت الهی را کسب نماييد. کُرات و کهکشانها با اين همه عظمت قليل هستند، لکن وقتی به سرماية رضايت الهی میرسد، میفرمايد: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَكْبَرُ»[8]. خوشا به حال اهل باور که سرمايه های قليل و فانی را تبديل به سرمايه های کثير و باقی نمودند.
1- زکـات علم تعليم آن است بـه کسی که نمیداند آن را (بيـان نورانی رسول اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ)؛ بحارالانوار، ج2، ص25).
2- زکات علم نشر آن است (بيان نورانی امام علی(عَلَيهِ السَّلام)؛ تصنيف غررالحکم و دررالکلم، ص44).
3- مالک نمی باشند برای نفسهايشان زيانی و نه نفعی و مالک نمی باشند مرگی و نه حياتی و نه برانگيخته شدنی (مبارکه فرقان/3).
4- بدهيد ايشان را از مال خداوند که داد به شما (مبارکه نور/33).
5- هر چيزی که در آن است فانیشونده است (مبارکه الرحمن/26).
6- و باقی است وجه پروردگار تو که صاحب جلالت و کرامت است (مبارکه الرحمن/27).
7- پس نيست کالای زندگی دنيا در برابر آخرت مگر اندکی (مبارکه توبه/38).
8- و رضايت از (جانب) پروردگار بزرگتر است (مبارکه توبه/72).