اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم * بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
بار ديگر ولادت باسعادت حضرت خاتم الوصيين حضرت امام زمان(عَجَّلَ الله تَعالی فَرَجَهُ الشَّريف) به پيشگاه مقدّس حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) و آلطاهرين ایشان و شيعيان حقيقی و منتظران واقعی علی الخصوص خواهران محترم تبريک و تهنيت عرض میشود. «خداوند به مقرّبين درگاهش، همة ما را در دنيا و عقبی از شفاعت کبرايشان بهره مند بفرمايد و همة ما را از اعوان و انصار حضرت امام زمان(عَجَّلَ الله تَعالی فَرَجَهُ الشَّريف) و منتظران واقعی مقرّر بفرمايد».
در جلسة سابق، بحث در مورد مسائل مربوط به امامت و ولايت و مهدويّت و ظهور و انتظار و ويژگیهای جوان منتظر بود و استفاده شد که مهمترين وظيفة جوان منتظر، فراهم آوردن زمينه های ظهور و از بين بردن موانع ظهور و به عبارتی تبديل نمودن غيبت به ظهور است که آن، مهمترين راه تقرّب به ذات لايزال الهی و حضرت امامزمان(عَجَّلَ الله تَعالی فَرَجَهُ الشَّريف) است و منتظر حقيقی شدن و به مهدويان پيوستن، امکانپذير نيست، مگر با عمل به دين الهی که آن بزرگواران از شيعيان و منتظران خود انتظار دارند.
مطلبی که در همين راستا توجّه به آن حائز اهميّت میباشد، اين است که: توحيد و مهدويّت و انتظار بايد در کليّة شئون جوان منتظر متجلّی باشد. يعنی جوانی کـه اعتقاد و بـاور او توحيـدی و فرهنگش تشيّع می باشد، بايد لباس و پوشش او نيز هماهنگ با اعتقادش باشد، امکان ندارد که جوانی، مهدوی و منتظر باشد، ولی پوشش او نمود بيگانه را داشته باشد.
حال بعد از اينکه جوانی در عمل و اخلاق به عمل و اخلاق حضرت امام زمان(عَجَّلَ الله تَعالی فَرَجَهُ الشَّريف) مزيّن شد، انتظار آن بزرگوار از چنين جوانی اين است که بعد از اصلاح خود، در تشکيل خانواده و جامعة مهدوی تلاش نمايد. آری، با توجّه به اينکه حضرت امام زمان(عَجَّلَ الله تَعالی فَرَجَهُ الشَّريف)، پاکترين و مهذّب ترين انسانها میباشند، لذا انتظار دارند که جوان مهدوی بعد از اصلاح خود، زمينة شکل گيری خانواده و جامعة مهدوی را فراهم آورد و اگر يک جوان مهدوی چنين برنـامه ای داشته بـاشد، به اين حقيقت میرسد که فرهنگ انتظار، فرهنگ اميدواری و شادمانی است، چراکه منطق او اين است که من منتظر امامی هستم که قرار است بزودی ظهور نمايد و جامعه را پر از قسط و عدل کرده و کاخهای جور و ستم را به هم ريزد و من با سعی و تلاشِ پیگیر، روز به روز به امامم نزديکتر میشوم و اين امر، يک انتظار و مهدويّت هدفمند است. جوان مهدوی و موحّد به زيباترين صورت، جوانی خود را مديريّت میکند، چراکه بالاترين موهبت، موهبت جوانی و عاليترين مديريّت، مديريّت جوانی است و چنين جوانی، اتلاف وقت و نيرو ندارد و اهل سستی و تنبلی و کسالت و پُرخوری و پُرخوابی نيست. حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) میفرمايند: «یکی از بدترین چیزهائی که دربارة امّتم هراس دارم، پُرخوابی است»[1]. همچنين آن بزرگوار فرمودنـد: «خداونـد سه چيـز را دوست دارد: کم گـوئی، کم خوابی، کم خوری»[2]. از حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) نيز مذکور است: «كَثْرَةُ النَّوْمِ مَذْهَبَةٌ لِلدّينِ وَ الدُّنْيا»[3] پرخوابی، دين و دنيا را از بين میبرد. در حدیث قدسی آمده است: «اَهْلُ الدُّنْيا مَنْ كَثُرَ اَكْلُهُ وَ ضَحِكُهُ وَ نَوْمُهُ وَ غَضَبُهُ»[4] اهل دنیا کسانی هستند که پُرخورند و زیاد میخندند و پُرخوابند و بسيار غضبناک میشوند.
با توجّه به اينکه جوانی، گذرا و سريع الزّوال است و لحظات عمر تکرارشدنی نيست و درواقع يکبارمصرفترينِ ظرفها، ظرف جوانی است و فرصتی که گذشت، ديگر به هيچ وجه و با هيچ بهايي برنمیگردد، لذا شايسته نيست که جوان، عمر خود را به بطالت سپری نمايد. وجود مقدّس حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «كَثْرَةُ الْاَكْلِ وَ النَّوْمِ تُفْسِدانِ النَّفْسَ وَ تَجْلِبانِ الْمَضَرَّةَ»[5]. برای جوان مهدوی مغايرت دارد جوانی را با بطالت و کارهای غيرضروری سپری سازد.
قابل توجّه است که: احساس نياز به خواب هميشه صادق نيست، همانطور که احساس نياز به غذا همیشه صادق نمیباشد و اکثراً کاذب است. اگر قرار باشد که هر موقع نفس انسان بخواهد، بخورد و بخوابد و بگويد و مطيع نفس و عبدالهوی باشد، «اَفَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلٰهَهُ هَواهُ»[6]، در اين صورت ديگر تربيت نفس و جهاد با نفس چه معنايي دارد؟ اگر انسان خودش را تربيت نکند، چه کسی او را تربيت میکند؟ همة اينها برای اين است که زمينة تربيت جوان منتظر را فراهم آورد و برای جامعة موحّد، زمينه فراهم نمود. اين نيازهای کاذب، عمر را تباه میکند و اين احساس نيازهای کاذب نبايد با درمانهای کاذب درمان شود؛ به عنوان نمونه: بعد از مقدار خوابی که نياز صادق انسان با آن برطرف میگردد، ديگر نياز به خواب، صادق نيست و نبايد به آن ترتيب اثر داد و آن را با خوابيدن درمان کرد، همانطور که از قديم الايّام مذکور است کـه خواب، خواب می آورد، در چنين مواقعی میتوان با حرکات ورزشی، يا وضو گرفتن با آب سرد يا پياده روی و... نياز کاذب به خواب را بطور صادق درمان کرد. اين همه که پُرخوابی مورد ذمّ و طرد قرار گرفته، شايسته است که جوانان عزيز به اين مطلب توجّه نمايند که براستی خسارت است که انسان در روز قيامت متوجّه شود که عدّه ای در طول عمرشان همواره کار کردند و کاشتند و ساختند و صالحات تحصيل نمودند، ولی او تنها به خوردن و خوابيدن اکتفا کرده است. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «جوانی که اهل تن پروری بوده و در دوران سلامتی سرمايه هایی مهیّا نکرده و در اوّلین فرصتهای زندگی و نیرومندی، درس عبرتی نگرفته و درخشنده ترين دوران عمر را به رایگان از کف داده، آيا میتواند در پيری جز شکستگی و ذلّت انتظاری داشته باشد؟»[7]. همچنين فرمودند: «کسی که خويشتن را به کارهای غيرضروری سرگرم کند، با این عمل، کارهای ضروری خود را تباه کرده است»[8]، به عنوان نمونه: ساعتها پشت ميز کامپيوتر نشستن و اوقات ارزشمند و شريف خود را با برنامه های غيرضروری و لهو و لعب هدر دادن، در شأن يک جوان موحّد و مهدوی نبوده و خسارت و ندامت طولانی به دنبال دارد. آن بزرگوار در بيان نورانی ديگری فرمودند: «شب و روز در تو کار میکنند، پس تو در آنها کار کن، و از تو میگيرند، پس از آنها بگير»[9]. اين چنين نباشد که شب و روز، شما را فرسوده کند و شما از اين شب و روز نگيريد و به بطالت سپری سازيد و نیز میفرمایند: «کسانی که وقتشان پـایـان یافته، مهلت می طلبند و مهلت دارندگـان کوتـاهی میکنند»[10]. ياقوت با وقت به دست می آيد، ولی وقت با ياقوت به دست نخواهد آمد و به فرمودة حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام): «وقت اگر بیهوده بگذرد، مَقت* است»[11].
1- کتاب «مفاتیح الحیاة»، تألیف استاد جوادی آملی، ص 196؛ الجامع الفقیر، ج1، ص49
2- کتاب «مفاتیح الحیاة»، تألیف استاد جوادی آملی، ص 196؛ تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ج2، ص121
3- کتاب «مفاتیح الحیاة»، تألیف استاد جوادی آملی، ص 196؛ کافی، ج5، ص84
4- الجواهر السنیه، کلیّات حدیث قدسی، ص384
5- زیاد خوردن و زیاد خوابیدن فاسدکنندة نفس و جلب کنندة ضررند (تصنیف غررالحکم و و درر الکلم، ص306).
6- آیا پس دیدی کسی را که گرفت هوای نفسش را معبودش (مبارکه جاثیه/23).
7- کتاب «مفاتیح الحیاة»، تألیف استاد جوادی آملی، ص 198؛ نهج البلاغه، خطبه83
8- کتاب «مفاتیح الحیاة»، تألیف استاد جوادی آملی، ص 198؛ غررالحکم، ص235
9- کتاب «مفاتیح الحیاة»، تألیف استاد جوادی آملی، ص 198؛ غررالحکم، ص151
10- کتاب «مفاتیح الحیاة»، تألیف استاد جوادی آملی، ص 198؛ نهج البلاغه، حکمت 285
*دشمنی، مخالفت
11- کتـاب «مفـاتیح الحیـاة»، تـألیف استـاد جوادی آملی، ص 198؛ شرح نهج البـلاغه ابن ابی الحدید، ج11، ص233