در آيات شريفة سابق استفاده شد که يهود مُعاند، دارای مشکلات اخلاقی و رذايل و آلودگیهای روحی بسياری بودند که بالاترينِ آنها حسد میبـاشد که اشدّ محرّمات است. برخی تصوّر میکنند که حسد مانند ساير گناهان نيست و درواقع گناه محسوب نمیشود، درحالی که گناه قلبی و از گناهان کبيره است. گناهان بر دو نوع هستند: گناهانی که با اعضاء و جوارح انجام می شوند مانند دروغ، غيبت، تهمت، سرقت و ... و گناهان قلبی مانند بخل، حسد، کينه، تکبّر، ريا و ... که مربوط به قلب می باشند. آفت حسد، نابودکنندة ايمان و از بين بَرندة دين است، همانطور که حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اَلْحَسَدُ يُميثُ الْايمانَ فِی الْقَلْبِ كَما يُميثُ الْماءُ الثَّلْج»[1] حسد ايمان را در قلب انسان ذوب می کند، همانطور که برف در آب ذوب میشود. حال مطالب ديگری در همين زمينه استفاده میشود. بر اين اساس که خداوند متعال عقل را که از قوای باطن است چراغ قرار داد؛ يعنی جايگاه عقل، نور است که راه و چاه را نشان میدهد و حق و باطل را می نماياند و مأموريت عقل، جلب خير و دفع ضرر است. عقل، انسان را به خير راهنمايي میکند و از ضرر منع می نمايد و اساس تکليف بر عقل استوار است؛ به عنوان نمونه: شخص ديوانه که عقل ندارد و يا فرد نابالغ که عقلش ناقص است، تکليف ندارند.
پس انسان با عقل بايد خير و شرّ را تشخيص داده و روز به روز در مسير کمال حرکت کند. يکی از مهمترين خيرها، خدمت به مردم و خيررسانی به بندگان خداوند است. نصيحت به معنای خيرخواهی است و در لسان فارسی به آن، خيرخواهی لسانی گفته میشود، همانطورکه در مورد اصحاب حضرت امامزمان(عَجَّلَ الله تَعالي فَرَجَهُ الشَّريف) آمده است: «قُلُوبُهُمْ مُجْتَمِعَةٌ بِالَْمحَبَّةِ وَ النَّصیحَةِ»[2] مشخصات ياران حضرت امام زمان(عَجَّلَ الله تَعالي فَرَجَهُ الشَّريف) اين است که اهل محبت به همديگر و خيرخواه يکديگرند. علّت اينکه حسد، اَشدّ گناهان است، اين است که خيرخواهی که وظيفة اهل ايمان است، در اثر حسد تبديل به بدخواهی و دشمنی میشود و موجب میگردد که انسان به جای اينکه خود را بالا بکشد و به خدای سبحان و محبوبانش نزديک شود، تمام تلاشش اين باشد که طرف مقابل را پايين بکشد. به جای اينکه خود را صعود دهد، تلاش میکند طرف مقابل را سقوط دهد. بنابراين معلوم میشود که حسد از نُقصان عقل منشاء میگيرد، چراکه اگر کسی عاقل بود، عقل، او را به طرف خير دلالت میکند، چراکه خيرِ انسـان در خدمت به ديگران است و در اينجا روشن میشود که حسد خلاف عقل عمل میکند. يعنی حسد از نُقصان عقل و کوری دل است. همانطور که حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اَلْحَسَدُ اَصْلُهُ مِنْ عَمَى الْقَلْبِ وَ جُحُودِ فَضْلِ اللهِ تَعالى»[3] اصل حسد از کوری قلب و انکار فضل خداوند تعالی می باشد. اگر کسی بخواهد ميزان عقل خود را ارزيابی کند، توجّه کند که چقدر حسود است.
اگر کسی گرفتار آفت حسد شد، به گنـاهان ديگر نيز گرفتار میگردد. حسد، به دنبالش غيبت را در پی دارد و غيبت از گناهانی است که ايمان را نابود میکند «اَلْغِيْبَةُ تَاْكُلُ الْحَسَناتِ كَما تَاْكُلُ النّارُ الْحَطَب»[4]. آری، حسد عامل ايجاد غيبت است، کسی که حسود و بدخواه است، گرفتار گناه بزرگ غيبت میشود که حضرت پيامبر اکرم(صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَالِه) فرمودند: «فَاِنَّ الْغِيْبَةَ اَشَدُّ مِنَ الزِّنا»[5]. از ديگر گناهانی که آفت حسد در پی دارد، گناه مسخره و استهزاء است. وقتی قوم بنی اسرائيل به حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) گفتند: ما را مسخره میکنيد، آن حضرت فرمودند: پناه می برم به خداوند، اينکه از جاهلان باشم «اَعُوذُ بِاللَّهِ اَنْ اَكُونَ مِنَ الْجاهِلينَ»[6]. استهزاء از جهل نشأت میگيرد. خداوند متعال در سورة مبارکة حجرات يکبار به مردان و بار ديگر به زنان میفرمايد که استهزاء نکنيد و در مبارکة همزه در مورد مسخره و استهزاء کلمة «وَيل» فرموده است «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة»[7]. در روز قيامت به مجرمان گفته میشود: «قالَ اخْسَؤُا فيها وَ لا تُكَلِّمُون»[8] که در ادامة آية شريفة مذکور، جرم اين مجرمان را اينچنين بيان میفرمايد که: «فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيّاً حَتّى اَنْسَوْكُمْ ذِكْری»[9]. يکی از گناهانِ اين گناهکاران اين بود که اهل استهزاء بودند و گناهِ به اين بزرگی، معلول و ثمرة حسد است. همچنين با توجّه به آية شريفة مذکور معلوم میشود که مسخره و استهزاء باعث فراموشی ياد پروردگار میشود.
1- مستدرک الوسائل، ج12، ص18
2- قلبهای ايشان اجتماع يافته است با محبّت و خيرخواهی (الزام الناصب، ج2، ص200).
3- بحارالانوار، ج70، ص255
4- غيبت میخورد نيکیها را همانطور که میخورد آتش هيزم را (بيان نورانی امام صادق(عَلَيهِ السَّلام)؛ بحارالانوار، ج72، ص257).
5- پس همانا غيبت، شديدتر است از زنا (بحارالانوار، ج72، ص222).
6- مبارکه بقره/67
7- وای بر هر غيبت کنندة طعنه زننده (مبارکه همزه/1).
8- میگويد: دور شويد در آن و سخن نگوييد با من (مبارکه مؤمنون/108).
9- پس گرفتيد ايشان را به مسخره تا فراموش گردانيدند شما را از ذکر من (مبارکه مؤمنون/110).