خدای سبحان در آیۀ شریفۀ صد و شصت و دو، آن عدّۀ قلیلی از اهل کتاب را که در آیۀ صد و پنجاه و پنج همین سوره در موردشان فرمود: «فَلا یُؤْمِنُونَ اِلّا قَلیلاً»[1]، از نظر دور نمیدارد و آنان را با عنوان «الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» تجلیل و تکریم فرموده و حقّانیّت آنها را که ایمان آوردند و از تبهکاری رستند و به توحید مشرّف شدند و موحّد گشتند، اثبات میفرماید.
جملۀ شریفۀ «الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» در آیۀ مورد بحث در بیان این مطلب است که عدّۀ قلیلی از اهل کتـاب بـه حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) ایمان آورده و به توحید و اسلام مُشَرَّف شدند که خداوند متعال فرمود: «فَلا یُؤْمِنُونَ اِلّا قَلیلاً». با ارسال و ظهور حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) و نزول قرآن، در کنار عدّۀ کثیری که حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) را تکذیب کردند، عدّۀ قلیلی به این دلیل که تعالیم آن حضرت را مطابق با حق دیدند، به دین اسلام و آن بزرگوار ایمان آوردند و به حقّانیت ایشان اعتراف کردند.
پس آیۀ شریفۀ «لكِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ...» در بیان گروهی است که در گناهکاری خودشان غرق نشدند و ایمان آوردند و به اسلام مشرّف شده و از امّت حضرت پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) گشتند که خودِ اینها دو گروه هستند. گروه اوّل خیلی پیشرفته و ثابت قدم در علم و مستحکم در توحید میباشند. راسخ در علم به معنای صاحب نظر و دارای درجات بالای ایمانی است، همانطور که در مبارکۀ آل عمران میفرماید: «وَ ما يَعْلَمُ تَاْويلَهُ اِلاَّ اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْم»[2] و در آیۀ شریفۀ مورد بحث آمده است: «لكِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ». و گروه دوّم مؤمنان مطیع و منقاد و پیروی کننده از دین میباشند.
آیات قرآن کریم دو نوع هستند: محکمات و متشابهات. محکمات آیاتی هستند که یک معنا بیشتر ندارند و معنای آنها واضح و روشن است و معنای دیگری از آن اخذ نمیشود، بمانند «وَ اَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة»[3]، «وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَر»[4]. امّا آیات متشابهات، آیاتی هستند که چند معنا از آن اخذ میشود، ولذا آیات متشابهات را به آیات محکمات رجوع میدهند تا از این طریق معنای آنها روشن شود. به همین ترتیب راسخون در علم نیز که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) و اهل بیت عصمت و طهارت(عَلَيهِم السَّلام) در اوج مرتبۀ آن قرار دارند، حقیقت رسوخ در علم در وجود ایشان تحقّق کامل دارد؛ لکن شاگردان پیشرفتۀ آنان نیز به دلیل تهذیب و تزکیه و کسب درجات ایمانی بالاتر، مظـاهر علم اهل بیت(عَلَيهِم السَّلام) گشتهاند و بطـور نسبی مصداق راسخون در علم میبـاشند؛ همـانطور کـه میفرماید: عدّ های از اهل کتاب آنچنان در توحید و ایمان و اطاعت و تسلیم پیش رفتند که توفیق رسوخ در علم یافتند. عدّ ه ای هم مؤمنانی هستند که به درجۀ راسخون در علم نمیرسند، ولی از آنان تبعیّت دارند که خداوند متعال آنان را نیز مورد تکریم قرار میدهد و میفرماید: از مشخّصات آنها این است که: اوّلاً ایشان به آنچه که به حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) نازل شده ایمان میآورند که همان قرآن کریم است، و ثانیاً به مِن جانب الله بودنِ تورات و انجیل و کُتُب آسمانی پیشین ایمان دارند «يُؤْمِنُونَ بِما اُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ»، لکن معتقدند که دوران عمل به تورات و انجیل تا قبل از نزول قرآن بوده است. با نزول قرآن، ادیان قبلی که آیین حضرات عیسی و موسی (عَلَيهِما السَّلام) است، منسوخ شده و عمل به تورات و انجیل، ارتجاع از دینِ برتر است. ارتجاع حقیقی از نظر دین اسلام آن است که انسان به ادیان منسوخ شده برگردد، ولذا اگر کسی بعد از نزول قرآن کريم و ارسال حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) بخواهد از آیین قبلی تبعیّت کند، ارتجاع گفته میشود که هم از نظر اعتقاد و هم از لحاظ عمل است.
پس راسخون در علم به این علّت ایمانشان مقبول واقع گردید که هم به قرآن کریم ایمان آوردند و هم به آسمانی بودنِ تورات و انجیلِ قبل از نزولِ آن ایمـان آوردند و در بخش عمل نیز بـه تمـام آن عامل بودنـد، ولـذا بعد از «يُؤْمِنُونَ بِما اُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ» میفرماید: «وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ»، یعنی ایمان به تنهایی هرگز نجات بخش نیست.
نماز و زکات در تمام ادیان آسمانیِ قبلی هم ذکر شده بود. به عنوان نمونه: در زمان حضرت شعیب(عَلَيهِ السَّلام) سخن از نماز بوده است، همانطور که خدای سبحان میفرماید: قوم شُعیب(عَلَيهِ السَّلام) خطاب به آن حضرت گفتند: «يا شُعَيْبُ اَ صَلاتُكَ تَاْمُرُكَ اَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا»[5] ای شعیب آیا نمازِ تو، دستور می دهد تو را که ترک کنیم آنچه را که میپرستیدند پدران ما؟! در مورد حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) نیز آمده است که خداوند متعال به آن حضرت فرمود: «وَ اَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری»[6] و نماز بخوان برای اينکه به یاد من باشی.
قابل توجه است که هر عبادتی ذکر می باشد، چراکه انسان را به یاد خداوند می اندازد و با توجه به اینکه نماز در سرلوحۀ اعمال عبادی بندگان قرار دارد و بیش از هر عبادتی انسان را با خداوند مرتبط میکند، لذا ذکر بودنِ آن، بیش از سایر عبادات میباشد و بالاترین ذکر است «وَ لَذِكْرُ اللهِ اَكْبَر»[7].
پس معلوم می شود که ایمانِ به تنهایی کارساز نیست و به مقصد رساننده و نجات بخش نمی باشد و مؤمنِ جغرافیایی و مسلمانِ شناسنامه ای مورد پذیرش قرار نمیگیرد. مؤمن با عملش شناخته میشود. ایمان یک مسئلۀ درونی و پنهانی است و انسان با عملی که انجام میدهد، ایمانِ او هویدا و آشکار میگردد و معلوم است که اعتقادِ منهای عمل، کارساز نیست و مفید فایده نمیباشد، ایمان به تنهایی برای موّحد کردن و رستگاری انسان کافی نیست و اعمالی لازم است که مصدّق و مویّد ایمان باشد. به عبارت دیگر، در مرحلۀ اوّل، عمل صالح لازمۀ ایمان است و در مرحلۀ دوّم، عمل صالح، آن عملی است که در هر عصری مطابق با حجّت آن عصر است؛ به عنوان نمونه: اگر امروز کسی رو به بیت المقدّس نماز بخواند، دیگر عمل صالح محسوب نمیشود، چراکه بیت المقدّس قبلۀ قبلی بوده و بعداً به کعبه تغییر یافته است. همچنین اگر کسی ماه دیگری را غیر از ماه مبارک رمضان روزه بگیرد و یا ماه دیگری حج گذارد، چون مطابق با تعالیم حجّت زمان نیست، عملِ صالح محسوب نمیشود؛ لذا در زمان فعلی، آن عملی عمل صالح محسوب میشود که بر اساس تعالیم عالیۀ حجّت زمـان بـاشد کـه وجود مقدّس حضرت پیـامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) و آل طاهرین آن بزرگوار میباشد.
[1]- پس ایمان نمی آورند جز عدّۀ کمی (مبارکه نساء/155).
[2]- و نمیداند تأویلش را مگر خداوند و رسوخ کنندگان در علم (مبارکه آل عمران/۷).
[3]- و برپا داريد نماز را و بدهید زکات را (مبارکه بقره/۴۳).
[4]- و فرمان دهيد به نيکی و بازداريد از بدی (مبارکه حج/41).
[5]- مبارکه هود(عَلَيهِ السَّلام)/87
[6]- مبارکه طه/14
[7]- و البته ذکر خداوند بزرگتر است (مبارکه عنکبوت/۴۵).