حـاجی پس از وقـوف در عرفـات و بعد از اينکـه حق الله ها و حق النّاسها را تسويه کرده و از گناهانش توبه نمود، شب وارد کلاس توحيدی بالاتری میشود که همان مشعرالحرام است «فَاِذا اَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ»[1]. همانطور که عرفات، کلاس توحيد روزانه است، مشعرالحرام نيز کلاس توحيد شبانه میباشد. آنجا ديگر خبری از خيمه و چادر نيست. در آنجا فقط و فقط سلاح و سنگ جمع میکنند، چراکه فردا، علاوه بر قربانی، به تبعيّت از حضرت ابراهيم(عَلَيهِ السَّلام) شيطان را هم با سنگ رَمی خواهند کرد. قسمت اعظم مقام حضرت ابراهيم(عَلَيهِ السَّلام) به اين دليل بود که وقتی در سختترين لحظه که لحظۀ قربانی کردن فرزند بود، شيطان به سراغشان آمد تا ايشان را از اطاعت امر الهی بازدارد، آن حضرت شيطان را با پرتاب سنگ از خود دور ساختند که حجاج محترم، رمی جمرات را به تبعيّت از آن حضرت انجام میدهند. خوشا به حال کسانی که در اثر صلاحيّتی که در صحرای عرفات در وجودشان ايجاد کردند، شيطان به دستشان اسير شده است، همانگونه که حضرت رسول اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) فرمودند: «شيطان به دست من مُنقاد شد»[2]. هر کس به ميزان اصلاح نفس و به ميزان لبيک گويی هايش به خداوند، به چنين مقاماتی دست خواهد يافت. ما نيز اگر باطناً و دروناً خود را اصلاح کنيم و حجاب گناهان و معاصی را بزداييم و از تعلّقات خود کم کنيم، میتوانيم دل را سِير دهيم و باطناً با حجاج محترم همراه شويم. اگر دل تطهير شود، سِير و عروج میکند و به پرواز درمیآيد و با حجاج بيت الله الحرام هم ندا و هم قدم میشود.
حضرت ابراهيم(عَلَيهِ السَّلام) بعد از صدسالگی صاحب فرزند شدند و وقتی اين فرزند در سن نوجوانی قرار گرفتند، از سوی خداوند متعال دستور ذبح آمد و آن بزرگوار با جان و دل پذيرفتند و به همين دليل است که نام آن بزرگوار شصت و هشت بار در قرآن کريم ذکر گرديده است. در حقيقت رمز صعود و عروج ايشان در اين آيۀ شريفه بيان شده است «اِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ اَسْلِمْ قالَ اَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ»[3]. «خوش بُوَد گر مَحَکِ تجربه آيد به ميان»[4]. آری، آن بزرگوار به اتّفاق فرزند نوجوان و برومند خود و درحالی که هر دو در حال سلم و تسليم کامل قرار داشتند، به قربانگاه رفتند و با اين کار، رضايت خداوند سبحان را کسب کردند. ما نيز در شب مقدّس عرفه و شب عيد قربان، اسماعيل خويش را به قربانگاه ببريم. برای هر کس اسماعيلی و آزمونی هست. عدّ های در بند علم و ثروت هستند، عدّ های در بند پست و مقام، و عدّ های در بند زيبايی و جمال قرار دارند که هر يک از اينها اسماعيلی است که بايد ذبح شود. يکی از مصاديق آزمون الهی زمان صبح است. زمان صبح عاليترين تجلّی لبّيک گويی به پروردگار می باشد. آنجا که خداوند ما را برای نماز میخواند و شيطان دعوت به خواب میکند، محل آزمون است که آيا لبّيک به ربّ جليل بگوييم و شيرينی خواب را زير پا نهيم و يا اينکه شيطان را اجابت کنيم و خداوند را فراموش نموده و شيرينی خواب را بر شيرينی عبادت ترجيج دهيم!
در اثر قابليّتی که حاجی در روز عرفه برای خود فراهم میکند، و به ميزان لبّيکهايی که به خدای سبحان میگويد، در روز عيد سعيد قربان تاج بندگی دريافت میکند. به ميزان نالهها و ضجه های بنده، به ميزان تسويه حسـابها و جبران مافاتش، و به ميزان لبّيک گفتنهای بنده است که قلب او نظرگاه ربّ جليل میشود. خوشا به حال کسانی که از عالم بالا تبريک عيد قربان را دريافت میکنند. هرچند که اين امر هزينه دارد، ولی حقيقتاً می ارزد و ارزشش را دارد. آری، چنين درجاتی در انتظار همۀ انسانهاست، لکن قدم های اوليه را انسان خود بايد طی کند و احسن الحال نسبی را در خود ايجاد کند، تا احسن الحال اعطايی از سوی پروردگار شامل حالش گردد.
از جمله اعمال وارده در روز عيد قربان، قربانی کردن میباشد که عظمت بسياری دارد. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «اگر مردم میدانستند چه فوایدی در قربانی است، هر آینه قربانی میکردند، ولو با قرض گرفتن باشد»[5]. دو مطلب است که توصيه شده اگر پول نداشتيد، برای انجام آن قرض کنيد و آن را بجای آوريد. مطلب اوّل در مورد غسل روز جمعه است که توصيه شده حتی اگر پولِ رفتن به گرمابه را نداشتيد، قرض کنيد و برويد و از برکات غسل جمعه محروم نمانيد. حضرت پیامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) در اهمیت غسل روز جمعه فرموده اند: «هیچگاه غسل جمعه را ترک نکن، هرچند ناچار باشی از پول غذا و خوراک خود صرفه جویی کرده و برای غسل خرج کنی؛ زیرا غسل جمعه یکی از بزرگترین و برترین کارهای مستحب است»[6]. غسل روز جمعه سراسر نور و برکت است، ولذا بسيار عالی است که استحمام را به آن روز موکول نماييم تا از آن همه برکات بهره مند گرديم. البته اجر و فضيلت آن در صورتی است که با اسراف همراه نباشد، چراکه خداوند متعال فرموده است: «اِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا اِخْوانَ الشَّياطينِ»[7].
دوّمین مطلب که بسيار حائز اهميّت است، قربانی روز عيد سعيد قربان میباشد که فرمودند: «قرض بگیر و قربانی کن؛ زیرا آن قرضی است اداء شدنی، چون این امر در جهت رضای خداست، خداوند آن را اداء میکند»[8]. حضرت رسول اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) در مورد قربانی کردن میفرمايند: «اِسْتَفْرِهُوا ضَحاياكُمْ فَاِنَّها مَطاياكُمْ عَلَى الصِّراط»[9] فربه نماييد قربانیهای خود را، چون آنها وسيلۀ شما برای عبور از پل صراط خواهند بود. البته اگر از لحاظ مالی قربانی کردن برايمان مقدور نبود، بسيار عالی و پربرکت خواهد بود که هزينۀ قربانی توسّط چندين نفر تأمين شود که در اين صورت به علّت اتّحاد و يکدلی جمع مؤمنان از برکت بالاتری برخوردار خواهد بود.
«بارالهـا! بـه روان مقدّس حضـرت محمّـد و آل محمّـد(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) درود فرست و در امر ظهـور و فرج مـولا و مقتدایمـان حضـرت ولیّ عصر(عجِّل اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّريف) تعجیل بفرما. پروردگارا! توفيق بيداری از خواب گران غفلت و توبۀ حقيقی از تمام خطاها و قصورها و معاصی به همۀ ما مرحمت بفرما. خداوندا! توفيق تأسّی از انسانهای کامل در تمام زمینه ها و سیراب شدن از چشمه کوثر به دست ساقی کوثر به همۀ ما عنایت بفرما. پروردگارا! توفیق صبر و شکر و تسلیم و رضا بر تمام دادهها و مواهب و نعمتها و تمام مصائب و مشکلات به همۀ ما کرامت بفرما. بارالها! توفيق کسب سرمایۀ عالی ترِ ایمان و تقوا و اخلاص و یقین به همۀ ما مرحمت بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل عنایت بفرما. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به مسلمانان ستمدیده علی الخصوص مردم مظلوم فلسطین، عراق، سوریه و يمن نجات کرامت بفرما».
«بِالنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ
صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ اَجْمَعينَ»
[1]- پس چون برگشتید از عرفات، پس یاد کنید خداوند را نزد مشعرالحرام (مبارکه بقره/۱۹۸).
[2]- المناقب، ج1، ص229
[3]- زمانی که گفت برای او پروردگارش تسلیم شو، گفت: تسلیم شدم برای پروردگار جهانیان (مبارکه بقره/۱۳۱).
[4]- حافظ(عَلَيهِ الرَّحمَة)
[5]- بحارالانوار، ج96، ص296-298
[6]- مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۲۹
[7]- به درستی که اسراف کنندگان، برادران شیاطين هستند (مبارکه اِسراء/۲۷).
[8]- بيان نورانی حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) خطاب به بانو اُمّ سلمه؛ من لا یحضره الفقیه، ترجمه، ج۳، ص۴۱-۴۵
[9]- عللالشّرايع، ص438