در جلسات سابق در مورد ارسال رسل استفاده شد که خدای سبحان پيامبران را اعزام فرموده و اعتقاد به نبوّت عامّه و خاصّه را در رديف اعتقادات واجب، فرض نموده است. حال در رابطه با اين موضوع دو مطلب مهم روشن میگردد که عبارتند از:
۱- با ارسال و اعزام رسل، معاد اثبات میشود، چراکه اگر معادی بعد از زندگی دنيوی نبود، مؤاخذه و کيفر معنا و مفهومی نداشت. اگر چنانچه خداوند پيغمبر نمیفرستاد، مردم در جهان ديگر حق اعتراض داشتند، ولذا پيامبران را ارسال فرمود تا جای هيچگونه اعتراضی باقی نماند «لِئَلاّ يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ».
۲- از اعزام رسل و ضرورت وحی چنين روشن میشود که انسان بدون وحی به مقصد نمیرسد و در صراط مستقيم مستقرّ نمیشود، و عقل به تنهايی برای هدايت انسان و رسانيدن او به مقصد کافی نيست، هرچند که يکی از دو حجّت است. حضرت امام موسی کاظم(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «اِنَّ لِلَّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً فَاَمَّا الظّاهِرَةُ فَالرَّسُولُ وَ الْاَنْبِياءُ وَ الْاَئِمَّةُ وَ اَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُول»[1] همانا خداوند بر مردم دو حجّت و دليل دارد: حجّت آشكار، و حجّت نهان، حجّت آشكار فرستادهشدگان و پيغمبران و پيشوايان می باشند، و حجّت نهان، عقلها هستند. به عبارت روشنتر، حضرات انبياء(عَلَيهِم السَّلام)، پيامبر بيرون، و عقل، پيامبر درون است و هر دو لازم و ملزوم يکديگرند. اگر انسان عقل نداشت، هيچ تکليفی هم برای او وجود نداشت، چراکه پايۀ تکليف، بر عقل استوار است، همانطور که شخص سفيه و غيرعاقل و کودک نابالغ تکليف و مسئوليّتی ندارند. لازم به ذکر است: همانطور که تمام تعاليم عاليۀ اسلام و آيات قرآن بر پايۀ عقل انسان استوار است و اين عقل است که انسان را مسئول میکند، همانگونه هم عقلِ منهای وحی هرگز به مقصد رساننده نیست و انسان بدون وحی و تنها با کمک عقل، هرگز هدايت و تربيت نمیشود. اگر انسان تنها با عقل به مقصد میرسيد، خداوند هرگز پيامبران را ارسال نمیفرمود و اين همه به اعزام رسل و ارسال نبی و وحی به آنها اصرار نمیفرمود. پس اعزام نبی و ارسال رسل و انزال کتب، خود دليل بر کافی نبودنِ عقل برای هدايت و تربيت انسان میباشد. پرتوافشانی عقل و کمال و شکوفايی آن با وحی است. عقلِ منهای وحی نه تنها توان هدايت انسان را ندارد، بلکه کمال عقل نيز با وحی است. آن جا که عقل در خدمت دين قرار میگيرد، عقل حقيقی و نجات بخش و به مقصد رساننده محسوب میشود. همانطور که حضرت امام حسين(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «لا يَكْمُلُ الْعَقْلُ اِلّا بِاتِّباعِ الْحَقّ»[2]، عقل به کمال و شکوفايی و رشد و تعالی نمیرسد و حقيقتاً حيات بخش نمیشود، مگر آن زمان که تبعيّت از حق حاصل گردد. عقل منهای دين، يعنی آن عقلی که از وحی و دين نور اخذ نکند، به اسارت میرود، همانطور که وجود مقدّس حضرت مولی الموحّدين امام علی(عَلَيهِ السَّلام) میفرمايند: «كَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسيرٍ تَحْتَ هَوٰى اَميرٍ»[3] چه بسيار عقل هايی که در دست هوا و هوس اسير هستند. اگر عقل از وحی سرچشمه نگيرد و آبياری نشود و اگر نور دين و وحی و ايمان بر عقل نتابد، عقل بيراهه میرود و منحرف میگردد. به همين علّت حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) در توضيح عقل حقيقی میفرمايند: «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنانُ»[4] (عقل) آن است که خداوند رحمان با آن پرستيده شود و بهشت با آن کسب گردد. مثال روشن و شاهدِ آشکار در مورد اینکه اگر وحی نباشد عقل بيراهه میرود، همين وضع و اوضاع روزگار امروز جوامع است. امروز عالم از ظلم و ستم و تجـاوز آتش گرفتـه است و جهـان در آتش ظلم و ستم و بی عدالتیها و حق کُشیها میسوزد. حال آيا اين ظلمها و تجاوزها و بی عدالتیها و حق کُشیها که در مورد مردم مظلوم يمن و عراق و سوريه و... اِعمال میشود، از طرف سفيهان و بی عقلان است؟ يا از طرف عاقلانی است که عقلشان بيراهه رفته و منحرف شده و به اسارت هوی و هوسشان درآمده و از وحی و دين سرچشمه نگرفته است؟ آری نمونۀ بارز عقلِ منهای دين، اسرائيل و آمريکا و ظلم و ستم و تجاوز داعشیها و تکفيریهاست.
همچنين اين هجمه و شبيخون بزرگ فرهنگی و رسانهای از سوی دشمنان اسلام که با بسيج کردن تمام نيروهايشان، برای غارت اعتقادات جوانان به ميدان آمدهاند، از سوی سفيهان و نادانان نيست، بلکه از طرف بظاهر عاقلانی است که عقلشان در خدمت هوی و هوس درآمده و اينان دزدانی هستند که با چراغ آمده اند!
«چو دزدی با چراغ آيد گزيـدهتر بَـرَد کـالا»[5]
اينان دزدان تديّن و سرمايۀ توحيدی جوانان هستند، ولذا جوانان عزيز بايد بيدار و آگاه و هوشيار باشند و فريفتۀ آنها نگردند.
«مرغان بـاغ جنّت در کشتزار دنيـا
ديدند دام پنهان از دانه دل بريدند»
امروزه جوانان عزيز بالاتر از بحران اقتصادی، با بحران شبهه افکنی در اعتقادات و اخلاقزدايی و حياءزدايی و عفّتزدايی و حجابزدايی روبرو هستند. جوانان عزيز توجه کنيد که دشمن در فضای مجازی با تمام قدرت برای حياءزدايی تلاش میکند و آمده است تا حياء را که برای شما عزيزان، بزرگترين فضيلت و يگانه سرمايۀ اصيل و شکوه مند است، به غارت برد، ولذا مراقب باشيد که در فضای مجازی به هر کانال و برنامه ای وارد نشويد، چراکه مؤسس و بنيا نگذار اينها جز دشمنان نيستند و به قول اساتيد محترم، وقتی دشمنان نتوانستند از طريق مرزها وارد شوند، میخواهند از طريق مغزها وارد شوند!
خدای سبحان در سورۀ مبارکۀ قصص بزرگترين فضيلت و زيبـاترين صفت را برای دختـران، سرمـايۀ حيـاء و عفّت معرّفی میفرمايد. خداوند متعال در اين سورۀ مبارکه میفرمايد: زمانی که حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) ترسان و نگران از دست فرعون و فرعونيان فرار کردند «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّب»[6]، به محضر الهی راز و نياز کرده و عرض میکنند: «رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمين»[7]. آنگاه وقتی به خـاک مَديَن میرسنـد، در کنـار چشمۀ مدين گروهی از مردم را میبينند که دامهايشان را آب میدهند و غير از آنان، دو دختر را ديدند که دامهايشان را از رفتن به سوی آب بازمیدارند «وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ اُمَّةً مِنَ النّاسِ يَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَاَتَيْنِ تَذُودان...»[8]، ولذا سؤال کردند که چرا شما دامهايتان را از رفتن به سمت آب بازمیداريد؟ و آن دو دختر در پاسخ گفتند: ما مانع دامهايمان میشويم تا اين مردان، گوسفندان خويش را سيراب کرده و از اينجا بروند، سپس ما پيش رويم و چون پدر ما مردی سالخورده است، لذا از انجام اين کارها معذور است، و ما مجبور به انجام اين کار هستيم «ما خَطْبُكُما قالَتا لا نَسْقی حَتّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ اَبُونا شَيْخٌ كَبير»[9]. اين آيۀ شريفه و اين جريان، پيام جاويدان دارد که تا پدر يا برادر هست، دختر نبايد در برخی امور وارد شود و همچنين اختلاط ميان محرم و نامحرم جايز نيست، که متأسفانه در شرايط فعلی، دشمن اختلاط بين زن و مرد را عادی جلوهگر ساخته و رواج میدهد؛ به عنوان نمونه: در اين کلاسهای کاذب عرفان نه تنها اختلاط دختر و پسر وجود دارد، بلکه هيچگونه شئونات اسلامی رعايت نمیشود و به اسم کلاسهای عرفان چه فجايعی که به بار نمی آيد.
حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) گوسفندان آن دو دختر را که دختران حضرت شعيب(عَلَيهِ السَّلام) بودند، سيراب میکنند، سپس به سوی سايه رفته و به درگاه الهی عرضه میکنند: پروردگارا! همانا من به هر آنچه که از خير بر من نازل کنی، فقير و نيازمندم «فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلّى اِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ اِنّی لِما اَنْزَلْتَ اِلَیَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ»[10]. دختران حضرت شعيب(عَلَيهِ السَّلام) روانـۀ خـانه میشوند و برای پدر جريـان را تعريف میکنند. حضرت شعيب(عَلَيهِ السَّلام) یکی از دختران را به دنبال حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) فرستادند تا پاداش کار خیرشان را بدهند. آنگاه يکی از اين دختران، درحالی که با شرم و حياء قدم برمی داشته، به نزد حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) آمد و به ايشـان گفت که پدرمـان شمـا را میطلبد تا پاداش کمک کردنتان را بدهد «فَجاءَتْهُ اِحْداهُما تَمْشی عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ اِنَّ اَبی يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ اَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا...»[11]. اين آيه پيام جاويدان میدهد که ارزش دختر الی يومالقيامه در حياء و عفت اوست. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) در بيان ارزش عفاف می فرمايند: «مَنْ عَقَلَ عَفَّ»[12]. حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) نيز فرمودند: «اَلْحَياءُ عَشَرَةُ اَجْزاءٍ تِسْعَةٌ فِی النِّساءِ وَ واحِدَةٌ فِی الرِّجال»[13] حياء ده جزء دارد، نُه جزء آن در زنان، و يک جزء آن در مردان است.
پس حیاء و عفت از اوصاف ضروری برای دختران و زنان است و آنچنان ضرورت دارد که تکبّر که صفت مذمومی است، برای زنان و دختران در برابر نامحرم، ممدوح و پسنديده میباشد. زنان و دختران بايد در قبال نامحرمان سنگين برخورد کنند تا مريض القلبها به ايشان طمع نکنند «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَض»[14].
«بارالهـا! بـه روان مقدّس حضـرت محمّـد و آل محمّـد(صَلَّی اللهُ عَلَيه وَآلِهِ) درود فرست و در امر ظهـور و فرج مـولا و مقتدایمـان حضـرت ولیّ عصر(عجِّل اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّريف) تعجیل بفرما. پروردگارا! توفيق بيداری از خواب گران غفلت و توبۀ حقيقی از تمام خطاها و قصورها و معاصی به همۀ ما مرحمت بفرما. خداوندا! توفيق تأسّی از انسانهای کامل در تمام زمینه ها و سیراب شدن از چشمه کوثر به دست ساقی کوثر به همۀ ما عنایت بفرما. پروردگارا! توفیق صبر و شکر و تسلیم و رضا بر تمام دادهها و مواهب و نعمتها و تمام مصائب و مشکلات به همۀ ما کرامت بفرما. بارالها! توفيق کسب سرمایۀ عالی ترِ ایمان و تقوا و اخلاص و یقین به همۀ ما مرحمت بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل عنایت بفرما. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به مسلمانان ستمدیده علی الخصوص مردم مظلوم فلسطین، عراق، سوریه و يمن نجات کرامت بفرما».
«بِالنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ
صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ اَجْمَعينَ»
[1]- بحارالانوار، ج75، ص300
[2]- عقل کامل نمی شود، مگر با تبعيّت از حق (بحارالانوار، ج75، ص127).
[3]- نهج البلاغه، فرازی از حکمت۲۱۱
[4]- بحارالانوار، ج1، ص116
[5]- سنايی
[6]- پس خارج شد از آن (شهر) ترسان و نگران (مبارکه قصص/۲۱).
[7]- پروردگارا نجات بده مرا از قوم ستمکار (مبارکه قصص/۲۱).
[8]- و چون بـه آب مدين رسيد، گروهی از مردم را بر (گرد) آن يافت کـه (دام های خود را) آب می دادند، و پشت سرشان، دو زن را يافت که (گوسفندان خود را) از آب بازمی دارند... (مبارکه قصص/23).
[9]- (حضـرت مـوسی(عَلَيهِ السَّلام) گفت:) کـار شمـا چيـست؟ گفتنـد: (مـا بـه گوسفنـدان خـود) آب نمی دهيم تا چوپانان (گوسفندانشان را) بازگردانند، و پدرِ ما پيری سالخورده است (و قادر به اين کار نيست) (مبارکه قصص/23).
[10]- پس برای آن دو (گوسفندانشان را) آب داد، آنگاه به سوی سايه برگشت و گفت: پروردگارا من به هر (رزق و) خيری که برايم بفرستی، سخت نيازمندم (مبارکه قصص/24).
[11]- پس يکی از آن دو درحالی که از روی حياء گام برمی داشت، نزد وی آمد و گفت: پدرم تو را فرامی خواند تا مزد آبی را که به (گوسفندان) ما دادی به تو بپردازد... (مبارکه قصص/۲۵).
[12]- کسی که عاقل باشد، عفّت می ورزد (تصنيف غررالحکم و دررالکلم، ص53).
[13]- من لا یحضره الفقيه، ج3، ص468
[14]- پس نرمی نکنید در گفتار (با نامحرم) که طمع کند آنکه در قلبش مرضی است (مبارکه احزاب/۳۲).