در ایّام و لیالی مقدّسِ عزای حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) قرار داریم. یکی از مصاديق نور مبین، وجود اقدس اباعبدالله الحسين، سیدالشهداء(عَلَيهِ السَّلام) هستند. خداوند تبارک و تعالی پی در پی بندگانش را تربیت می فرماید و حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِم السَّلام) را برای تربیت و هدایت انسانها ارسال فرموده است و هر کدام از آن بزرگواران درسها و پیامهای تربیتی برای بندگان آورده­اند، امّا بزرگترین درس ها از مکتب حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام)، آن بزرگ معلّم عاشورا در میدان کربلا اخذ می شود که تماماً درس های عبودیّت و بندگی است، چراکه هدف از خلقت انسان عبودیّت و بندگی می باشد.

«امـیـدِ قلـبِ مظـلـومـان حسیـن است

                                       جهان چون پیکر است و جان حسین است»

     قابل توجّه است که در طول تاریخ، هر کسی به نوعی، حضرت سیّد الشّهدا(عَلَيهِ السَّلام) را یاری کرده و عهدش را ایفاء نموده و به ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» حضرت پاسخ داده و به آن بزرگوار لبّیک گفته است. آری هر کسی «به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی»، یکی با احسان ها و انفاق ها، یکی با شرکت در دسته جات و سینه زنی ها و عزاداری ها و یکی با رسانیدن پیامهای حسینی، نهضت آن حضرت را یاری کرده و به پیام ایشان پاسخ داده است، لیکن حقیقت این است که در این میان، کسانی بیشترین و بالاترین پاسخ را به ندای آن بزرگوار داده و بهترین لبّیک ها را گفته اند که به پیام های حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) عمل نموده اند، که عالی ترین مصداق آن، شهدای کربلا می باشند که به زیباترین صورت به آن حضرت لبّیک گفتند. آن کسی که در روز مقدّس عاشورا و در میدان کربلا به حضرتش عرض کرد: یا اباعبدالله(عَلَيهِ السَّلام) آیا من به عهد و پیمانم عمل نمودم؟ چه کسی بود و چه کرده بود که چنین سئوالی از آن بزرگوار کرد؟ او کسی بود که در میدان کربلا و در ظهر عاشورا در آن طوفان جنگ که تیرها از هر طرف حواله می شد و حضرتش در حال اقامۀ نماز بودند، از اوّل تا پایان نماز در برابر حضرت ایستاد و سپر تیرها شد. تیرها از هر طرف می آمدند و او بی محابا، با دست و صورت و بدن و سر خود، تیرها را تحویل می گرفت تا مبادا به حضرتش برخورد کنند تا اینکه امام(عَلَيهِ السَّلام) آن دو رکعت نماز خوف را به پایان رسانیدند. با پایان یافتن نماز ظهر حضرت، با بدن سوراخ سوراخ شده به زمین افتاد و همین که چشم باز کرد، خود را در آغوش امام(عَلَيهِ السَّلام) یافت و پرسید: «یا اباعَبْدِالله اَ وَفَیْتُ؟»[1] یا ابا عبدالله(عَلَيهِ السَّلام) آیا به عهدم وفا نمودم؟ آری عاقبت بخیر شدن هم مراتب دارد! در آغوش امام جان دادن سعادت بس عظیمی است.

     حال در رابطه با مطلب مذکور سؤالی مطرح می شود و آن اینکه: اگر حفظ صحّت واجب است، چرا امام(عَلَيهِ السَّلام) به آن صحابه و یا آن دو نفر اجازه دادند که سپر تیرها شوند؟ و سؤال دیگر اینکه اگر قرار بود در روز تاسوعا کار یکسره شود، چرا حضرت ابا عبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) در روز تاسوعا از آن قوم پست و لعین و لئیم فرصت خواستند؟ پاسخ این است که: در آن زمان، حال و روز دین در کیفیّتی بود که برای احیای مجدّد آن، خون اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) و شهید شدن دُردانۀ شش ماهه و سه ساله لازم بود، وگرنه دین به این سادگی ها قابل احیاء نبود. باید سرها به نیزه می شد و بدن های مطهّر شهدا زیر سُمِ اسبها می رفت تا بهایی برای احیاء دین حضرت پیامبراسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) باشد. آن بزرگوار با تمامی اهل و عیال و اصحاب رفتند و هر آنچه را که داشتند، در طَبَق اخلاص نهاده و تقدیم معبود محبوب نمودند، ولذا خدای سبحان هم عزّت و سعادت دنیا و آخرت را به ایشان عنایت فرمود.

     حال با توجه به اینکه لازمۀ حفظ دین، حفظ ستون دین می باشد که همانا نماز است «الصَّلاةُ عَمُودُ دِينِكُمْ»[2]، لذا از اوّلین روز ورود امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) به کربلا سخن از نماز بود. آری، اگر ستون دین پابرجا باشد، دین نیز پابرجا خواهد ماند. نماز ستون خیمۀ دین است و سایر اعمال عبادی و اجزای دین، بمانند پرده و نخ برای خیمه است. اگر امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) حاضر شدند که از آن قوم لعین و جانی درخواست نمایند که جنگ را یک روز به تأخیر بیندازند، برای برپایی نماز بود. در حقیقت مهلت خواهی آن بزرگوار، برای رساندن پیام «اَنّی كُنْتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَه‏»[3] بود. اگر امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) در ظهر روز عاشورا و در آن بحبوحۀ جنگ، مشغول اقامۀ نماز به جماعت شدند، و اصحابشان در مقابل آن حضرت سپر شده و سوراخ سوراخ گشتند، تماماً برای حفظ نماز و احیای آن بود. همۀ این مسائل و رویداد ها برای این است که این حقیقت را برساند که عاشورا جز برای برپایی دین اتّفاق نیفتاده است، و دین زمانی برپا می ماند که نماز برپا و قائم بماند. آن بزرگواران در موقعیّت های مختلف، از هر راهی که ممکن بوده،‌ برای ما درس و پیام می دهند که گاهی این پیام رسانی، غیرمستقیم است، به عنوان نمونه: قبر مخفی حضرت زهرا(سَلامُ ­اللهِ­ عَلَيها) یگانه دختر پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ)، تـا قیـام قیامت در ذهن ها سئوال ایجاد می کند که چرا قبر شریف آن بزرگوار مخفی است؟! مگر چه شده بود که ایشان خواسته اند قبرشان مخفی باشد؟ نماز ظهر عاشورای حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام)، آن هم بـا آن کیفیّت، این سوال را در ذهن ها ایجاد می کند که چرا حضرت حسین(عَلَيهِ السَّلام) به اصحاب اجازه دادند تا در مقابل صف نمازگزاران ایستاده و مورد هجوم تیرهای دشمن قرار گیرند! آری، نماز ظهر عاشورای آن بزرگوار تا روز قیامت این پیام را می رساند که نماز در هر حال در اولویّت و سرلوحۀ تمام برنامه های زندگی قرار دارد و شیعۀ حقیقی کسی است که این پیام امام(عَلَيهِ السَّلام) را با تمام وجود دریافت نماید و آن را جدّی گرفته و به آن عمل کند. جدّی گرفتن نماز، همان جدّی گرفتن دین و آن نیز جدّی گرفتن خدای سبحان است، و در آن صورت است که خداوند متعال نیز بنده اش را جدّی می گیرد.

     عزیزان محترم، اگر هزاری مستحبّات انجام پذیرد، ولی کوچکترین نقصی در واجبات باشد، به مقصد رساننده نخواهد بود. از اینرو اگر کسی در این دسته جات که تا پاسی از نیمه شب، مشغول عزاداری هستند، شرکت کند، ولی مراقب نماز صبح خویش نبوده و نمازش قضا شود، این عزاداری ها هیچ سودی بر حال او نخواهد داشت.

«روز و شب گريه کنی گر به حسین بن علی

                                       شرط اوّل کـه دهد سود، نمـاز است نمـاز»

     کسی که پیام نماز امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) را دریافت نکند و در راه عزاداری برای ایشان، نماز صبحش قضا شود، چگونه انصاری برای امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) و چه شیعه ای برای آن حضرت می تواند باشد؟ حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ) می فرمایند: «هر چيزى سيمايى دارد، و سيماى دين شما نماز است، هيچ كس از شما، سيمای دينش را معيوب نسازد»[4].

     مطلب بعدی اینکه یکی از راه های تقرّب به وجود مقدّس امام حسین(عَلَيهِ السَّلام)، از طریق شهدای کربلا و توسّل به ایشان است. آن هفتاد و دو تن، محبوبان و عزیزان آن بزرگوار بودند و در نزد ایشان آبرو و وجهه و جایگاه بلندی دارند. همانطور که در زیارت حضرات معصومین(عَلَيهِم السَّلام)، زیـارت قبور علمـای مجرّبِ مدفـون در حـرم اهل بیت(عَلَيهِم السَّلام) که دارای وجهه و آبرو در پیشگاه الهی هستند، قبل از زیارت آن بزرگواران و شفیع قرار دادنشان بسیار کارساز است، چراکه ما را در نزد امام(عَلَيهِ السَّلام) شفاعت می کنند، همانگونه برای ارتباط با حضرت اباعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام)، ارتباط با شاگردان و اصحاب و یاران آن حضرت مفید و کارساز می باشد «در دل دوست به هر حیله رهی بايد کرد»[5]. یکی از اصحاب و اعوان حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) که اوّلین شهید کربلا  می باشند و جایگاهی بس رفیع و رشک بردنی دارند، جنـاب حرّ می باشند. ایشان اوّلین کسی بود که راه را بر امـام(عَلَيهِ السَّلام) بست و لرزه بر قلب مبـارک حضـرت زینب(سَلامُ ­اللهِ­ عَلَيها) و اولاد حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) انداخت و تا جایی پیش رفت که مورد نفرین امام(عَلَيهِ السَّلام) قرار گرفت؛ امّا در پرتو توبه، به جایگاه بسیار رفیعی نائل آمد. آری، باب توبه از وسیع ترین ابواب الهی است و آن قدرتی را دارد که مغضوب درگاه الهی را به محبوب درگاه تبدیل می کند. جناب حرّ پس از آنکه در تلاطم درونی خویش و در جنگ حقّ و باطل درونش، جانب حقّ را گرفت و از کردۀ خویش پشیمان شد، به پسرش گفت: دست مرا بگیر و به کاروان امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) ببر. پسرش گفت: این غائله را تو برپا کردی، با چه رویی می خواهی بازگردی؟ امّا او باز مأیوس نشد و گفت: اینان خاندان کرم و دریای رحمت هستند. از اینرو به تنهایی و درحالی که سر به زیر انداخته بود، بـه سمت خیمۀ حضرت ابـاعبدالله الحسین(عَلَيهِ السَّلام) حرکت کرد و از شدّت شرمندگی، با صورت خود را به زمین انداخت و به محضر حضرت رسید. البته شرمندگی و سرافکندگی برای حال آن لحظۀ جناب حرّ، لفظ کوچکی است، چراکه درحالی بود که وجودش سراسر ندامت و شرمندگی مجسّم بود. زمانی که مقابل حضرت حسین(عَلَيهِ السَّلام) رسید، عرض کرد: «يا ابن رسول الله! من همان كسى هستم كه شما را از مراجعت جلوگيرى كردم ... اكنون من از آن‏ عملى كه انجام داده‏ام توبه مى‏كنم، آيا اين توبه من پذيرفته مى‏شود؟»[6].

«حرّ پشیمـان توام یـا حسین          دست به دامـان توام یا حسین

یک نگه افکن، همه هستم بگیر          ای پسر فـاطمه دستـم بگـیر

دست نیـاز من و دامــان تـو            کـوه گنـاه من و غفــران تو

نـالـۀ الـعـفـو بُـوَد بـر لبـم            تا صف محشر خجل از زینبم»[7]

     حضرت در پاسخ او فرمودند: «اِرْفَعْ رَاْسَکَ یا شیخ»[8]، ای حرّ سرت را بالا بگیر که این مکان، جای سرافکندگی نیست. عرض کرد: یا اباعبدالله من آخرین نفر آمده ام، امّا می خواهم اولّین شهید راه شما باشم. حضرت فرمودند: تو میهمان ما هستی. عرض کرد: مگر شما میهمان ما نبودید، ولذا به پا خاست و به میدان رفت و تا آخرین نفس جنگید تا اینکه در اثر ضربات بسیار از پای درآمد و زمانی که مجروح و خون آلود چشم گشود، خود را در آغوش امام(عَلَيهِ السَّلام) دید. کسی که در سراشیبی سقوط بود و به سوی شقاوت ابدی پیش می­رفت، با یک تصمیم جدّی و استفاده از فرصت و یک توبۀ حقیقی به سعادت جاویدان نائل آمد. او که ساعتی قبل در رأس اشقیاء بود، ساعتی بعد از سعداء شد. این جریان تا قیام قیامت برای ما درس و پیام دارد که انسان در هر مرحله ای از آلودگی و ناپاکی که قرار گرفته باشد و پرونده اش به قدری سیاه باشد و کار را به جایی رسانیده باشد که راه را بر ولی الله الاعظم ببندد، چنانچه پشیمان شود و توبۀ حقیقی نماید، امکان بازگشت دارد و جایی برای ناامیدی نیست. یأس و ناامیدی از رحمت الهی، بالاترین گناه کبیره است و هر گناهی را که در نظر بگیریم، بالاتر از آن، یأس و ناامیدی می باشد، ولذا هر کسی در هر مرحله ای از آلودگی که باشد، نباید راه را بر خود بسته ببیند و گرفتار یأس شود و بداند که با یک توبۀ حقیقی امکان بازگشت وجود دارد. توبه اکسیری است که معیوب را مرغوب و مغضوب را محبوب می کند و باعث می­شود سالک ره صد ساله را یک شبه طی نماید. «اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ التَّوّابین وَ اجْعَلْنا مِنَ الْمُتَطَهِّرین».

     «بارالهـا! بـه روان مقدّس حضـرت محمّـد و آل محمّـد(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) درود فرست و در امر ظهـور و فرج مـولا و مقتدایمـان حضـرت ولیّ­عصر(عجِّل ­اللهُ ­تعالی­ فَرَجَهُ­ الشَّريف) تعجیل بفرما. پروردگارا! توفيق بيداری از خواب گران غفلت و توبۀ حقيقی از تمام خطاها و قصورها و معاصی به همۀ ما مرحمت بفرما. خداوندا! توفيق تأسّی از انسان­های کامل در تمام زمینه­ها و سیراب شدن از چشمه کوثر به دست ساقی کوثر به همۀ ما عنایت بفرما. پروردگارا! توفیق صبر و شکر و تسلیم و رضا بر تمام داده­ها و مواهب و نعمت­ها و تمام مصائب و مشکلات به همۀ ما کرامت بفرما. بارالها! توفيق کسب سرمایۀ عالی ترِ ایمان و تقوا و اخلاص و یقین به همۀ ما مرحمت بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل عنایت بفرما. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به مسلمانان ستمدیده علی الخصوص مردم مظلوم فلسطین، عراق، سوریه و يمن نجات کرامت بفرما».

«بِالنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ     صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ اَجْمَعينَ»

 

[1]- مجموعه ‌آثار استاد شهید مطهری(رَحمَةُ اللهِ عَلَيه)، ج۲۳، ص۵۳۲

[2]- همانا نماز ستون دين شماست (بيان نورانی حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ)؛ الکافی، ج2، ص19).

[3]- در حقيقت من دوست می دارم نماز را برای او (خداوند) (بحارالانوار، ج44، ص392).

[4]- لكلّ شئ وجه و وجه دينكم الصّلاة فلا يشيننّ احدكم وجه دينه‏ (پيام پيامبر(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ ­آلِهِ)، متن عربی، ص666).

[5]- نشاط اصفهانی

۱- بحارالانوار، ج45، ص11

[7]- استاد غلامرضا سازگار

[8]- برگرفته از کتاب مقتل از مدینه تا مدینه، نوشته جواد ذهنی تهرانی، ص460