خداوند متعال در آیۀ شریفۀ صد و چهل و نهم می فرماید: «اِنْ تُبْدُوا خَيْراً اَوْ تُخْفُوهُ اَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَاِنَّ اللهَ كانَ عَفُوّاً قَديراً» اگر خیرها را آشکار کنید یا پنهان نمائید و یا عفو کنید، خدای تبارک و تعالی بسیار عفوکننده و صاحب قدرت است. یعنی در این صورت ضرر نکرده ایـد و خود را در معرض عفو و بخششِ خدای عَفُوّ قرار داده اید. اگر کار خیری انجام می دهید، بمانند احسان و انفاق و... چه آن را آشکار کنید و چه مخفی دارید، خداوند عَفُوّ و قادر است.
گاهی وظیفه است که انسان، کار خیرش را آشکار کند و گاهی آن را پنهان سازد، همانطور که در مورد صدقات می فرماید: «اَلَّذينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرّاً وَ عَلانِيَة»[1]. به عنوان نمونه: زمانی که برای امر خیری پول جمع می شود، شایسته است با پیش قدم شدن و انفاق آشکار، دیگران را هم تشویق به انفاق نمود و زمانی هم که آبروی کسی مطرح است، شایسته است که انفاق به صورت مخفیانه صورت گیرد. به همین ترتیب، گاهی وظیفه است که نماز را علنی و با جماعت اقامه کرد تا باعث تشویق دیگران به نماز شود. حال ممکن است در مواردی که کار خیر به صورت آشکار و علنی انجام می گیرد، شیطان دخالت کند و انسان گرفتار وسواس گردد که مبادا عملش دور از اخلاص و ریایی بوده باشد و باعث شود که تمام اعمال خیر مخفیانه صورت گیرد، درحالی که خداوندمتعال می فرماید: به صورت مخفیانه و آشکارا انجام دهید. اگر تمام اعمال خیر به صورت مخفیانه انجام گیرد، خیرها در جامعه کاهش می یابند. اخلاص و ریاء مربوط به قلب و نیّت است. اگر انسان بخاطر خودنمایی و اظهار فضل، عمل خیری انجام دهد، ریایی است، ولی اگر قصد و نیّت، کسب رضای الهی باشد «اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ الله»[2]، خالصانه است، اگرچه آشکار صورت گیرد، ولذا در چنین مواردی نباید به افکار شیطانی توجه نمود. به قول آیت الله قاضی طباطبایی(رَحمَةُ اللهِ عَلَيه)، شیطان هر کسی را به زبان خودِ او فریب می دهد.
همچنین در مورد خیرهـایی که دیگران در حق انسـان انجـام می دهند، گاهی لازم است که انسان آن را آشکار کند، و گاهی پنهان نماید و در خفاء در حق او دعا کند و این بستگی به درکِ موقعیّت ها دارد. به همین ترتیب، گاهی لازم است که انسان در حضور دیگران، کسی را که حقّ او را ضایع کرده، عفو کند و ببخشد، و زمانی، در خفاء برای او دعا کند. البته در این حکم نيز، مانند آیۀ شریفۀ قبلی، خانواده در اولویّت قرار دارد و بخشیدنِ خطاها و قصورهای افراد خانواده از اولویّت بالاتری برخوردار است. انسان ممکن الخطاست، ولذا اگر قصور و کوتاهی از همسر و یا اعضای خانواده صورت گرفته، وظیفۀ انسانی و اسلامی ایجاب می کند که آنان را مورد عفو و بخشش قرار دهيم؛ همانطور که خودِ ما نیز عیوب و قصورهای بسیاری داریم که خداوند از آنهـا آگـاه است و در عین حـال که قـادر به انتقـام می باشد، ولی ما را عفو می کند و می بخشد «فَاِنَّ اللهَ كانَ عَفُوّاً قَديراً». خداوند متعال، در عین داشتن قدرت، بنده اش را عفو می کند، پس دوست دارد بنده اش نیز در عینِ داشتنِ قدرت بر انتقام، دیگران را مورد عفو و بخشش قرار دهد، همانطور که حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اِذا قَدَرْتَ عَلى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْه»[3] زمانی که بر دشمنت قدرت یافتی، شکرگزاریِ قدرت یافتن را عفو کردنِ او قرار بده.
خدای سبحان در قرآن کریم، خود را با اوصافش، بمانند ستّار، غفّار، رحمان، رحیم و... به ما می شناساند و با این اوصاف، اوّلاً: خود را به ما معرّفی می فرماید، و ثانیاً: این اوصاف بیانگر این حقیقت است که ریشۀ تمام این صفات به صورت بالقوّ ه و مکنون در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است و انسان با تلاش و کوشش، می تواند آنها را فعّال کند و دفینه های مکنونِ وجودش را استخراج کرده و به فعلیّت برساند و به این وسیله به صاحب اسماءِ حسنی تقرّب یابد. اینکه خداوند عَفُوّ است، یعنی در عین حال که صاحب قدرت است، کثیرالعفو می باشد و بسیار می بخشد، ولذا انسان زمانی به خدای عفوّ تقرّب می یابد که نسبت به بندگان پروردگار، خصوصاً افراد خانواده، صاحب عفو و بخشش باشد. هر خطاء و اشتباهی که از افراد خانواده بخصوص همسر سر می زند، نباید فاش شود.
خداوند متعال بدون منّت می بخشد و فضیلت در این است که وقتی انسان می بخشد، خداگونه ببخشد، یعنی دیگر منّت نگذارد و عیوب او را به رخش نکشد. اگر انسان خداگونه بخشید، با خداوند معامله کرده و در آن صفت، بطور نسبی مظهر صفت عفو و بخششِ پروردگار می گردد. انسان کامل یعنی کسی که مظهر تمام اسماء حسنای پروردگار و اوصاف جمال و جلال الهی است. انسان غیرمعصوم هم به میزان تلبّس به اوصاف حقّ سبحان و در هر موردی که بتواند صفت خداوند را در وجودش نهادینه کند و کثیرالعفو بودن را در وجود خود حاکمیّت بخشد، در آن فضیلت و صفت کمالی به مظهریّت رسیده است.