آیۀ شریفۀ مورد بحث در مورد شکر است که مطالبی پیرامون آن در جلسات سابق از محضر اهل بیت عصمت و طهارت(عَلَيهِمُ­ السَّلام) و اساتید معظّم استفاده شده که خلاصۀ آن و ادامۀ مطالب در این زمینه، ذیلاً استفاده می شود:

     مطلب اول، فطری بودنِ شکر: خدای سبحان به هر چیزی که انسان را دعوت فرموده، ریشه در جان و فطرت او دارد و امکان ندارد که خداوند انسان را به تکلیفی مکلّف فرماید و آن، ریشه در فطرت او نداشته باشد. حال وقتی خدای سبحان، بندگانش را به شکر دعوت می فرماید، معلوم می شود که انسان فطرتاً طالب شکر است و شکرگزاری، از خصایص انسانی و کمالات روحی می باشد و هرچه معرفتِ انسـان بیشتر و بـه عبـارتی انسـان تر بـاشد، شکرگزاریِ او فزون تر می گردد. خداوند متعال، حضرات انبیاء(عَلَيهِمُ­ السَّلام) را به عنوان بندگـان شکور معرّفی می فرماید، همانطور که در مورد حضرت نـوح(عَلَیهِ­ السَّلام) فرمود: «اِنَّهُ کـانَ عَبْداً شَکُوراً»[1]. اولیـای الـهی، هرجـا می نگرند، جلوه ای از جَلَوات الهی را مشاهده می کنند و همه چیز را از خداوند می دانند «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللهِ»[2]، ولذا با تمام وجود شاکر هستند.

«به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست

                                    عاشقم بر همه عالم کـه همه عالم از اوست»[3]

     اولیای الهی به سرمایۀ ارزشمند الهی در پهنۀ هستی که عبارت از عمر است، واقف می باشند. در نعمت بودنِ عمر همین بس که هدیۀ خدای سبحان به انسان است. خداوند این فرصت را در اختیار انسان قرار داده تا از آن در جهت آباد نمودن سرای جاوید بهره گیرد. آسمانها و زمین از آنِ خداوند است، تمام قوا و نیروهای انسان از اوست، لکن تمام آنها را در اختیار انسان قرار داده تا آخرتِ خود را آباد کند. خداوند همه چیز به انسان داده و در مقابل، هیچ چیز از او نخواسته و هرچه هم خواسته برای خودِ اوست «قُلْ ما سَاَلْتُكُمْ مِنْ اَجْرٍ فَهُوَ لَكُم‏»[4]. خدای سبحان، بندگانش را به عبودیّت دعوت فرموده تا به سعادت دارَین نائل شوند. اولیای الهی، با استفادۀ بهینه از لحظه لحظه های نعمت عمر، کمال سپاس گزاریِ خود را از این نعمت عظیم نشان می دهند.

     حال، وقتی نعمت عمر، هدیۀ ارزشمند خدای سبحان است، پرواضح است دوران جوانی که ارزشمندترین دوران عمر می باشد، چه هدیۀ گران سنگی است، بطوری که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) فرمودند: «در روز قيامت بنده‏ اى قدم از قدم برندارد، تا از چهار چيز پرسش شود: از عمرش كه در چه فانی نموده است؟ و از جوانى‏اش كه در چه فرسوده است؟ و از مالش كه از كجا آورده و در چه مصرف کرده است؟ و از دوستىِ ما اهل بيت»[5]. ملاحظه می شود که یک بار از عمرِ انسان سؤال می شود و بار دیگر از جوانی که چلچراغ عمر است.

     بنابراین بهره مندی از عمر و لحظه لحظه های آن را مغتنم شمردن، سپاس گزاری از نعمت عمر است، اما هدر دادن و تلف نمودنِ عمر و آن را عبث و بیهوده رها کردن، ناسپاسی از نعمت عمر است، و امید است که با استفادۀ بهینه از لحظه لحظه های عمر و مراقبت از گوهر جوانی که ارزشمندترین دوران عمر می باشد، شکر نعمت الهی را بجا آوريم. ناسپاسی از عمر، تنها به معنای بیکار بودن نیست، بلکه عدم استفادۀ بهینه و الهی از نعمت عمر، تلف نمودن آن است.

     حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) می­فرمایند: «برای بندۀ خدا در قیامت در برابر هر روزی، بیست و چهار خزینه باز می‌شود به تعداد ساعت‌های شبانه روز، وقتی خزینه ای را مشاهده می‌کند که پر از نور و سرور است، آن­چنان شاد می‌شود که اگر شادیِ او را در میان دوزخیان تقسیم کنند، عذاب‌های دوزخ را فراموش خواهند کرد، آن خزینه مربوط به ساعتی است که پروردگارش را در آن عبادت کرده است؛ آنگاه خزینۀ دیگری را برایش می‌گشایند که تاریک و ترسناک است، از مشاهدۀ آن، چنان به جزع و فریاد می‌افتد که اگر آن را در میان بهشتیان تقسیم کنند، لذت‌ها و خوشی‌های بهشتی را فراموش می‌کنند و آن ساعتی است که در آن مرتکب معصیت شده است؛ سپس خزینۀ دیگری را برایش می‌گشایند که چیزی را در آن مشاهده نمی‌کند و آن ساعتی است که در خواب* بوده یا به برخی کارهای مباح دنیوی اشتغال داشته است، از مشاهدۀ آن احساس زیان می‌کند و از فوتِ آنچه که می‌توانسته انجام دهد، ولی کوتاهی کرده، به گونه‌ای متأسّف می‌شود که قابل توصیف نیست و به همین جهت روز قیـامت «يَوْمُ التَّغابُن‏»[6] ناميده شده است»[7]. حال ملاحظه می شود چگونه عمرِ اغلب جوانان عزیز در فضاهای مجازی مدیریّت نشده خاکستر می شود. به راستی این فضاهای مجازی که به صورت مدیریّت نشده در اختیار جوانانِ ناآگاه قرار می گیرد، یک فاجعۀ ملّی و معضل اجتماعی و مصیبت عظیم است.

     مطلب دوم، یادآوری نعمت: یکی از مهم ترین مصادیق شکر، یادآوری نعمت ها و بازگو کردن آنهاست. اولیای الهی هرجا می نگرند، نعمت های الهی را مشاهده می کنند، ولذا با تمام وجود، علاوه بر شکر قلبی و عملی، لساناً نیز نعمت ها را بازگو می کنند، همانطور که خدای سبحان در قرآن کریم از زبان محبوبش، این مطلب را به ما می آموزد «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی‏ عَلَى الْكِبَرِ اِسْماعيلَ وَ اِسْحاقَ»[8]. در سورۀ مبارکۀ اعراف نیز می فرماید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا الله‏»[9]. همچنین به ما آموختند که وقتی صبح بیدار می شویم بگوییم: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی اَحْيانی بَعْدَ ما اَماتَنی وَ اِلَيْهِ النُّشُور»[10]. اولیای الهی هر قدر شکر می کنند، متوجه می شوند که باز حق مطلب اداء نشده و در نهایت، احساس عجز کرده، می گویند: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ كَما هُوَ اَهْلُه‏»[11] سپاس خداوند را آنگونه که او اهل آن است.

     خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ اَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث‏»[12] و امّا نعمت های پروردگارت را بازگو کن. نه تنها نعمت های مادّی، بلکه نعمت هـای ملکی و ملکـوتی از طرف پروردگـار است. اگر انسـان می تواند صبور و بردبار باشد، اهل عفو و گذشت و مدارا باشد، روح تغافل داشته باشد، همه نعمت الهی است «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللهِ»[13]. اولیای الهی همیشه زبانشـان در کنـار قلب و عملشان به نعمت های الهی شاکر و سپاس گزار است.

     مطلب سوم، نعمت بزرگتر، مستلزم شکر بالاتر: نعمت هر چقدر عظیم تر باشد، شکرگزاریِ درخورِ آن نعمت را می طلبد و به عبارت دیگر، موهبت های عظیم تر، شکر و سپاس بالاتری را می طلبند. حال، با توجه به اینکه بالاترین نعمت، نعمت ولایت است، چراکه دین با آن کامل گشت و نعمت با آن تمام شد و خداوند متعال از دین راضی گشت و دشمنان اسلام مأیوس شدند «اَلْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْاِسْلامَ ديناً»[14]، لذا معلوم می شود که چه شکرگزاری عظیمی در برابر این نعمت عظمی لازم است. این چهار فضیلت در پرتو نعمت ولایت است. خدای سبحان، انسان های کامل را برای بندگانش، باب الله و کشتی نجات و الگوی بندگی و عبودیّت و باب حطّه قرار داد، همانطور که به بنی اسرائیل فرمود: از این باب وارد شوید در حال سجده و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بريز! «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ»[15]. حضرات اهل بیت(عَلَيهِمُ ­السَّلام) باب حطّۀ شما هستند، اگر در این دنیا با آنان بودید، در پرتو ارتباط با آن بزرگواران، زندگی مبارکی خواهید داشت و در آخرت نیز طاهر و پاک خواهید شد.

     حال در اینکه چگونه می توان شکر این نعمت عظمای الهی را به جـای آورد، پـاسخ این سؤال را از مکتب اهل بیت(عَلَيهِمُ­ السَّلام) دریافت می کنیم که حضرت امام صادق(عَلَیهِ­ السَّلام) فرمودند: «شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنابُ الْمَحارِم‏»[16] شکر نعمت، اجتناب از حرام هاست. به بیان روشن تر و به عبارت خلاصه تر، شکر وجود قرآن ناطق، با عمل کردن به قرآن نازله امکان پذیر است. اگر انسان به قرآن مکتوب عمل کند، شکر قرآن ناطق را انجام داده است.

     مطلب چهارم، ضرورت شکرگزاری و قدردانی از واسطه های نعمت: شکر نعمت های الهی کامل نمی شود و مقبول درگاه الهی قرار نمی گیرد، مگر اینکه شکر واسطه های نعمت هم بجا آورده شود. گرچه تمام نعمت ها از خداوند است، ولی آنان هم از این جهت که واسطۀ نعمت شده انـد و نعمت هـای خداونـد را بـه مـا انسـان ها می رسانند، شکرگزاری و قدردانی از آنها در کنار شکر پروردگار لازم و ضروری و شرط پذیرش شکر الهی است، همانطور که حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) می فرمايند: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ النّاسَ لَمْ یَشْکُر الله»[17]. در روايتی از حضرت امام سجّاد(عَلَیهِ­ السَّلام) آمده است: «روز قيامت، خداوند به بعضی از بندگانش می فرمايد: آيا فلان شخص را شکرگزاری کردی؟ عرض می کند: پروردگارا من شکرِ تو را بجا آوردم، می فرمايد: چون شکرِ او را بجـا نياوردی، شکر مرا هم اداء نکردی، سپس امام(عَلَیهِ­ السَّلام) فرمودند: «اَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ اَشْكَرُكُمْ لِلنّاس‏» شکرگزارترينِ شما برای خداوند، آنها هستند که از همه بيشتر شکر مردم را بجای آوردند»[18].

     پس هرچند غیرخداوند در نعمت رسانی مستقل نیستند «لا مُوَثِّرَ فِی الْوُجُودِ اِلَّا الله»[19]، لکن خداوند دوست دارد بندگانش در کنار شکر مستقیم از او، شکر واسطه های نعمت را هم بجا آورند.

     حضرت امام سجّاد(عَلَیهِ­ السَّلام) در مورد حقّ احسان کننده می فرمايند: «و امّا حقّ کسی که بـه تو احسـان و نيکی کرده، آن است کـه سپاس گزارِ او باشی و همواره نيکیِ او را به ياد داشته و با گفتارِ نيکِ خود، او را به خير و نيکی شهره نمايی و به هنگامِ دعای خالصانه ات با خدا، او را ياد کنی، اگر چنين کردی، به وظيفۀ شکرگزاریِ پنهان و آشکارِ خود عمل نموده ای و چون برايت مُیَسَّر شد، در عمل نيز او را عوض دهی، وگرنه هر لحظه مُتَرَصِّدِ (درصدد) جبران آن باشی»[20]. در بيان مبارکی از حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) نيز آمده است: «هرگاه کسی به شما نيکی کرد، جبرانش کنيد و اگر چيزی نداشتيد که آن را جبران نماييد، برايش به درگاه خداوند دعا کنيد، چندان که فکر کنيد پاداش احسانِ او را داده ايد»[21].

     مهم ترین واسطه های نعمت، والدین هستند. خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ لقمان می فرماید: «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ اَنِ اشْكُرْ لِلَّه»[22]، «وَ وَصَّيْنَا الْاِنْسانَ بِوالِدَيْهِ ... اَنِ اشْكُرْ لی وَ لِوالِدَيْك‏»[23]. پدر و مادر حق حیات بر گردن انسان دارند. گرچه حیات بخشِ حقیقی خداوند است، لکن حیات را به دست پدر و مادر بر ایشان جاری فرموده است، همانطور که حضرت امام رضا(عَلَیهِ­ السَّلام) فرمودند: «اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ... اَمَرَ بِالشُّكْرِ لَهُ وَ لِلْوالِدَيْنِ فَمَنْ لَمْ يَشْكُرْ والِدَيْهِ لَمْ يَشْكُرِ الله»[24] همانا خداوند عزّ و جلّ... امر نموده است به شکر نمودن برای او و برای والدين، پس کسی که از پدر و مادرش تشکّر نکند، شاکر خداوند هم نبوده است.

     خدای سبحان به هر چیزی که بندگانش را دعوت فرموده، ریشه در جان و فطرت آنان دارد. وقتی خداوند دعوت به قدردانی از خیررسانی و خدمات دیگران می فرماید، معلوم می شود که این امر، یک صفت کمالی برای انسان است. قدردانی از کسانی که خیری، اعم از مادّی یا معنوی به ما رسانیده اند، قبل از اینکه یک وظیفۀ توحیدی و اسلامی باشد، یک وظیفۀ انسانی و فطری است. هرچه انسان قدرشناس تر باشد، انسان تر است. خداوند متعـال در قرآن کریم نمونه هایی از تشکّر و قدردانی بندگانش را ارائه می فرماید، به عنوان نمونه: حضرت موسی(عَلَیهِ­ السَّلام) که از دست فرعونیان فرار کردند و خود را به مَدیَن رسانیدند، در کنار آب مدین عرض کردند: «رَبِّ اِنّی لِما اَنْزَلْتَ اِلَیَّ مِنْ خَيْرٍ فَقير»[25]، در این هنگام متوجه دو دختر شدند که آمده بودند تا گوسفندانشان را کنار نهر آب سیراب کنند، ولی به خاطر اینکه با نامحرمان اختلاط پیدا نکنند، کناری ایستاده بودند و  منتظر بودند تا مردان بروند و آنان گوسفندان را آب دهند. حضرت موسی(عَلَیهِ­ السَّلام) گوسفندانِ آن دو دختر را کنار نهر، آب دادند، این دو دختر که دختران حضرت شعیب(عَلَیهِ­ السَّلام) بودند، برگشتند و جریان را برای پدرشان تعریف کردند. حضرت شعیب(عَلَیهِ­ السَّلام) یکی از دختران را دنبال حضرت موسی(عَلَیهِ­ السَّلام) فرستاد و حضرت موسی(عَلَیهِ­ السَّلام) متوجه شدند که یکی از دختران درحالی که با حیاء و عفّت راه می رود، به طرف ایشان می آید و به آن حضرت عرض کرد: «اِنَّ اَبی‏ يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ اَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا»[26] همانا پدرم شما را دعوت می کند تا اجر و مزدِ آب دادنت (به گوسفندان ما) را اداء نمايد. قابل توجه است که در مورد راه رفتن این دختر آمده است: «تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْياءٍ»[27]، از اینرو معلوم می شود مهم ترین خصلت زن، حیاء است.

     حضرت موسی(عَلَیهِ ­السَّلام) همراه دختر حضرت شعیب(عَلَیهِ­ السَّلام) به خانۀ حضرت شعیب(عَلَیهِ  ­السَّلام) رفتند و این کـارِ خیر از طرف حضرت موسی(عَلَیه ­السَّلام) و قدردانی از طرف حضرت شعیب(عَلَیهِ ­السَّلام) و خدمت حضرت موسی(عَلَیهِ ­السَّلام) در خانۀ حضرت شعیب(عَلَیهِ­ السَّلام) چه برکـات عظیمه ای به بار آورد، بطوری که حضرت شعیب(عَلَیهِ­ السَّلام) دامادی مانند حضرت موسی(عَلَیهِ ­السَّلام) پیدا کردند و خانۀ حضرت شعیب(عَلَیهِ ­السَّلام)، مقدّمۀ رسـالت حضرت موسی(عَلَیهِ­ السَّلام) بـه نبوّت شد، ولذا خداونـد متعـال می آموزد که تنها شکر الهی کافی نیست، بلکه شکر از خیررسانان لازم و ضروری است. اگر انسان­های خیّر و نیکوکار، مورد تشکّر و قدردانی قرار نگیرند، آرام آرام نیکی­ها کاهش می ­یابند.

     مطلب پنجم، ایّام و لیالی مقدّس از مصادیق نعمت­های الهی: یکی از نعمت­های پروردگار بر انسان­ها که نشان از رحمت الهی و بنده­نوازی اوست، زمان­ها و ایام و لیالی مقدّس می­باشد. خداوند متعال بندگانش را خلق فرمود و تعلیم و تربیت داد و حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِمُ­ السَّلام) را نیز که معلّمان بشریّت هستند، برای همین منظور ارسال فرمود. در تأیید این مطلب در قرآن کریم، مکرّر به کلمۀ «رَبِّ» برخورد می­کنیم که به معنای مربّی و پرورش­ دهنده و تربیت ­کننده است.

 

[1]- همانا او بود بندۀ شکرگزار (مبارکه اِسراء/۳).

[2]- و هر نعمتی که دارید، پس، از خداوند است (مبارکه نحل/53).

[3]- سعدی(رَحمَةُ­اللهِ­ عَلَیه)

[4]- بگو آنچه خواستم از شما از اجری، پس آن برای خودتان است (مبارکه سبأ/47).

[5]- لا تَزُولُ قَدَما عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ حَتّى يُسْاَلَ عَنْ اَرْبَعٍ عَنْ عُمُرِهِ فيما اَفْناهُ وَ شَبابِهِ فيما اَبْلاه وَ عَنْ مالِهِ مِنْ اَيْنَ كَسَبَهُ وَ فيما اَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنا اَهْلَ الْبَيْت‏ (امالی الصدوق، ص39).

*توضيح اينکه: تمام افعال و اعمال انسان اگر به قصد الهی انجام يابد، در رديف عبادات محسوب می­شود، حتی خوردن و خوابيدن، چنانچه در چهارچوب تعاليم اسلامی بوده و از حدّ تعادل خارج نگردد، در رديف عبادات قرار می­گيرد، چراکه خدای سبحان خود می­فرمايد: «وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً» و قرار داديم خواب شما را ماية آرامشتان (مبارکه نبأ/9).

[6]- روز حسرت (مبارکه تغابن/9).

[7]- اَنَّهُ يُفْتَحُ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى كُلِّ يَوْمٍ مِنْ اَيّامِ عُمُرِهِ اَرْبَعٌ وَ عِشْرُونَ خِزانَةً عَدَدَ ساعاتِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ فَخِزانَةٌ يَجِدُها مَمْلُوءَةً نُوراً وَ سُرُوراً فَيَنالُهُ عِنْدَ مُشاهَدَتِها مِنَ الْفَرَحِ وَ السُّرُورِ ما لَوْ وُزِّعَ عَلى اَهْلِ النّارِ لَاَدْهَشَهُمْ عَنِ الْاِحْساسِ بِاَلَمِ النّارِ وَ هِیَ السّاعَةُ الَّتی اَطاعَ فيها رَبَّهُ ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ خِزانَةٌ اُخْرى فَيَراها مُظْلِمَةً مُنْتِنَةً مُفْزِعَةً فَيَنالُهُ مِنْها عِنْدَ مُشاهَدَتِها مِنَ الْفَزَعِ وَ الْجَزَعِ ما لَوْ قُسِمَ عَلى اَهْلِ الْجَنَّةِ لَنَقَّصَ [لَنَغَّضَ‏] عَلَيْهِمْ نَعيمَها وَ هِیَ السّاعَةُ الَّتی عَصى فيها رَبَّهُ ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ خِزانَةٌ اُخْرى فَيَراها خالِيَةً لَيْسَ فيها ما يَسُرُّهُ وَ لا يَسُوؤُهُ وَ هِیَ السّاعَةُ الَّتی نامَ فيها اَوِ اشْتَغَلَ فيها بِشَیْ‏ءٍ مِنْ مُباحاتِ الدُّنْيا فَيَنالُهُ مِنَ الْغَبْنِ وَ الْاَسَفِ عَلى فَواتِها حَيْثُ كانَ مُتَمَكِّناً مِنْ اَنْ يَمْلَاَها حَسَناتٍ ما لا يُوصَفُ وَ مِنْ هذا قَوْلُهُ تَعالى ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ (عدة الدّاعي و نجاح السّاعي، ص113).

[8]- ستایش خدایی را که بخشید به من در سن پیری اسماعیل و اسحاق(عَلَيهِما­السَّلام) را (مبارکه ابراهیم(عَلَیهِ ­السَّلام)/39).

[9]- حمد و ستایش خدایی را که ما را به اين (راه) هدایت کرد و نبوديم ما اينکه هدايت شويم اگر هدايت نمی کرد ما را خداوند (مبارکه اعراف/43).

[10]- حمد باد خدایی را که زنده نمود مرا بعد از اینکه میراند مرا و به سوی اوست بازگشت (الکافی، ج2، ص539).

[11]- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص13

[12]- مبارکه ضحی/11

[13]- و هر نعمتی که دارید، پس، از خداوند است (مبارکه نحل/53).

[14]- امروز نااميد شدند کسانی که کافر گشتند، از دينتان، پس نترسيد از آنها و بترسيد از من، امروز کامل کردم برای شما دینتان را و تمام کردم بر شما نعمتم را و راضی شدم برای شما اسلام را به عنوان دين (مبارکه مائده/3).

[15]- مبارکه بقره/58

[16]- کافی، ج۲، ص۹۵

[17]- کسی که شکرگزاری مردم را انجام ندهد، شکرگزاری پروردگار را انجام نداده است (پيام پيامبر(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ)، متن ‏عربى، ص862).

[18]- يَقُولُ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى لِعَبْدٍ مِنْ عَبيدِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ اَ شَكَرْتَ فُلاناً فَيَقُولُ بَلْ شَكَرْتُكَ يا رَبِّ فَيَقُولُ لَمْ تَشْكُرْنی اِذْ لَمْ تَشْكُرْهُ ثُمَّ قالَ اَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ اَشْكَرُكُمْ لِلنّاس‏ (الکافی، ج2، ص99).

[19]- نيست تاثيرگذارنده ای در عالم، مگر خداوند (بحارالانوار، ج54، ص306).

[20]- وَ اَمّا حَقُّ ذِی الْمَعْرُوفِ عَلَيْكَ فَاَنْ تَشْكُرَهُ وَ تَذْكُرَ مَعْرُوفَهُ وَ تَنْشُرَ لَهُ الْمَقالَةَ الْحَسَنَةَ وَ تُخْلِصَ لَهُ الدُّعاءَ فيما بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سُبْحانَهُ فَاِنَّكَ اِذا فَعَلْتَ ذلِكَ كُنْتَ قَدْ شَكَرْتَهُ سِرّاً وَ عَلانِيَةً ثُمَّ اِنْ اَمْكَنَ مُكافَاَتُهُ بِالْفِعْلِ كَافَاْتَهُ وَ اِلّا كُنْتَ مُرْصِداً لَهُ مُوَطِّناً نَفْسَكَ عَلَيْها (تحف العقول، ص265).

[21]- مَنْ آتاكُمْ مَعْرُوفاً فَكافُوهُ وَ اِنْ لَمْ تَجِدُوا ما تُكافُونَهُ فَادْعُوا اللَّهَ لَهُ حَتّى تَظُنُّوا اَنَّكُمْ قَدْ كافَيْتُمُوه‏ (بحارالانوار، ج72، ص43).

[22]- و البته به تحقيق دادیم لقمان را حکمت، اینکه شکر کن برای خداوند (مبارکه لقمان/12).

[23]- و وصیّت نمودیم انسان را به والدینش... اینکه شکر کن مرا و والدین خود را (مبارکه لقمان/14).

[24]- الخصال، ج1، ص156

[25]- پروردگارا، من به هر خیری که به سویم بفرستی سخت نیازمندم (مبارکه قصص/24).

[26]- مبارکه قصص/25

[27]- با نهايت حياء گام برمی داشت (مبارکه قصص/25).