تمامی اعضاء و جوارح انسان سهمی از سبحان کردن و پاک کردن انسان را دارا هستند. چشم انسان باید از نگاه های آلوده پاک شود تا صاحبش به خداوند برسد. زبان از سخن آلوده و گوش از مسموعات آلوده پاک گردد، دست انسان از عمل ناپاک و پای انسان از رفتن به سوی مجالس گناه پاک بشود و بالاتر از تمام اینها، دل انسان است که باید پاک گردد، چراکه دل است که به اعمال و اعضاء و جوارح جهت می دهد، ولذا دل باید از حرص و بخل و حسد و کبر و کینه و سوء ظن پاک بشود. انسان با سوءظنی که نسبت به خواهر دینی خویش دارد، در حقیقت به خودش ضرر می رساند و باعث می شود که چنین دلی دیگر پاک و شفّاف نباشد و قلبی هم که شفّافیّت خود را از دست دهد و کدر شود، حقیقت را نشان نمی دهد و انسان را به ورطۀ هولناکی میکشاند.
سهم مهمّی از پاک بودن مربوط به طهارت بطن و شکم است. یعنی غذای انسان باید از حرام پاک باشد و برای این منظور ابتدا باید کسب انسان حلال بوده و از ربا و قمار و رشوه و اختلاس و سرقت و... پاک باشد و در مرحلۀ دوّم باید با پرداخت حقوق واجبه و وجوهات شرعیه مانند خمس و زکات پاک گردد. ای بسا فردی که کسبش حلال باشد، ولی به علّت عدم پرداخت وجوهات شرعیه و ندادن خمس و زکات، مالش حرام شود و موجب گردد که فرزندان و خانوادهاش از این مال حرام تغذیه کنند. در اهمیت مال و تأثیر لقمۀ حرام بر انسان، همین بس که حضرت امام حسین(عَلَيهِ السَّلام) در روز عاشورا خطاب به لشکر دشمن که حاضر به شنیدن سخنان آن بزرگوار نبودند، فرمودند: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرام»[1] پس به تحقيق شکم هايتان از حرام پُر شده است. پس انسان با پرداخت خُمس و زکات و وجوهات شرعیه، درواقع به خود و خانوادهاش خدمت میکند. اَکل حلال آنچنان در سعادت انسان نقش دارد که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) می فرمایند: «اَدِّبُوا اَوْلادَکمْ فی بُطُونِ اُمَّهاتِهِمْ» تربيت کنيد فرزندانتان را در شکم های مادرانشان. سئوال می کنند چگونه در شکم مادران، فرزند را تربیت نمائیم؟ در پاسخ می فرمایند: «بِاِطْعامِهِمُ الحَلالَ»[2] با خوراندن طعام پاک و حلال به مادران. یعنی باید تغذیۀ مادر حلال باشد تا فرزند صالح در بطن مادر تربیت شود. آری، غذا تا این حد در جنین تأثیر دارد. حضرت رسول اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) میفرمایند: «وقتی لقمۀ حرام در شکم بنده ای از بندگان خداوند قرار گیرد، همۀ فرشته های آسمان ها و زمين او را لعنت کنند و تا آن لقمه در درون اوست، خداوند به او نظر نكند، و هر كس لقمۀ حرامى خورد، به خشم خداوند گرفتار شود»[3]. حضرت فاطمه زهرا(سَلامُ اللهِ عَلَيها) میفرمایند: «اَنَا ابْنَةُ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى»[4] «من فرزند سدرة المنتهی هستم. روايات زيادی از طريق شيعه و سنّی بيانگر آن است که نطفۀ زهرای اطهر(سَلامُ اللهِ عَلَيها) از غذای بهشتی و ميوۀ بی نظيرِ سدرة المنتهی ترکيب و تکوين يافته است. سدرة درختی است در بهشت و به کلمۀ «المنتهی» اضافه شده تا حدّ و مرزی برای صعود و طَيَرانِ فرشتگان و ساير ملائکه باشد. چنانکه در شب معراج جبرئيل(عَلَيهِ السَّلام) که يکی از ملائکۀ مقرّب و حَمَلۀ عرش الهی است، نتوانست از آن بالاتر رود»[5]. «لَوْ دَنَوْتُ بِقَدْرِ الْاَنْمُلَةِ لَاحْتَرَقْتُ»[6].
«بگفتـا فراتر مجالم نماند بماندم که نيروی بالم نماند
اگر یک سر موی برتر پرم فروغ تجلّی بسـوزد پرم»[7]
«حال چگونه دخترِ پيغمبر عظيم الشّأن که خاتم پيامبران است، خود را فرزندِ درخت سدرة المنتهی معرّفی می کند؟ چنانکه گفته شد، سدرة المنتهی درختی است در بهشت که دارای ميوه های ممتاز بهشتی است و رسول خدا(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) در شب معراج ضمن آنکه از آن بازديد نمودند، از ميوۀ آن درخت تناول فرمودند و از آنجا که نوع غذا و خوراک والدين در نطفۀ آنها اثر بسزايی دارد، در جسم و روح فرزنـدان نقش اسـاسی خواهد داشت. اينکـه حضرت فاطمه زهرا(سَلامُ اللهِ عَلَيها) فرمودند: من فرزند سدرة المنتهی هستم، تا هم يادآور جلال و عظمت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ) در قضيۀ معراج باشد، و هم پدران و مادران را متوجه سازد که نوع غذا و خوراک شما و چگونگیِ نطفۀ شما که اساس وجود جسمی و روحیِ فرزندان است، به اندازه ای مؤثّر خواهد بود که فرزند می تواند آن را پدرِ خويش به حساب آورد! اين سخن به وضوح پدران و مادران را هشدار می دهد که اين شما هستيد که با مسئوليّت خود سرنوشت جسم و روح فرزندان خويش را به دست گرفته و عاقبت آنها را تعيين می کنيد»[8].
انسان متشکل از جسم و روح است، لذا باید توجه نماید که به هنگام تغذیۀ جسم، روح را هم تغذیه میکند. البته غذای روح به دو صورت تأمین میشود:
اوّل از طریق عبادات و تکالیف وضع شده از سوی پروردگار؛ به عنوان نمونه: وقتی انسان نماز میخواند یا دعا میکند یا عمل خیر و کار نیکی را انجام میدهد، روح و جـانش را به وسيلۀ آنهـا تغذیه میکند.
دوّم غذای ظاهری؛ هرچند که انسان غذا را برای تغذیۀ جسمش میخورد، ولی روح او هم از تأثیرات آن خوراک متأثّر میشود. آری، تغذیۀ پاک، غیر از جسم، روح را نیز قوی میکند. غذای پاک و طیّب، شوق اطاعت میآورد، شوق زیارت و تقرّب و عمل خیر و نزدیک شدن به پروردگار و شوق وصل و دیدار میآورد. در مقابل، غذای ناپاک، رغبت عبادت و عمل خیر و صالح را از انسان میگیرد و حتّی علاقۀ انسان نسبت به محافل و جلسات ذکر و قرآن را از بین برده و نسبت به محافل گناه و معصیت علاقمند میکند.
قابل توجه است: وقتی حیوانـات قبل از خوردن غذا، آن را بو میکنند و سپس میخورند، چرا انسان نباید در غذایی که میخورد و در پـاکی و طیّب بودن آن دقّت نکند؟! حضرت امـام حسن مجتبی(عَلَيهِ السَّلام) میفرمایند: «عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فی مَاْکُولِهِ کَیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فی مَعْقُولِهِ فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤذِیْهِ وَ یُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیْهِ»[9] تعجّب میکنم از کسانی که در غذای جسم خود فکر میکنند، ولی در امور معنوی و غذای روح خویش اندیشه نمیکنند؛ شکم خود را از طعام مضرّ حفظ میکنند، ولی از افکار پلیدی که روان را میآلاید پرهیز نمیکنند.
انسان موجودی است که خدای سبحان از روح خود در او دمیده است «وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحی»[10]، لذا روح انسان شریف است و در حقیقت این روح که امانت پروردگار و دمیده شده از جانب ذات اقدس اوست، باید جایگاه پروردگار و حرم الله گردد. حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) میفرمایند: «اَلْقَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللهِ غَيْرَ الله»[11]، پس شایسته نیست که انسان در اثر ناپاک خوری و اکل حرام این روح شریف را آلوده و پلید نماید و به جای اینکه به خدای طاهر برسد، مسیرش را به سوی شیطان تغییر دهد.
مطلبی که در پایان لازم به یادآوری میباشد، در مورد روزه گرفتن در اول و وسط و آخر ماه قمری میباشد، که اجر روزهداریِ کلیّۀ ماه را برای شخص دارد. البته در صورتی که روزۀ ظاهر با روزۀ باطن که پرهیز از گناه و معصیت میباشد، همراه گردد، اجر مضاعفی خواهد داشت.
همچنین چنانچه روزه، روزۀ مستحبّی است، باید با رضایت همسر و فرزندان و خانواده صورت گیرد، وگرنه چنانچه کسی روزۀ مستحبّی بگیرد، ولی باعث افسردگی و ناراحتی خانواده بشود، چنین عملی از او مقبول نخواهد بود. پس چه نیکوست که اینچنین اعمالی با همکاری خانواده و هماهنگی ایشان صورت پذیرد.
«بارالهـا! بـه روان مقدّس حضـرت محمّـد و آل محمّـد(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) درود فرست و در امر ظهـور و فرج مـولا و مقتدایمـان حضـرت ولیّعصر(عجِّلاللهُتعالیفَرَجَهُالشَّريف) تعجیل بفرما. پروردگارا! توفيق بيداری از خواب گران غفلت و توبۀ حقيقی از تمام خطاها و قصورها و معاصی به همۀ ما مرحمت بفرما. خداوندا! توفيق تأسّی از انسانهای کامل در تمام زمینهها و سیراب شدن از چشمه کوثر به دست ساقی کوثر به همۀ ما عنایت بفرما. پروردگارا! توفیق صبر و شکر و تسلیم و رضا بر تمام دادهها و مواهب و نعمتها و تمام مصائب و مشکلات به همۀ ما کرامت بفرما. بارالها! توفيق کسب سرمایۀ عالی ترِ ایمان و تقوا و اخلاص و یقین به همۀ ما مرحمت بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل عنایت بفرما. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به مسلمانان ستمدیده علی الخصوص مردم مظلوم فلسطین، عراق، سوریه و يمن نجات کرامت بفرما».
«بِالنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ
صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ اَجْمَعينَ»
[1]- بحارالانوار، ج45، ص8
[2]- جُنگ مهدوی، ص132
[3]- اِذا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرامٍ فی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ ما دامَتِ اللُّقْمَةُ فی جَوْفِهِ لا يَنْظُرُ اللهُ اِلَيْهِ وَ مَنْ اَكَلَ اللُّقْمَةَ مِنَ الْحَرامِ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله (بحارالانوار، ج63، ص314).
[4]- المناقب، ابن شهرآشوب، ج3، ص118
[5]- خلاصه ای از کتاب «عشق ذوی القربی»، صفحات64تا67
[6]- اگر یک بند انگشت نزدیکتر شوم البته خواهم سوخت (احتجاج، ترجمه غفارى مازندرانى، ج1، ص175).
[7]- سعدی(عَلَيهِ الرَّحمَة)
[8]- خلاصه ای از کتاب «عشق ذوی القربی»، صفحات64تا67
[9]- بحارالانوار، ج1، ص218
[10]- و دميدم در او از روح خودم (مبارکه حجر/۲۹).
[11]- قلب حرم خداوند است، پس ساکن نساز در حرم خداوند غیر خدا را (بحارالانوار، ج67، ص25).