در اینکه گناهان کبیره و صغیره کدام است، قابل توجّه است که: در تفاسیر، میزان معصیت و نام مشخصی برای کبیره یا صغیره بودن نیامده است و این یکی از الطاف الهی است که خدای سبحان گناهان کبیره و صغیره را مکتوم و پنهان داشته تا باعث تجرّی و گستاخی انسان نشود و به صغیرهها رو نیاورد و به خیـال صغائر به دام گناه نیفتد. هر گناه صغیره ای در اثر تکرار و اصرار کبیره میشود «لا کَبیرَةَ مَعَ اسْتِغْفارٍ وَ لا صَغیرَةَ مَعَ اِصْرارٍ»[1]. یکی از راه های کبیره بودن گناه، تکرار گناهان صغیره است. حضرت امام محمد باقر(عَلَيهِ السَّلام) به حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «خداوند سه چیز را در سه چیز پنهان کرده: پنهان کرد خوشنودی خودش را در طاعتش، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمار، شاید رضایش در همان باشد؛ غضبش را در نافرمانیش (پنهان کرده)، پس هیچ گناهی را کوچک نشمار، شاید غضبش در همان باشد؛ و پنهان کرد ولیّ خود را در مردم، پس هیچ کس را کوچک نشمار، شاید ولیّ و دوست خداوند همان باشد»[2]، یعنی روزی متوجّه شوید که آن کسیکه به او حرمت و احترامی قائل نبودید و جواب سلامی که به آنان میدادید، با افراد دیگر تفاوت داشت، از اولیای الهی بوده است. حضرت امـام رضا (عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اگر سلام کسی به ثروتمند و فقیر تفاوت داشته باشد، خداوند را ملاقات میکند، درحالیکه خداوند برای او غضبناک است»[3]. از حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) سئوال کردند که متکبّر کیست؟ فرمودند: «اگر کسی تصور کند که حتی از یک نفر بالاتر است، او متکبر است. سئوال کردند که: یابن رسول الله اگر او را در حال گناه دید، چطور؟ فرمودند: ای بسا خداوند گناهان او را ببخشد، ولی کسی را که او را به چشم حقارت نگاه کرده، نبخشد»[4]. روزی خدای سبحان به حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) فرمود: «یا موسی بگرد و پست ترین مخلوق را پیدا کن و پیش من بیاور. حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) بسیار گشتند و بالأخره متوجه سگی شدند که مرده بود و بوی تعفّن آن، فضا را پر کرده بود. حضرت موسی(عَلَيهِ السَّلام) خواستند این جسد را به عنوان پستترین موجود به پیشگاه الهی معرفی کنند، ولی در وسط راه گفتند: از کجا معلوم که مقام او از من بالاتر نباشد. به خدای سبحان عرض کردند: خدایا کسی را پیدا نکردم و جریان را تعریف کردند. خدای سبحان فرمود: یا موسی اگر آن سگ را میآوردی، تو را از مقام نبوّت خلع میکردم»[5]. آری، هرقدر مقام معنوی انسان بالاتر رود، خود را پستتر از دیگران میبیند. از اوصاف مؤمنین این است که خود را کوچکتر از دیگران میدانند، چراکه بر این باور هستند که مردم ظاهر آنان را میبینند. اما هرچقدر جهل بیشتر باشد، انسـان برای خودش مقـامی قائل میشود و خود را بـالاتر از ديگران میبيند.
دلیل دیگر بر اینکه خداوند متعال گناهان صغیره و کبیره را بطورکلّی مشخص نفرموده، این است که انسان تصوّر کند که ای بسا در همین گناه، خشم خداوند نهفته باشد و لذا به دنبال گناه نرود. استاد جوادی آملی میفرمایند: قطرههای آب که مستمراً بر صخره ای سخت بریزند، به روی آن حفرهای می گشایند که اگر همة آب را می ریختند، این اثر را نداشتند.
همچنین اصرار بر گناهان صغیره باعث انس گرفتن با گناه میشود و لذا خداوند متعال گناهان صغیره و کبیره را مشخص نفرموده است. کسی که گناه صغیره انجام میدهد، به گناه عادت میکند و انس میگیرد و به همین علت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) میفرمایند: «اِتَّقُوا الْمُحَقَّراتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّها لا تُغْفَر»[6]. همچنین حضـرت امـام حسن مجتبی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: میدانید گناهان صغیره کدامند؟ این است که انسان گناه بکند و بگوید ای کاش گناه من همین بود «مِنَ الذُّنُوبِ الَّتي لا يُغْفَرُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَيْتَني لا اُوٰاخَذُ إِلّا بِهٰذٰا»[7] گناه صغیره، کم کم باعث گستاخ شدن انسان میشود.
پس اگر انسان خود را از گناهان صغیره حفظ کرد و حرمت خداوند را نگـه داشت، خداوند هم لغزشهـا و قصـورهـای او را عفو میکند و میبخشد. این وعدة آمرزش و تکفیرِ گناهان صغیره از طرف خداوند، مشروط بر ترک گناهان کبیره است.
در موردی نیز انجام واجبات، عامل تکفیر گناهان صغیره، معرفی شده است. همانطور که میفرماید: «لَئِنْ اَقَمْتُمُ الصَّلٰاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ اَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَاُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم»[8] اگر واجبات خود را ادا نمايید و وجوه شرعیّه و انفاقها را به جا آوريد، ما بدیهای شما را می پوشانیم. و در مورد دیگری نیز تقوای الهی عامل تکفیر گناهان صغیره بیان شده است «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُم»[9] اگر تقوای الهی پیشه کردید، خداوند برای شما فرقان قرار میدهد و از شما گناهانتان را میپوشاند. مفسّران عظام فرمودند: حاصل و نتیجة مجموعة این آیات، عفو کردن به شرط ترک محرّمات و کبائر و عمل به واجبات است. یعنی اگر انجام واجبات و اجتناب از محرّمات داشتید، خداوند قصورها و لغزشهای شما را نادیده میگیرد، چراکه او ارحم الرّاحمین است. خداوند متعال گاهی در قرآن کریم پوشانیدن گناه را به خود نسبت میدهد «لَاُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم»[10] و گاهی به کارهای خیر نسبت میدهد «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»[11]. البته پوشانیدن بدیها به واسطة اعمال خیر، مستقلاً نیست، بلکه به اذن الهی است. یعنی خداوند متعال در کارهای خیر، یک اثر وضعی و تکوینی قرار داده کـه زمینة پوشش گنـاهـان و عفو و آمرزش الهی را فراهم میکند. به عبارت دیگر، آثار وضعی انجام واجبات و ترک محرّمات، پوشش و تکفیر گناهان است.
در اینکه گناهان صغیره، چقدر خطرناک هستند، از چندین معصوم، روایات متعددی استفاده شده است؛ از جمله از حضرت امام موسی کاظم(عَلَيهِ السَّلام) روايت شده است که: «فَإِنَّ قَليلَ الذُّنُوبِ يَجْتَمِعُ حَتّىٰ يَكُونَ كَثيرا»[12] گناهان کوچک را قلیل و اندک نشمارید و تحقیر نکنید، زیرا به تدریج انباشته و فراوان میگردند.
«اندک اندک جمع گردد وانـگهی خيـلی شـود
قطـره قطره جمع گردد وانـگهی سِيـلی شـود
نرم نرمـک سخت گردد وانـگهی کـوهی شود»[13]
یکی از اوصاف مؤمنین و متّقین این است که گناه خود را مانند کوهی بر فراز خویش میبینند و میترسند که هر لحظه بر سرشان سقوط کند، ولی منافق گناه خود را چون پشهای میبيند که در بینی بنشیند و آن را بپراند. اهل معرفت، گناه علنی و آشکار انجام نمیدهند، لکن اگر غفلت و قصوری هم از آنها سر بزند، بر اساس «حَسَناتُ الْاَبْرارِ سَيِّئاتُ الْمُقَرَّبينَ»[14]، نه تنها احساس ظلمت و تیرگی میکنند، بلکه از بُعد مسافتی کـه میـان خالق و معبودشان ایجـاد شده، احساس هلاکت میکنند. آری اهل معرفت غفلت خود را اينچنين عظیم میشمارند.
البته همة گناهان اعم از کبیره و صغیره، به شرط توبة حقیقی مورد عفو و آمرزش پروردگار قرار میگیرد «اَلتّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لٰا ذَنْبَ لَه»[15]. امّا در بین گناهان، حق النّاس تنها گناهی است که هم حق خداوند و هم حق مردم است و به همین علت برای انسان خیلی سنگین تمام میشود و تنها با طلب عفو و آمرزش از پیشگاه الهی و بدون جبرانِ حقِ کسیکه ضایع شده، مورد بخشش قرار نمیگیرد. خداوند عدل محض است و از خطاها و قصورهای مربوط به خود، میگذرد، ولی از خطاهای مربوط به ناس نمیگذرد، مگر اینکه صاحب حق از حقّش بگذرد. اگر کسی از ديگران حقّی اعم از مالی يا آبرويی، مادّی يا معنوی، ضايع کرده باشد، خداوند از او نمیگذرد تا زمانيکه صاحب حق بگذرد. رسول گرامی اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ) فرمودند: «يُؤْتٰى بِأَحَدٍ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ يُوقَفُ بَيْنَ يَدَیِ اللّهِ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتٰابُهُ فَلٰا يَرٰى حَسَنٰاتِهِ فَيَقُولُ إِلٰهي لَيْسَ هٰذٰا كِتٰابي فَإِنّي لٰا اَرٰى فيهٰا طٰاعَتي فَيُقٰالُ لَهُ إِنَّ رَبَّكَ لٰا يَضِلُّ وَ لٰا يَنْسىٰ ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغْتِيٰابِ النّاسِ ثُمَّ يُؤْتىٰ بِآخَرَ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتٰابُهُ فَيَرٰى فيهٰا طٰاعٰاتٍ كَثيرَةً فَيَقُولُ إِلٰهي مٰا هٰذٰا كِتٰابي فَإِنِّي مٰا عَمِلْتُ هٰذِهِ الطّاعٰاتِ فَيُقٰالُ لِاََنَّ فُلٰاناً اغْتٰابَكَ فَدُفِعَتْ حَسَنٰاتُهُ إِلَيْك»[16] فردی روز قيامت آورده میشود، پيش روی خداوند می ايستد، نـامة عملش بـه سوی او بازگردانده میشود و نيکیهايش را در آن نمی بيند، پس میگويد: خدايا اين نامة عمل من نيست چراکه در آن طاعتم را نمیبينم پس برای او گفته میشود: پروردگار تو گم نمیکند و فراموش هم نمیکند، عملت با غيبت کردن مردم از بين رفته است. سپس ديگری آورده میشود و نامة عملش به سوی او بازگردانده میشود و میبيند در آن طاعات بسياری است. پس میگويد: خدايا اين نامة عمل من نيست چرا که من اين طاعات را انجام نداده ام، پس گفته میشود: برای اينکه فلانی غيبت تو را کرده است، پس کارهای نيک او به تو رسيده است. وقتی انسان غیبت میکند، بدون اینکه خودش بداند، اعمالش را به پروندة صاحب حق واریز میکنند و در صورتی که عمل خيری نداشته باشد، از گناهان صاحب حق برداشته و در نامة اعمال او مینويسند.
اهل معرفت و اولیای الهی به هر جایی که رسیدند، در اثر تعقّل و تفکّر بوده است. وقتی انسان تعقّل و تفکّر نمود و یک بررسی در پروندة اعمال داشت و از قصورها و کوتاهیهای خود توبه نمود، خداوند راه را بر او میگشاید. یکی از شگردهای شیطان این است که اهمّ را با مهم و مهم را با غیر مهم جابجا میکند و لذا ای بسا انسان گناهان و قصورهای خود را کوچک و حقیر بشمـارد کـه در اثر تعقّل و تفکّر و سیر در اعمـال میتواند به آنها پی ببرد و جبران و اصلاح نماید؛ به عنوان نمونه: اسراف، از گناهان کبیره است «إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطين»[17]، لکن ای بسا انسان در اثر غفلت و وساوس شیطان، در عین اینکه اسراف میکند، خود را اهل اسراف نداند، ولی با یک توجّه و تفکّر متوجه شود که به اسراف در مصرف نان و آب و برق و ... عادت کرده است و در مرحلهای از مراحل، مبذّرین شامل حال او نیز میگردد. به همین ترتیب، ظلم نیز تنها شامل ظلمهای بزرگ و در خارج از محیط خانه نمیشود و انسان با تعقل و تفکر درمی یابد که ای بسا در محیط خانواده، عادت به ظلم کرده و متوجه نیست. اینکه خداوند متعال در قرآن داستان فراعنه را بیان فرموده، چنین میپنداریم که منظور، فراعنه بزرگ میباشد، درحالیکه امکان دارد، انسان در محیط خانواده یک فرعون باشد و متوجّه نباشد که البته فرعونیّت هم مراتب دارد.
پس با یک تفکّر و تعقّل و مرور در رفتار و اعمال خود، در آستانة سال جدید، امید است که از تمام قصورها و کوتاهیهای خود توبه نمائیم و کهنه ها را با خود به سال جدید نبریم و پاک و طاهر وارد سال نو شویم.
1- نيست (گناه) کبيره ای همراه با استغفار و نيست (گناه) صغيره ای همراه با اصرار (بیان نورانی پیامبر اکرم(صَلَّياللهُعَلَيْهِوَالِٰهِ)؛ مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل، ج11، ص367).
2- دُرر الاخبار با ترجمه، ص 547
3- عیون اخبار الرضا(عَلَيهِ السَّلام)؛ ج2، ص52
4- نور الثّقلين
5- به نقل از رادیو معارف
6- بپرهيزيد از گناهان کوچک پس همانا آنها آمرزيده نمیشوند (کافی، ج3، ص705).
7- از گناهانی که آمرزيده نمیشود اين است که کسی بگويد: کاش مؤاخذه نشوم مگر به خاطر اين گناه (بحارالانوار، ج50، ص250).
8- اگر برپا داريد نماز را و بدهيد زکات را و ايمان آوريد به پيامبرانم و نيرو دهيد ايشان را و قرض دهيد به خداوند، قرضی نيکو، البتّه البتّه میپوشانيم از شما بدیهايتان را (مبارکه مائده/12).
9- اگر تقوای الهی پيشه کنيد، قرار میدهد برای شمـا قدرت تشخيص حق و بـاطل و درمیگذرد از شما گناهان شما را و می آمرزد شما را (مبارکه انفال/29).
10- البتّه درمیگذريم از ايشان بدیهای ايشان را (مبارکه آل عمران/195).
11- همانا خوبیها از بين میبرند بدیها را (مبارکه حضرت هود(عَلَيهِ السَّلام)/114).
12- الکافی، ج2، ص287
13- اينترنت
14- نيکیهای نيکوکاران، بدیهای مقرّبان است (بيان نورانی پيامبر اکرم(صَلَّياللهُعَلَيْهِوَالِٰهِ)؛ بحارالانوار، ج25، ص205).
15- توبه کننده از گناه مانند کسی است که گناهی برای او نيست (بيان نورانی امام محمّد باقر (عَلَيهِ السَّلام)؛ الکافی، ج2، ص435).
16- بحارالانوار، ج72، ص259
17- همانا اسراف کنندگان برادران شياطين هستند (مبارکه اِسراء/27).