در آيات قبل استفاده گرديد که اسلام دين خانواده­محور و حامی مستضعفان و زنان و کودکان است و به همين علّت خداوند متعال در آيات قرآن کريم، مردان را به معاشرت نيکو با زنان دعوت می­فرمايد «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالمَعرُوفِ»[1].

     حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) می­فرمايند: «خدای تعالی به خاطر چيزی همانند خشم بر زنان و فرزندان، خشمگين نمی­شود»[2]. دين اسلام حامی و مدافع حق زن است و همواره حقوق او را محترم می­شمارد. هيچ دينی همانند دين مبين اسلام اين همه به زنان ارزش و احترام قائل نيست و سابقاً استفاده شده است که در زمانهای گذشته در کشورهایي مثل يونان، مصر، روم، هندوستان و عربستان و... چطور زنان از ابتدايي­ ترين حقوق مسلّم خود محروم بودند و با طلوع اسلام، زندگی زن وارد مرحله جديدی شد. پس باتوجّه به مطالب مذکور روشن می­شود که در مُتعه و ازدواج موقّت هم، خداوند اراده نفرموده است که زن را تحقير کند، بلکه هر آنچه که از سوی خدای عليم و حکيم صادر شده است، در جهت حفظ ارزش و مقام زن و خانواده می­باشد.

     دين اسلام، نه مرد محور و نه زن محور، بلکه انسان محور است. اُنوثت و ذکورت نه دليل حقارت است و نه دليل برتری، بلکه آنچه که ارزش محسوب می­گردد، تقوا است و هر چه که تقوای انسان بالاتر رود، به  همان ميزان در پيشگاه الهی از کرامت و ارزش بالاتری برخوردار خواهد شد «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقيکُم»[3]. زن و مرد در مقام انسانيّت مشترک هستند و هر کدام از آن دو که دارای تقوای بيشتری باشد، دارای مقام و منزلت بالايي است.

     در عصر حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) و حضرت علی(عَلَيهِ­ السَّلام) و حضرات ائمة اطهار(عَلَيهِم­ السَّلام) نکاح موقت و عقد غيردائم جاری بود که از حضرت امام محمّد باقر(عَلَيهِ ­السَّلام) مروی است که: «اَحَلَّهَا اللّهُ في كِتـابِهِ وَ عَلىٰ لِسـانِ نَبِيِّهِ(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) فَهِيَ حَلَالٌ إِلىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ »[4] حلال نمود آن را (ازدواج موقّت را) خداوند در کتابش و بر لسان پيغمبرش، پس آن حلال است تا روز قيامت. همچنين حضرت امام صادق(عَلَيهِ ­السَّلام) می­فرمايند: «حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ أبَداً إلىٰ يَوْمِ الْقِيَـمَةِ وَ حَرامُـهُ حَرامٌ أبَداً إلىٰ يَـوْمِ الْقِيمَةِ»[5] و نيـز  می­فرمـاينـد: «اَلمُتعَةُ نَزَلَ بِهَـا القُرآنُ وَ جَرَتْ بِهَـا السُّنَّةُ مِنْ رَسُـولِ الله (صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ)»[6] متعه و عقد غير دائم در قرآن نازل شده است و تنها کسی که می­تواند آنرا نسخ کند، وجود مقدّس پيامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) می­باشد. پس وقتی شارعِ حکم، باذن الله، آن بزرگوار است، نسخ هم به غير از ايشان به دست کسی مقدور نيست و احدی غير از رسول الله(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) نمی­تواند آنرا نسخ و تحريم نمايد.

     پس حکم مُتعه در آية شريفة مورد بحث حلال شمرده شده و يک حکم قطعی است و در کل قرآن يکبار به آن اشاره شده است، چراکه در احکام نياز به تکرار نیست. استاد جوادی آملی در تفسير تسنيم مطالبی به اين مضمون دارند که: «فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ» در بيان حکمی جديد است و در بيان احکام فقهی، برخلاف داستان انبياء(عَلَيهِم­ السَّلام) که در قرآن مرتب تکرار می­گردد، تکرار بسيار کم است و لزومی بر تکرار نيست. تکرار داستان پيامبران به جهت عبرت­ گيری در رابطه با مسائل تربيتی و اخلاقی است، بنابراين اگر خداوند متعال جريانات حضرت موسی(عَلَيهِ­ السَّلام) و يا حضرت عيسی(عَلَيهِ ­السَّلام) را بارها در قرآن تکرار می­نمايد، اين تکرار برای عبرت ­گيری انسان و تربيت او لازم و ضروری است.

     خداوند متعال تمام نيازها و غرايز را در وجود انسان قرار داد و خود، خالق آنهاست، لذا هيچکدام از آنها، نه تنها مخالف با کمال انسانی نيست بلکه همه در راستای رسيدن به کمال مطلق است. از نظر دين مبين اسلام، تمام غرايزِ مشروع انسان بايد در حد نياز، تأمين و اشباع گردند. آری اگر اين غرايز به دور از افراط و تفريط­ها و از مسير صحيح تأمين گردند، نه تنها مانع کمال نيستند، بلکه هر کدام از آنها سهمی از کمال را عهده دارند. از جملة اين غرايز، غريزة جنسی است که قوی­ترين و پرعمرترين آنهاست. قانون متعه و عقد غير دائم زمانی که عقد دائم ممکن نيست برای تأمين اين غريزة بشری از طريق مشروع و حلال، لازم و ضروری است و حکمی قطعی و مسلم است. بنابراين مُتعه و ازدواج موقت يک ضرورت اجتماعی است، و تنها موردی که چهرة اين قانون الهی را در اجتماع منفور می­کند و يا در برخی از موارد به فساد و تباهی می انجامد، سوءاستفاده از آن است. پس ايراد و اشکال در سوءاستفاده ­هاست نه در قانون الهی و بايد تلاش نمود تا سوءاستفاده ­ها را از بين برد نه اينکه، قانون خداوند را محکوم کرد و آنرا تحريم نمود.

     وقتی خداوند متعال خود را حکيم معرفی می­کند «اِنَّ اللهِ کانَ عَليماً حَکيماً» و  پيامبر (صَلَّی ­اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ)، پيامبر حکيم است، قرآن، کتاب حکمت است «يس﴿1﴾ وَ القُرآنِ الحَکيمِ﴿2﴾»[7]، پس تمام احکامی که از سوی خدای حکيم در کتاب حکيم، توسط پيامبر حکيم به سوی انسانها صادر گشته است، از حکمت بالغة الهی نشأت گرفته و برای رسانيدن انسان به حکمت می­باشد. فلذا معلوم می­گردد که انسان خلق شده، تا حکيم گردد و اين ميسور نيست مگر در پرتو تبعيّت از قوانين حکيمانة قرآن و پيروی از سنت پيامبر حکيم؛ و پرواضح است کسانی که به حکمت الهی، اين خير کثير دست يافته­اند «وَ مَن يُؤْتَ الحِکمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَيراً کَثيراً»[8] جز از راه اطاعت و تسليم نبوده است.

     «بارالها! به روان مقدّس حضرت محمّد و آل محمّد(صَلَّی ­اللهُ ­عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) درود فرست و در امر ظهـور و فرج مولـا و مقتدایمـان حضـرت ولیّ­عصـر (عجِّل­ اللهُ­ تعالی­ فَرَجَهُ­ الشَّريف) تعجیل بفرما. خداوندا! توفیق تسلیم در برابر تمام قوانین و احکام ذات اقدست و عبودیّت و بندگی به همة ما مرحمت بفرما. پروردگارا! توفیق تهذیب و تزکیه و پاکسازی درون و تلبّس به فضایل اخلاقی به همة ما عنایت بفرما. بارالها! توفیق ارتباط حقیقی با انسان­های کامل و تأسی از آنان در تمام امور و شئون به همة ما مرحمت بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل کرامت بفرما. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به مسلمانان ستمدیده علی ­الخصوص مردم مظلوم فلسطین و عراق و سوریه نجات کرامت بفرما».

 

«بِالنَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرینَ

صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ»

 

1- و معاشرت کنيد با ايشان به خوبی (مبارکه نساء/19).

2- آداب راز و نياز به درگاه بی ­نياز،ص78

3- بدرستی که گرامی ترين شما نزد خداوند پرهيزکارترين شماست (مبارکه حجرات/13).

4- اصول کافی، ج5،ص 449

5- حلال حضرت محمّد(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) حلال ابدی است تا روز قيامت و حرام او حرام ابدی است تا روز قيامت (اصول کافی، ج1، ص58).

6- کافی، ج11، ص10

7- يس﴿1﴾ سوگند به قرآن باحکمت﴿2﴾(مبارکه يس/1و2).

8- و هرکه داده شود حکمت، پس به تحقيق داده شده خير بسيار (مبارکه بقره/269).