از آنجائيکه توجّه افراطی به وظيفه­ای و مهمل گذاشتن ساير وظايف، باعث لطمه و آسيب در زندگی خانوادگی گشته و آن را در معرض انواع مخاطرات قرار می­دهد، لذا رعايت اعتدال و دور بودن از افراط و تفريط­ها در روابط اعضای خانواده، از موارد مهم و ضروری به شمار می­رود.

     يکی از موارد افراط و تفريط در خانواده، بذل توجه بیش از حدّ مادر به فرزند می­باشد. برخی از زنان پس از تولد فرزند يک مرتبه تمام توجّهاتی را کـه قبل از آن نسبت بـه همسرشان داشتند، بذل فرزند می­نمايند که اين امر باعث کوتاهی و بی­توجّهی یا کم­توجهی در مورد وظايفی که در قبال همسر دارند، می­گردد؛ نکته مهم در این مورد این است که رسیدگی افراطی به فرزند علاوه بر اینکه مستقيماً حق عاطفی و روحی همسر را ضایع می­سازد، بلکه چون باعث می­گردد که زن رسیدگی به آراستگی ظاهری خود را نیز فراموش نماید، لذا بطور غیر مستقیم هم باعث تضییع حق همسر می­گردد، چراکه عاطفة مادری بطور افراطی تجلّی کرده و قدرت تشخیص و درک واقعیتها را از زن می­گیرد و ناآگاهانه و غافلانه تمام توجهاتش را معطوف فرزند نموده و در نتیجه وظایفی که در مورد همسرش داشته را بطور کلّی فراموش می­نماید. و چنانچه با اعتراض همسر مواجه گردد با قیافة حق به جانب و با پرخاش و اعتراض شدیدتر به دفاع از خود می­پردازد. حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­­اللهُ­عَلَيهِ­­وَ­اله) چه زیبا و گویا فرمودند که: «حُبُّكَ لِلْشَّيْ‏ءِ يُعْمي وَ يُصِمْ‏»[1]، محبّت تو به هر چیزی، تو را کور و کر می­نماید.

     نتیجة چنین وضع نامتعادلی که زن به وجود آورده، بروز اختلافات یا سردی روابط میان آنها خواهد شد که در این صورت نهال زندگی، رو به خشکی گراییده و زندگی به مسیر سراشیبی می­افتد. چراکه وقتی به خواسته­های مرد توجّهی نمی­شود و نیازهای مشروعش تأمین نمی­گردد، به شدت احساس تنهایی و غربت می­کند و محیط خانه برایش خفقان­آور می­گردد، که امکان دارد این امر یا باعث کشیده شدن مرد به فساد اخلاقی و روابط نامشروع گشته و یا منجر به متلاشی شدن و گسیخته گشتن شیرازة زندگی یعنی طلاق و قربانی شدن فرزند گردد.

     پس معلوم می­شود هرچند عاطفه مادری بسیار مقدّس و قابل تجلیل و تقدیر می­باشد، لکن چنانچه تحت نظام عقلی قرار نگیرد، از اعتدال خارج شده و به حالت افراطی جلوه­گر می­شود و باعث نابودی و تباهی زندگی خواهد شد. یعنی همین عاطفه مقدّس مادری در اثر غفلت، به یک عامل مخرّب و ویرانگر تبدیل می­گردد.

     انسان در کنار زندگی فردی و خانوادگی، یک زندگی اجتماعی نیز دارد که در قبال هرکدام وظایفی به عهده اوست. به عبارت دیگر وظایفی در مورد همسر و فرزندان و پدر و مادر و سایر افراد خانواده دارد و وظایفی در قبال دوستان و دیگران بر عهده اوست که هر کدام لازم است در حدّ تعادل رعایت گردد. حال اگر توجه بیش از حدّ به زندگی اجتماعی یا خانوادگی باعث کمرنگ شدن توجّه نسبت به سایر وظایف گردد، مسلّماً از مسیر درست و عقلانی خارج گشته و صاحب چنین نگرشی گرفتار افراط و تفریط شده است که نتیجة آن خروج از جادة اعتدال و مسیر کمال می­باشد. به عنوان مثال، برخی از افراد هر چند در زندگی اجتماعی دارای مقبولیت بوده و فرد موفّقی هستند، لکن در زندگی خانوادگی و رفتار با همسر و فرزندان، انسانهای موفّقی نبوده و رفتار پسندیده­ای ندارند.

 

1- بحارالأنوار، ج‏74، ص167