خداوند تبارک و تعالیٰ به قدری به کانون خانواده، احترام و تقدّس قائل است و به استحکام پايه­های آن اهتمام دارد که هر مسئله­ای که به نحوی از انحاء بخواهد به آن آسيب وارد ساخته و باعث سست شدن پايه­های آن گردد، محکوم بوده و جرم محسوب می­گردد. چنانچه حتی اشتغال به امور مقدّس و مستحبی، تا جایی مورد تأیید و امضای خدای سبحان است که لطمه­ای به وظایف اصلی نزند و خدشه­ای به کانون خانواده و روابط اعضای آن وارد نياورد و چنانچه امری باعث متزلزل شدن و سست گشتن پاية خانواده و سرد شدن روابط افراد آن گردد، بايد به شدّت با آن مبارزه کرد و در دفع آن کوشيد.

     ممکن است بعضی نسبت به فعاليّت­های مذهبی و جلسات دينی چنين بينشی داشته باشند که چون اين امر در رديف امور عبادی و مقدّسه می­باشد، لذا مراعات حقوق افراد خانواده از قبيل همسر و فرزندان ضرورت ندارد، درحاليکه اين نگرش یک بينش نادرست و افراطی بوده و نتیجه و محصول آن ضايع شدن حق همسر و فرزندان و احياناً بروز اختلاف در خانواده می­باشد که در اين صورت نه تنها اين کار عبادت محسوب نمی­گردد و هيچ نوع خير و برکت معنوی نخواهد داشت، بلکه به علّت ضايع نمودن حقوق افراد خانواده، مسئوليت بزرگی خواهد داشت. حتی اگر اين امر منجر به اختلاف نگردد و همسر برای ادامة زندگی مجبور به سوختن و ساختن باشد، باز هم همان مسئوليت متوجه او خواهد بود.

     لازم به توضيح است که افراط در فعاليّت­های مذهبی چه به صورت شرکت در مجالس قرائت قرآن يا کلاسهای سخنرانی يا شرکت در نمازهای جماعت و حضور در مساجد و يا مجالس روضه و دعا که در خارج از خانه می­باشد و چه به صورت عبادات فردی مانند خواندن نمازها و دعاهای مستحبّی که در داخل خانه صورت می­گیرد، چنانچه باعث تنها ماندن همسر و فرزندان گردد و موجب ضایع گشتن حقوق ایشان شود، نه تنها عبادت محسوب نشده و هيچ اجری به آن تعلّق نمی­گيرد، بلکه در رديف گناهان مربوط به حق­النّاس بوده و مشمول کيفر الهی خواهد شد. مطلب قابل توجه اینکه چنانچه افراط در اين قبيل امور بـاعث دین­گریزی و نفرت و بدبينی همسر و فرزندان نسبت به امور دينی و مذهبی گردد، ميزان مسئوليت به نسبت نفرتی که از اين اعمال نادرست همسر در ايشان ايجاد گشته، بالاتر خواهد بود.

     قابل توجّه است که برخی از همسران (اعم از مرد و زن) چنين تصوّر می­کنند که اگر نياز­های مادّی افراد خانواده از قبيل خوراک، پوشاک، مسکن و ... را تأمين نمایند، وظيفة خود را بطور کامل انجام داده­اند و وظیفه و تکليف دیگری متوجه ایشان نیست. در حالي که اساس تشکيل­دهندة بنيان خانواده، هرگز با اين قبيل مسائل ظاهری تأمين نمی­گردد و تنها خوراک و پوشاک و مسائل مادی و ظاهری قادر به تأمين استحکام و اساس خانواده نمی­باشد. بلکه آنچه سنگ زيربنای خانواده را تشکيل می­دهد، مربوط به بُعد عاطفی و تأمين اين نياز در خانواده است.

     اکثر اوقات توجّه افراطی به مستحبّات، باعث بی­توجّهی زن به خواسته­های خصوصی مرد و نياز­های او در امور جنسی می­گردد که خود يکی از مهمترين عوامل سست­کنندة بنيان خانواده و روابط زناشوئی  می­باشد. اين حقيقت را نبايد کتمان نمود که بی­اعتنائي و بی­توجّهی به اساسی­ترين نياز مرد، از مهمترين موارد ضايع کردن حقّ مشروع او محسوب شده و عواقب سوئي را به دنبال خواهد داشت.

     دانستن اين امر برای هر دختر جوان کمال ضرورت را دارد که اگر زن را عاطفة مادری و ميل به تشکيل خانواده و يا رسيدن به سکونت و آرامش وادار به ازدواج نموده، لکن عامل عمده از تشکيل خانواده و ازدواج برای مرد، کـه در رأس تمام اين امور قرار دارد، نياز جنسی او می­باشد، تا جایی که اگر غريزة جنسی به مرد فشار نمی­آورد، او هرگز زير بار مسئوليت سنگين ازدواج نمی­رفت. بنابراين زن بايد بداند که با ناديده گرفتن اين نياز مهّمِ مرد که در رديف غريزة خوردن و آشامیدن برای او مهم و حیاتی می­باشد، در واقع تيشه به ريشة کاخ سعادت خود می­زند و شيرازة زندگي­اش را به دست خود گسسته و بنيان خانواده­اش را متلاشی می­سازد. چرا که عدم ارضاء مرد در امور جنسی، بصورت يک عقدة روانی در او ظهور نموده و أثار سوء آن در سایر روابط او تأثیر خواهد گذاشت و يک حالت انتقام جويانه­ای به او خواهد داد و ناگفته پيداست که چنانچه کار به جایی برسد که طرفين به فکر انتقام از يکديگر بيفتند، دست مرد در اين مورد بازتر از زن می­باشد.

     بنـابراين زن برای تحکيم بنيـان خانواده­اش هرگز نبـايد سردی و بی­رغبتی خود نسبت به امور جنسی را به همسرش نشان بدهد و يا چنين وانمود کند که اين امر به او تحميل شده است که اين، يک تضييع حق بزرگ و يک برخورد ظالمانه می­باشد. در اهميّت اين مسئله همين بس که شرع مقدّس اسلام، تمکین زن در برابر شوهر را حقّ مسلّم مرد دانسته و به عنوان تکليف واجب برای زن مقررّ فرموده است.

     وظيفة اصلی زن رسيدگی به همسر و فرزندان و تأمين رفاه مادّی و معنوی آنها و برقراری صلح و صفا و ايجـاد روابط دوستانه و صميمی مي­باشد؛ البته اين به آن معنا نيست که زن و مرد چنين تصوّر کنند که هدف از تشکيل خانواده، اکتفا نمودن به امور ظاهری اعم از خوردن و خوابيدن و تهيّة وسايل ظاهری و فراهم کردن زندگی­های تجمّلي و تشريفاتی می­باشد، که ناگفته معلوم است اين امر باعث می­گردد که به وظيفة حياتی و عبادی و بُعد معنوی بی­توجّهی شده و در واقع به يک زندگی گياهی و حيوانی اکتفا شود.

     در اهميّت بُعد عبادی و وظيفة الهی افراد خانواده، حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی­­اللهُ­عَلَيهِ­­وَ­اله) فرموده­اند: «خانه­ای که در آن حکمت الهی نباشد جز خرابه­ای نخواهد بود»[1]، و منظور از حکمت، آموختن تعاليم دينی و معارف الهی و عمل نمودن به آنها می­باشد. به اين معنا که همسران، علوم الهی را فراگيرند و بر مبنای علمشان عمل نمايند و همچنين فرزندان را نيز در مسیر فراگیـری علوم الهـی پیش برند. حضرت امـام صـادق(عَلَيهِ­السَّلام) می­فرمايند: «در آموختن احاديث ما به فرزندانتان مبادرت کنيد، قبل از آنکه افراد ناباب و فاسد بر شما پيشی بگيرند و به سراغ آنها بروند»[2]. به عنوان مثال یکی از توصیه­های دین مقدس اسلام این است که پدر و مادر، فرزندانشان را با نوازش و محبّت از سن هفت سالگی به نماز تشویق نمایند.

     زندگی بدون معنويّت يک زندگی بی­روح و خسته­کننده و کسالت­آور و ملالت­بار است که هرگز قادر نمی­باشد روح بلند انسان و بُعد ملکوتی او را تأمين نموده و انسان را روحاً اغناء نمايد. لذا کسیکه در ساختن زندگی الهی و معنوی خود تلاش ننماید، نـه تنها از سعـادت اُخروی بهره­ای ندارد، بلکه به دلیل فقر معنوی و تأمین نشدن تغذیه و نیاز روحی در زندگی دنیوی نیز آرامش خاطر ندارد و پیوسته خلأ روحی و کمبودهای معنوی جان او را می­گدازد و در شدیدترین تنگناهای روحی قرار می­دهد و بنا به فرمودة خدای سبحان، زندگی او سخت و دشوار خواهد بود «وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَاِنَّ لَهُ مَعيشَتاً زَنکاً»[3]. چنین فردی همانند قايق سرگردانی است که در پهنه اقيانوس متلاطم زندگی، بدون هدف شناور است و پيوسته بی­قرار و ناآرام و نگران بوده و روزگارِ تلخ و رنج­آوری را تحمل می­کند.

«عمرِ بی توبه همه جـان کنـدن است

                                                   مرگ حـاضر، غـايب از حق بودن است

عمر و مرگ اين هر دو با حق خوش بُود

                                                    بی خـدا، آب حيــات، آتـش  بُـود»[4]

     آری زندگی در ارتباط با خداوند و با یاد او زندگی حقیقی می­شود و کشتی سيّال روح آدمی تنها در پرتو یاد او آرام می­گيرد و قرار می­يابد «اَلٰا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبِ»[5].

توجه افراطی زن به فرزند و غفلت از همسر:

     از آنجائيکه توجّه افراطی به وظيفه­ای و مهمل گذاشتن ساير وظايف، باعث لطمه و آسيب در زندگی خانوادگی گشته و آن را در معرض انواع مخاطرات قرار می­دهد، لذا رعايت اعتدال و دور بودن از افراط و تفريط­ها در روابط اعضای خانواده، از موارد مهم و ضروری به شمار می­رود.

     يکی از موارد افراط و تفريط در خانواده، بذل توجه بیش از حدّ مادر به فرزند می­باشد. برخی از زنان پس از تولد فرزند يک مرتبه تمام توجّهاتی را کـه قبل از آن نسبت بـه همسرشان داشتند، بذل فرزند می­نمايند که اين امر باعث کوتاهی و بی­توجّهی یا کم­توجهی در مورد وظايفی که در قبال همسر دارند، می­گردد؛ نکته مهم در این مورد این است که رسیدگی افراطی به فرزند علاوه بر اینکه مستقيماً حق عاطفی و روحی همسر را ضایع می­سازد، بلکه چون باعث می­گردد که زن رسیدگی به آراستگی ظاهری خود را نیز فراموش نماید، لذا بطور غیر مستقیم هم باعث تضییع حق همسر می­گردد، چراکه عاطفة مادری بطور افراطی تجلّی کرده و قدرت تشخیص و درک واقعیتها را از زن می­گیرد و ناآگاهانه و غافلانه تمام توجهاتش را معطوف فرزند نموده و در نتیجه وظایفی که در مورد همسرش داشته را بطور کلّی فراموش می­نماید. و چنانچه با اعتراض همسر مواجه گردد با قیافة حق به جانب و با پرخاش و اعتراض شدیدتر به دفاع از خود می­پردازد. حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­­اللهُ­عَلَيهِ­­وَ­اله) چه زیبا و گویا فرمودند که: «حُبُّكَ لِلْشَّيْ‏ءِ يُعْمي وَ يُصِمْ‏»[6]، محبّت تو به هر چیزی، تو را کور و کر می­نماید.

     نتیجة چنین وضع نامتعادلی که زن به وجود آورده، بروز اختلافات یا سردی روابط میان آنها خواهد شد که در این صورت نهال زندگی، رو به خشکی گراییده و زندگی به مسیر سراشیبی می­افتد. چراکه وقتی به خواسته­های مرد توجّهی نمی­شود و نیازهای مشروعش تأمین نمی­گردد، به شدت احساس تنهایی و غربت می­کند و محیط خانه برایش خفقان­آور می­گردد، که امکان دارد این امر یا باعث کشیده شدن مرد به فساد اخلاقی و روابط نامشروع گشته و یا منجر به متلاشی شدن و گسیخته گشتن شیرازة زندگی یعنی طلاق و قربانی شدن فرزند گردد.

     پس معلوم می­شود هرچند عاطفه مادری بسیار مقدّس و قابل تجلیل و تقدیر می­باشد، لکن چنانچه تحت نظام عقلی قرار نگیرد، از اعتدال خارج شده و به حالت افراطی جلوه­گر می­شود و باعث نابودی و تباهی زندگی خواهد شد. یعنی همین عاطفه مقدّس مادری در اثر غفلت، به یک عامل مخرّب و ویرانگر تبدیل می­گردد.

     انسان در کنار زندگی فردی و خانوادگی، یک زندگی اجتماعی نیز دارد که در قبال هرکدام وظایفی به عهده اوست. به عبارت دیگر وظایفی در مورد همسر و فرزندان و پدر و مادر و سایر افراد خانواده دارد و وظایفی در قبال دوستان و دیگران بر عهده اوست که هر کدام لازم است در حدّ تعادل رعایت گردد. حال اگر توجه بیش از حدّ به زندگی اجتماعی یا خانوادگی باعث کمرنگ شدن توجّه نسبت به سایر وظایف گردد، مسلّماً از مسیر درست و عقلانی خارج گشته و صاحب چنین نگرشی گرفتار افراط و تفریط شده است که نتیجة آن خروج از جادة اعتدال و مسیر کمال می­باشد. به عنوان مثال، برخی از افراد هر چند در زندگی اجتماعی دارای مقبولیت بوده و فرد موفّقی هستند، لکن در زندگی خانوادگی و رفتار با همسر و فرزندان، انسانهای موفّقی نبوده و رفتار پسندیده­ای ندارند.

 

1- تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص287

2- وسائل الشیعه، ج17، ص331

3- و کسيکه روی گردان شد از ياد من، پس برای اوست زندگی سختی (مبارکة طه/124).

4- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم

5- آگاه باشيد که دلها به ياد خداوند آرام می­گيرد (مبارکة رعد/28).

6- بحارالأنوار، ج‏74، ص167