در جلسۀ سابق مطالبی پیرامون آیۀ شریفۀ مورد بحث از مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(عَلَيهِم السَّلام) و مفسّران عظام استفاده شد. چند مطلب در مورد آیـۀ شریفه قابل توجه می بـاشد کـه ذیلاً استفاده می شود:

     مطلب اول در مورد فضل الهی است. سابقاً استفاده شده که تفاوت فضل با عدل این است که: عدل به معنای خیر و خدمت و احسانِ انجام شده را با خیر و احسان و خدمتِ معادل پاسخ گفتن است، امّا فضل به معنای نعمت و احسانِ فزون بر استحقاق می باشد. یعنی خیرها و احسان هایی که انجام شده، با خیر و احسان و خدمتِ بالاتر پاسخ داده شود که مافوق عدل است «اِنَّ اللهَ يَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسان‏»[1]. معادلِ خیر، عدل است و مافوقِ خیر، فضل می باشد و به این علت به ما آموختند که از خداوند متعال درخواست کنيم: «اَللّهُمَّ عامِلْنا بِفَضْلِكَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِكَ»[2] خدایا با فضل و احسانت که مافوقِ اعمال ماست، با ما رفتار کن.

     فضل الهی بر دو نوع است: فضل عام و فضل خاص. فضل عام الهی، همان نعمتِ فزون بر استحقاق است که شامل عموم مردم اعم از نیکوکار و بدکار می گردد. خداوند متعال از باب فضلش به همۀ بندگان توفیق توبه و اعمال خیر عنایت فرموده است و گرچه خداوند متعال هیچ برای انسان کم نگذاشته و از درون و بیرون او را به عقل و فطرت و کُتُب و رُسُل مجهّز فرموده و او برای بیراهه روی هیچ عذری ندارد، لکن اگر با وجود این همه اتمام حجّت ها و چراغ های راهنما باز گرفتار گناه و معصیت شود، خداوند، او را از بـاب فضلش ناامید برنمی گرداند و بـاب توبه را به روی او نمی بندد و به او فرصت توبه می دهد و چنانچه توبه کند، توبه اش را قبول می فرماید. از دیگر مصادیق فضل عام پروردگار، ارسال رُسُل و انزال کُتُب آسمانی است. خداوند از باب فضلش، کُتُب آسمانی و حضرات انبیاء و اوصیاء کرام(عَلَيهِم السَّلام)، را انزال و ارسال فرموده است که اینها فضل های عام و عمومی خداوند هستند، همان طور که خدای سبحان خود می فرماید: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ»[3]، «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ اَحَدٍ اَبَداً»[4]، «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ اِلاّ قَليلاً»[5].

     فضل خاص الهی، برخلاف فضل عام پروردگار، تنها شامل حال مؤمنین است و غیرمؤمنین در آن نصیب و بهره ای ندارند. این فضل، قابلیّت طلب می کند و استحقاق و شایستگی می خواهد، به این صورت که انسان به میزان قابلیّت و شایستگی و آبرویی که با ایمان و تقوا و اطاعت و تسلیم فراهم می آورد، از فضل خاص الهی که ایمانِ بالاتر، تقوای عالی تر، یقینِ مافوقِ یقین قبلی و معرفت و محبّت بیشتر و... است، بهره می برد. به عبارت دیگر، انسان با قابلیّتی که فراهم می آورد، مقدّمـات و زمینۀ فضل خـاصّ پروردگـار را فراهم می آورد، همان طور که خداوند متعال در این مورد می فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها»[6] یک حسنه، ده برابر پاداش دارد، «لِلَّذينَ اَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِيادَة»[7]، «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فيها وَ لَدَيْنا مَزيدٌ»[8]، همچنین می فرماید: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْيُن»[9] هیچ کس نمی داند که خداوند چه نعمت هایی برای ایشان فراهم آورده که باعث روشنی چشم می شود. اینها نعمت هایی است که با قابلیّتِ بالاتر فراهم می شود و خداوند، یقینِ بالاتر و اخلاصِ بیشتر را در سایۀ آن عنایت می فرماید؛ یعنی بر توسعۀ جان و قلب او می افزاید. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ اَوْعِيَةٌ فَخَيْرُها اَوْعاها»[10] همانا اين قلب ها، ظرف ها هستند، پس بهترینِ آنها پرگنجایش ترینِ آنهاست. اساتيد معظّم در توضیح بیان نورانی مذکور فرمودند: ظروفِ مادّی و ظاهری، با ریختن اجسام، از گنجایششان کاسته می شود، ولی ظروف معنوی که همان قلب و روح می باشند، آنچنان پهناور هستند که هر قدر در آن، مظروف نورانی اعم از ایمان، تقوا، درجات عالی معنوی، نعمت های عالیۀ علمی و روحانی و باطنی افاضه شود، نه تنهـا از گنجـایش آن ها کم نمی شود، بلکه بر ظرفیّتشـان افزوده می شود. البته مظروف نورانی قابلّیت طلب می کند و هر قدر انسان، با تقوای خود، زمینۀ فضل خاص الهی را فراهم آورد، بر گنجایش جانش افزوده می شود. تمام روزی ها به دست خداوند است «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللهِ»[11]، همـان طور کـه هیچ جنبنده و نـان خـور و روزی خواری از یک کرم خاکی و موجود تک سلولی گرفته تا موجودات غول پیکر، بدون روزیِ ظاهری و مادّی نمی مانند «که پيش از طفل، ایزد پُر کند پستان مادر را»[12]، و خداوند متعال برای تمام مخلوقاتش روزی حواله فرموده است، همانگونه، هر کسی به میزان صلاحیّت و قابلیّت خودش از روزی های معنوی و فضل خاصّ الهی بهره مند می شود و هیچ صاحب صلاحیتی، از روزی های معنوی و درخورِ شایستگی خودش بی بهره نمی ماند. هر قدر مقام باطنی و ایمان و تقوای انسان بالاتر باشد و ظرفیّتِ وجودی او که محصول تقواست بیشتر شود، فضل و احسان پروردگار برای او بالاتر است، تا می رسد به وجود مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) که خدای سبحان در مورد آن حضرت می فرماید: «اِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبيراً»[13]. فضل الهی به میزان بندگی ها تقسیم می شود و حضرت پيامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) آنچنان قدرت و وسعت و فُسحَت* روحی دارند که بارِ سنگین رسالت را تحمّل فرمودند. خداوند متعال می داند که بارِ سنگین رسالت را بر دوش چه کسی نهد «اَللهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»[14].

     پس وقتی فضل، نعمت و احسـانِ مافوق استحقاق است، معلوم می شود که هر کس به میزان بندگیش، فضلِ مافوق استحقاق خود را از سوی خدای سبحان دریافت می دارد. هر قدر که انسان با تقوای خود، روزیِ معنوی طلب داشت، فضل عظیم الهی را دریافت می کند. تمام اینها ظرفیّت وجودی طلب می کند و اگر انسان قابلیّت نداشت، نمی تواند آن را حمل کند.

     پس فضل و احسانِ خاص پروردگار به میزان شایستگی ها و صلاحیت ها و بندگی ها می رسد و با توجه به اینکه عبودیّت و بندگی حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) و آل طاهرینشان بالاتر از همه بوده، لذا فضل کبیر و عظیم الهی را دریافت نمودند «وَ كانَ فَضْلُ اللهِ عَلَيْكَ عَظيماً»، همانطور که در آیۀ شریفۀ مورد بحث هم روشن شد که خدای سبحان توسّط وحی در برابر توطئه هایی که منافقین ترتیب داده بودند، از رسول مکرّم خود دفاع و حمایت فرمود و توطئه ها را نافرجام و نقشه ها را نقش بر آب فرمود «وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاس»[15].

     بهره مندی از فضل خاص الهی، تنها اختصاص به حضرات معصـومین(عَلَيهِم السَّلام) نـدارد و هر کس بـه میزان شـایستگیِ خودش می تواند بهره ای از فضل خاصّ پروردگار داشته باشد «يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ»[16] و خداوند وکیل مدافع او گردد. خوشا به سعادت کسانی که خدای سبحان، وکیل مدافع آنان است «اِنَّ اللهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا»[17]، «اَللهُ وَلِیُّ الَّذينَ آمَنُوا»[18] خداوند سرپرست و ولیّ مؤمنین است. در اینجا معنای بیان نورانی حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) که در معرّفی عقل فرمودند: «ما عُبِـدَ بِـهِ الرَّحْمنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنـان»[19]، روشن می شود. کسبِ بهشت و رسیدن به درجات عالیۀ معنوی، محصول عقل حقیقی است.

     بنابراین معلوم می شود که هر انسانی به میزان عقل خود می تواند بر شایستگی و صلاحیّتش بیفزاید و روزی های معنوی دریافت دارد و بر شرح صدر او افزوده شود «اَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَك»[20]. استاد جوادی آملی مطلبی بیان فرموده اند که خلاصۀ آن چنین است: «بعضی از افراد به جـای پیروی از عقل، از وهم و خیـال تبعیّت می کنند و خیال زده می شوند و بـه علّتِ خیال زده شدن، دست بـه خودکشی می زنند و می پندارند که با آن، راحت می شوند و پس از مرگ هیچ خبری نیست، غـافل از اینکه بـا این جُرمِ نـابخشودنی، بـه دوزخ می افتند و هیچ آتشی، بی رحم تر از آتش جهنم نیست»، همانطور که از اساتید معظّم استفاده شده «اگر انسان را از آتش قیامت خارج کنند و داخل آتش دنیا نمایند، آنجـا خواب راحتی می­کند»[21]؛ چنین کسی تصوّر می کند که با این کار، خود را از درد می رهاند، درحالی که خود را به درد همیشگی مبتلا می سازد و به علّت دخالت وهم و خیال، از آتش دوزخ بی خبر است. آتشِ دنیا ساعتی می سوزاند و بعد از آن، احساس نمی کند، چون در حال حیات نیست. حضرت امام محمّدباقر(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ يُبْتَلٰى بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَ يَمُوتُ بِكُلِّ مِيْتَةٍ اِلّا اَنَّهُ لا يَقْتُلُ نَفْسَه‏»[22] همانا مؤمن به هر بلایی مبتلا می شود و به هر شکلی می میرد، مگر اینکه او خودکشی نمی کند. حضرت امام صادق(عَلَيهِ­السَّلام) نيز می­فرمایند: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِداً فیها قالَ الله ُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ اِنَّ اللهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللهِ یَسیراً»[23] کسی که بکشد خودش را از روی عمد، پس او در آتش جهنم است که جاويدان است در آن، فرمود خداوند عزّ و جلّ و نکُشید خودتـان را همانـا خداوند هست به شما مهربان و کسی که انجام می­دهد آن را از روی دشمنی و ظلم، پس بزودی داخل می­کنیم او را در آتش و هست آن بر خداوند آسان.

 



[1]- همانا خداوند امر می کند به عدل و احسان (مبارکه نحل/90).

[2]- خداوندا رفتار کن با ما با فضلت و رفتار نفرما با ما با عدلت (مفاتيح الجنان، فرازی از دعای روز بيست و دوم ماه مبارک رمضان).

[3]- پس اگر نبود فضل خداوند بر شما و رحمتش، البتّه بوديد از زيانکاران (مبارکه بقره/64).

[4]- پس اگر نبود فضل خداوند بر شما و رحمتش، تزکيه نمی شد از شما از احدی، هرگز (مبارکه نور/21).

[5]- پس اگر نبود فضل خداوند بر شما و رحمتش، البتّه پيروی می کرديد شيطان را، مگر اندکی (مبارکه نساء/83).

[6]- کسی که بياورد نيکی، پس برای اوست ده برابر مثل آن (مبارکه انعام/160).

[7]- برای کسانی که احسان کردند، نيکی است و زيادتی (مبارکه يونس(عَلَيهِ السَّلام)/26).

[8]- برای ايشان است آنچه خواهند در آن و نزد ماست زيادتی (مبارکه ق/35).

[9]- پس نمی داند هيچ نفسی آنچه که مخفی کرده شده برای ايشان از روشنی چشم ها (مبارکه سجده/17).

[10]- امالی مفيد، ص247

[11]- و آنچه بر شماست از نعمتی، پس از خداوند است (مبارکه نحل/53).

[12]- مرحوم واعظ قزوينی

[13]- همانا فضل او (خداوند) باشد بر تو بزرگ (مبارکه اِسراء/87).

*فراخی و گشادگی

[14]- خداوند داناتر است که کجا قرار دهد رسالتش را (مبارکه انعام/124).

[15]- و خداوند نگه می دارد تو را از مردمان (مبارکه مائده/67).

[16]- اختصاص می دهد به رحمتش کسی را که بخواهد (مبارکه آل عمران/74).

[17]- همانا خداوند دفاع می فرمايد از کسانی که ايمان آوردند (مبارکه حج/38).

[18]- خداوند سرپرست کسانی است که ايمان آوردند (مبارکه بقره/257).

[19]- (عقل) آن چيزی است کـه عبادت کرده می شود به وسيلۀ آن (خدای) رحمان و کسب کرده می شود به وسيلۀ آن بهشت (بحارالانوار، ج1، ص116).

[20]- آيا نگشوديم برای تو سينه ات را (مبارکه انشراح/1).

[21]- رادیو معارف

[22]- الکافی، ج2، ص254

[23]- وسائل الشیعه، ج29، ص24