در آیات شریفۀ سابق سخن از دشمن شناسی و راه های نفوذ شیاطین بود و استفاده شد که از مهم ترین دام های شيطان، تزئین دنیا و اعمال سوء برای باز داشتن از آخرت است. دنیا و مافیها برای تحصیل آخرت و سرمایه های اُخروی است، لکن وساوس شيطان و تزئین دنیا باعث شد دنیا که وسیلۀ کسب سعادت اُخروی است، هدف قرار گیرد و آخرت و سرمایه های جاویدان اُخروی، همه فدای دنیا شود و عدّ ه ای آنچنان مشغول دنیا و مافیها گردند که از هدفِ آفرینش و زندگی بازمانند. دنیا به سرعت سپری می شود، ولی آنان همچنان گرفتار دنیا می گردند، درحالی که استفاده شده از آنجایی که عقل، جلب خیر و دفع ضرر می کند، لذا همیشه به دنبال سود حقیقی است. حال با این وجود، انسان چگونه راضی می شود که آخرت جاویدان را فدای چندروزۀ دنیا کند؟ این امر با عقل سلیم امکان پذیر نیست، مگر اینکه شیطان، عقل انسان را به اسارت گیرد، همان طور که حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) می فرمایند: «كَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسيرٍ تَحْتَ هَوى اَميرٍ»[1] و با توجه به اینکه نفس امّاره، پایگاه هجوم و حملات شیطانی است، لذا عقل را از این طریق به اسارت می گیرد. حضرت امام موسی کاظم(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «کسی که خواهان غنی شدن بدون مال، و آرامش دل از (گزند) حسادت، و سلامتی دين است، پس بايد با تضرّع و زاری از خداوند بخواهد که عقلش را کامل کند»[2].

     یکی دیگر از راه های نفوذ شیطان، تفرقه افکنی بین مؤمنین و غضب می باشد. حضرت امام صادق(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرّ»[3] غضب کلید هر شرّی است. قسمت اعظم حملات شیطان، از راه غضب است که باعث اختلاف و تفرقه و عداوت و دشمنی می شود. در مورد راه مقابله بـا این ترفند شیطـان، از حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) مذکور است: «اَنَّ الْغَضَبَ مِنَ الشَّيْطانِ وَ اَنَّ الشَّيْطانَ خُلِقَ مِنَ النّارِ وَ اِنَّما يُطْفِئُ النّارَ الْماءُ فَاِذا غَضِبَ اَحَدُكُمْ فَلْيَتَوَضَّأ»[4] همانا غضب از شیطان است و همانا شیطان از آتش آفريده شده است، و اين است و جز اين نيست که آتش را آب خاموش می کند، پس زمانی که يکی از شما غضبناک شد، پس وضو بگيرد. در بيان نورانی ديگری فرمودند: «وَجَبَتْ مَحَبَّةُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلى مَنْ اُغْضِبَ فَحَلُم‏»[5] محبّت خداوند عزّ و جلّ واجب کرده شد بر کسی که غضبناک شد، پس حلم ورزید. حضرت امام سجّاد(عَلَيهِ السَّلام) چه زیبا فرمودند: «هيچ جرعه‏اى محبوبتر نيست پيش خداوند عزّ و جلّ از دو جرعه، جرعۀ خشمى كه مؤمن به حلم خود فرو دهد و جرعۀ ناگوار مصيبتى كه به صبر خود تحمل كند»[6]. خدای سبحان در سورۀ مبارکۀ آل عمران در توصیف مؤمنان حقیقی می فرماید: «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النّاس‏»[7].

     بنابراين، يکی از بزرگترین دام های نفوذ شیطان، ایجاد تفرقه از راه غضب است، ولذا هرجا که گرفتار غضب و عصبانیّت شدیم، توجه کنیم که غضب از شیطان است. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «تندخويى، گونه‏اى از ديوانگى است، چراكه شخص تندخو پشيمان می شود، پس اگر پشيمان نشد، ديوانگىِ او استوار می باشد‏»[8].

     همان طور که در جلسات سابق استفاده شد، یکی دیگر از راه های نفوذ شیطان، افکندن انسان به آرزوهای دور و دراز و خیالی و دروغین می باشد «وَ لَاُمَنِّيَنَّهُم‏»[9]، درحالی که خداوند متعال در آيۀ مورد بحث می فرماید: «لَيْسَ بِاَمانِيِّكُمْ وَ لا اَمانِیِّ اَهْلِ الْكِتابِ». قوم یهود و نصاری در اثر اغوای شیطان ادّعا می کردند که: «لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ اِلاّ مَنْ كانَ هُوداً اَوْ نَصارى‏»[10]، «لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَيّاماً مَعْدُودَة»[11]، درحالی که درجات بهشت با آرزو کسب و تحصیل نمی شود. یهوديان، حضرت عُزَیر(عَلَيهِ السَّلام) را پسر خداوند می دانستند «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللهِ»[12] و مسیحیان، حضرت عیسی(عَلَيهِ السَّلام) را پسر خداوند می دانستند «وَ قالَتِ النَّصارى‏ الْمَسيحُ ابْنُ اللهِ»[13]، ولـذا ادّعا می کردند که: «نَحْنُ اَبْناءُ اللهِ وَ اَحِبّاؤُهُ»[14]. اینها با گروهی از مؤمنین بحث می کردند که چون پیامبر ما قبل از پیامبر شما بوده است و مقدّم بر پیامبر شماست، لذا ما برتر هستیم، درحالی که با آرزو کار درست نمی شود «لَيْسَ بِاَمانِيِّكُمْ وَ لا اَمانِیِّ اَهْلِ الْكِتابِ». اسلام بر واقعیّت و حقیقت استوار است و به فخرفروشی و آرزوها و باورهای بی اساس چیزی تعلّق نمی گیرد.

     نصف آیات قرآن کریم در مورد دشمن شناسی است و هیچ کس از نفوذ شیاطین مستثنی نیست. شیطان دزدی است که با چراغ می آید «چو دزدی با چراغ آید، گزیده ­تر بَرَد کالا»[15]. او برای هر کسی به تناسب ایمانش دام گسترده است، ولذا شایسته است که انسان ترفندهای شیطان را بداند تا بتواند با آنها مقابله کند. حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ ­عَلَيهِ­ وَ­آلِهِ) می فرمایند: «فَاِنَّ الشَّيْطانَ مَعَ الْواحِدِ وَ هُوَ مِنَ الْاِثْنَيْنِ اَبْعَدُ»[16] شيطان با شخص تنها است و اگر دو تن باشند، از آن‏ها دورتر می شود‏، از اینرو انسان نباید هرگز خود را از جمع مؤمنین جدا سازد و همیشه باید اتّحاد و اتّفاق برقرار باشد. هر موقع انسان در زمان تنهایی، احساس کرد که شیطان می خواهد به او نفوذ پیدا کند و يا او را وسوسه نموده و دچار حزن و اندوه و... می نماید یا حدیث نفس و گمان های نامساعد به دل او می اندازد، در چنین زمان هایی باید فوراً مستقیم یا غیرمستقیم به سراغ مؤمنین برود تا تمرکز نیرو حاصل گردد.

     یکی از مهم ترین راه های نفوذ شیطان ایجاد یأس و نومیدی است، درحالی که خداوند متعال می فرماید: «قُلْ يا عِبادِیَ الَّذينَ اَسْرَفُوا عَلى‏ اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ اِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً»[17]. گناه و معصیت، حتّی اگر از حدّ گذشته باشد، باز انسان نباید ناامید از رحمت الهی باشد، چراکه خداوند به شرط توبه، تمـام گنـاهـان را می بخشد. البته حقّ النّاس ها حسابشان جداست و توبۀ آن فقط از طريق ناس صورت می گيرد. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ الْاِسْتِغْفار»[18] تعجّب می کنم از کسی که ناامید می گردد، درحالی که استغفار با اوست. به فرمودۀ اساتید معظّم، کسی که وارد کشتی یأس شد، در ساحل کفر پیاده می شود. پس انسان در هر مرحله از گناه، حق ناامیدی از رحمت الهی را ندارد و گناهِ یأس و نومیدی از هر گناه دیگری بالاتر است «لا يَيْاَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ اِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»[19]. تا زمانی که امکان توبه و استغفار وجود دارد، راهی به یأس و نومیدی نیست و یأس، از بزرگترین و گسترده ترین دام های شیطان است.

 

[1]- چه بسيار از عقلی که اسير است، تحت هوای نفس که (بر آن) امير (شده) است (نهج البلاغه، فرازی از حکمت211).

[2]- اصول کافی، ج1، ص18

[3]- بحارالانوار، ج70، ص266

[4]- بحارالانوار، ج70، ص272

[5]- مشكاة الانوار في غررالاخبار، ص309

[6]- ما مِنْ جُرْعَةٍ اَحَبَّ اِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ جُرْعَتَيْنِ جُرْعَةِ غَيْظٍ رَدَّها مُؤْمِنٌ بِحِلْمٍ وَ جُرْعَةُ مُصيبَةٍ رَدَّها مُؤْمِنٌ بِصَبْرٍ (الخصال، ج1، ص50).

[7]- و فروبرندگان خشم و عفوکنندگان از مردم (مبارکه آل عمران/134).

[8]- اَلْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِاَنَّ صاحِبَها يَنْدَمُ فَاِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِم (نهج البلاغه، حکمت255).

[9]- و البتّه به آرزو می اندازم ايشان را (مبارکه نساء/119).

[10]- هرگز داخل نمی شود به بهشت مگر آنکه باشد يهودی يا مسيحی (مبارکه بقره/111).

[11]- هرگز مسّ نمی کند ما را آتش، مگر روزهای شمرده شده (مبارکه بقره/80).

[12]- و گفتند يهوديان: عُزير پسر خداوند است (مبارکه توبه/30).

[13]- و گفتند مسيحيان: مسيح پسر خداوند است (مبارکه توبه/30).

[14]- مائيم فرزندان خداوند و دوستان او (مبارکه مائده/18).

[15]- سنايی(عَلَيهِ الرَّحمَة)

[16]- الکافی، ج8، ص303

[17]- بگو ای بندگانم، آن کسانی که اسراف کردند بر خودشان، نااميد نشويد از رحمت خداوند، همانا خداوند می آمرزد گناهان را همگی (مبارکه زمر/53).

[18]- نهج البلاغه، حکمت87

[19]- نااميد نمی شوند از رحمت خداوند مگر گروه کافران (مبارکه يوسف(عَلَيهِ السَّلام)/87).