بعد از اینکه شیطان گفت: من سهم معیّنی از بندگان خداوند دارم و آنها را اغوا می کنم، در آیۀ شریفۀ مورد بحث، برنامه های اضلالی خود را تعریف می کند که عبارتند از:

     1- گمراه نمودن «وَ لَاُضِلَّنَّهُمْ»: البته البته گمراه می کنم ایشان را، که ذکر عام قبل از خاص است. به فرمودۀ استاد جوادی آملی، هیچ حیوانی و هیچ موجود فاسد و شرّی مانند شیطان نیست. برنامه های اغوای بعدی شیطان، بخش هایی از اضلال است؛ یعنی شیطان، گام به گام پیش می رود و انسان را به مراحل سقوط می کشاند.

     2- آرزوهای دور و دراز «وَ لَاُمَنِّيَنَّهُمْ»: البته البته به آرزوهای دور و دراز می افکنم ایشان را. حضرت امام علی(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «اِنَّ اَخْوَفَ ما اَخافُ عَلَيْكُمْ طُولُ الْاَمَلِ وَ اتِّباعُ الْهَوى فَاَمّا طُولُ الْاَمَلِ فَيُنْسِی الْآخِرَةَ وَ اَمَّا اتِّباعُ الْهَوى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقّ‏»[1]. آرزوهای مقدّس اولیای الهی، تقرّب الی الله، رضایت معبودِ محبوب، لقای دوست و گامهای تقوايیِ بالاتر و یقینِ عالی تر و رسیدن به مقام وصال می باشد. اینکه شیطان می گوید: اغوا می کنم، يعنی بندگـان خداونـد را در دنیـا غوطه ور می سازم و به دام آرزوهای دور و دراز می افکنم. وقتی دنیا برای انسان هدف قرار گرفت، تمام تلاش او در جمع مال و فراهم کردن مقام و افزودن به رتبه های زندگی دنیوی و جمع آوری فرش و ظرف و مبلمان و وسائل تزئینی و زندگی مرفه تر خواهد بود و بطور کلّی تمام افکار و آمال و آرزوهای چنین انسانی پیرامون دنیا و رسیدن به مقامات دنیوی و منصب و مقام و شهرت بالاتر دور می زند و همواره آرزو می کند که ای کاش زندگی او بهتر و فراتر شود و شیطان، چنان او را به دام آرزو می افکند و غوطه ور می سازد و مقام و منصبِ دنیا را در چشم او زيبا جلوه می دهد که از خداوند غافل شده و معاد را فراموش می کند «فَاَمّا طُولُ الْاَمَلِ فَيُنْسِی الْآخِرَةَ». نگاه چنین کسی، نگاه کاملاً دنیوی است و در پوشیدن و نوشیدن و کامجویی خلاصه می شود و فقط شهوت و غضب و غرايز حیوانی است و فراتر از آن چیزی وجود ندارد. تقاضای خداوند از بنده اش در آیات قرآن کريم این است که، انسان بودنِ خود را باور کند «يا اَيُّهَا الْاِنْسانُ»[2]، و تمام تلاش شیطان در این است که انسان، انسانیّت خود را فراموش نماید. خداوند می خواهد انسان، اصالت را به روح بدهد و شیطان می خواهد انسان، اصالت را به جسم بدهد و به این سبب انسان در اثر اغوای شیطان به تن پروری و راحت طلبی رو می آورد و حریصانه در دام تکاثر گرفتار می گردد، بطوری کـه آرزوهای او تنها کثرت طلبی و لذت جویی و کامیابی های دنیوی است و دیگر حلال و حرام و معاد برایش مطرح نیست. حال، شايسته است رجوعی در احوال خود نمائیم و توجه کنیم که آرزوهای ما چیست؟ آیا آرزوی ما رسیدن به خداوند و اولیای الهی و آرزوهای مقدّس دیگر بمانند تحقّق عدالت اجتماعی، نجـات مستضعفـان و ظهـور مبـارک حضرت امام زمان(عجِّل­ اللهُ­ تعالی­ فَرَجَهُ­ الشَّريف) است، یا چشممان به دنبال زخارف و زینت های دنیوی دیگران می باشد و آرزویمان رسیدن به این زخارف است؟

     ۳- بدعت «وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْاَنْعامِ»: یکی از بدعت­های زمان جاهلیّت این بود که: «شتری را که پنج بار زائيده، و پنجمین بچه اش نر بود، به گمان خودشان احترام می کردند و گوش حیوان را شکاف می­دادند؛ يا آن را می بريدند تا کسی آن را ذَبح يا نَحر نکند»[3] که این هم یکی دیگر از سهام ابلیس می­باشد «وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْاَنْعامِ». آری، بدعت دام شیطان است و اهل بدعت سهام شیطانند. پس بدقدم و شوم دانستنِ کسی يا چیزی و یا پرنده ای، بدعت بوده و از دامهای شیطان است. همچنین شوم و نحس دانستن روزها و عدم برگزاری مجالس ختم و عزا در روزهای مخصوص و یا برگزار نکردن مراسم عقد و عروسی در ماه شوّال و نحس دانستن عدد سیزده و روز سیزدهم نوروز را بِدَر کردن و یا پریدن از روی آتش در روز چهارشنبۀ آخر سال و امثال آنها، همه از مصادیق بدعت هستند و اهل بدعت سهمی از سهام ابلیس می­باشند. بطور کلی هر آنچه که سابقۀ دینی و اصالت شرعی نداشته باشد و ما آن را ضمیمۀ دین و اسلام کنیم، بدعت است. بدعت ساختۀ انسان و سهمی از سهـام شیطان است که خداوند متعـال و حضرات انبیـاء و اوصیاء(عَلَيهِم ­السَّلام) به آن امر نکرده­ اند. بدعت گناهی دامنه­ دار و مربوط به شیطان است. شیطان گام به ­گام پیش می­رود و بدعت را جایگزین حقیقت می­کند، ولذا انسان وظيفه دارد هر جا بدعتی دید، هم خودش با آن مقابله کرده و آن را نپذیرد، و هم دیگران را از آن آگاه سازد و نهی نمايد. حضرت امام محمّدباقر(عَلَيهِ السَّلام) فرمودند: «هر كس كه روش و سيرۀ عدل و دادى از خود بيادگار گذارد كه مردم از او پيروى كنند، به اندازۀ پاداش كسانى كه به آن عمل می نمايند، به او داده مى‏شود، بدون اينكه از پاداش آنان چيزى كم شود و هر كس كه روش ظلم و ستمى (بدعتی) از خود به يادگار گذاشته و مردم از او متابعت نمايند، به اندازۀ كيفر آنان كيفر خواهد داشت، بدون اينكه از كيفر آنان چيزى كاسته شود»[4].

     همانطور که ­در جلسات سابق استفاده شد، هر گناهی چراغ سبزی به شیطان است و گام های شیطان را در وجود انسان مستحکم­تر می­کند. گناه، انسان را ضعیف کرده و او را از ولایت خداوند خارج می­کند و در نتیجه شیطان او را در حوزۀ ولایت خود قرار می­دهد. هر چقدر انسان عبد و مطیع پروردگار باشد و به هر میزان که اطاعت از حق داشته­ باشد، به خداوند تقرّب می­یابد و انسان هرچه به خداوند نزدیکتر شود، به اوصاف الهی اعم از علم و قدرت خداوند نزدیکتر می­شود و در مقابل، هر چقدر که به وسیلۀ گناه و نافرمانی از خداوند دور می­شود، ضعیف و ناتوان شده ولذا شیطان به او طمع می­کند و او را آرام آرام در زمرۀ یاران خود قرار می­دهد. اینکه شیطان می­گوید: امر ­می­کنم بندگان تو را، یعنی کاملاً بر آنها تسلّط می­ یابم و تماماً آنها را در اختیار خودم قرار می­دهم و به آنها دهنه و لجام می­زنم.

     ۴- تغییر فطرت الهی «وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ»: شیطان در ادامه گفت: خدایا کاری می­کنم تا برخی از بندگانت خلقت تو را تغییر دهند. همۀ انسان­ها فطرت الهی و توحیدی و کمال طلبی و خداجویی دارند. فطرت توحیدی با انسان سرشته شده ­است. انسان­ها قبل از اینکه از بیرون توسّط حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِم­ السَّلام) هدایت شوند، از درون، فطرت توحیدی و خدایی و داعیۀ درونی دارند و آن بزرگواران برای شکوفاییِ استعدادهای بالقوّۀ انسان­ها ارسال شده ­اند، ولی شیطان مانع شکوفایی و بالندگی استعدادهای بالقوّۀ انسان می­شود و موجب سوق دادن به گناهان می­گردد. اگر انسان این فطرت الهی را نداشت، دعوت پیامبران(عَلَيهِم ­السَّلام) و کُتُب آسمانی از بیرون برای او کارگر نبود. وقتی رسولان الهی ارسال شدند و مردم را دعوت به توحید کردند، آنان دعوت حضرات انبیاء(عَلَيهِم ­السَّلام) را با فطرت توحیدیِ خود هماهنگ دیدند. به همین ترتیب هر آنچه که کُتُب آسمانی از بیرون انسان را به آن دعوت می­کند، انسان از درون تقاضای آن را دارد و به همین علّت آن را می­پذیرد. دین مبین اسلام مطابق با فطرت انسان است و جانِ انسان با آن آشنا است «فِطْرَتَ اللهِ الَّتی‏ فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها»[5].

«دوش دیدم  که ملائک در میخانه زدند

                                            گِـل آدم بسرشتند و به پیمـانه زدند»[6]

     پس دام دیگر شیطان این است که فطرت توحیدی انسان­ها را تغییر دهد. استاد جوادی آملی در اين مورد، مطالبی در تفسير تسنيم ذکر فرموده اند که خلاصۀ آن چنين است: «شيطـان هرگز نمی تواند اصلِ فطرت بشری را تغيير دهد، بلکه آن را کم رنگ و ضعيف می سازد، همانطور که در آيۀ شريفۀ «فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتی‏ فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ الله»[7] لامِ نفی جنس، نشان می دهد که شيطان توان عوض نمودنِ فطرت خدادادی را نخواهد داشت»[8]. شيطان، باطل را برای انسان حق جلوه می­دهد و شرک و کفر و نفـاق را برای او تزیین می­کند و در نتیجه باطل و ناحق را پررنگ و حق و حقیقت را کم­رنگ می­سازد و آرام آرام پیش می­رود تا فطرت توحیدی انسان را ضعيف کند و او را بی­دین نماید. شیطـان فطرت دینداری انسـان را آرام آرام کم­رنگ می­کند، بطوری ­که از فطرت توحیدی به بی­دینی گرایش پیدا می­کند. شیطان از این طریق آنقدر پیش می­آید تا جایی که برخی از انسـان­ها شیطانک می­شوند؛ یعنی تبدیل به شیاطین انسی می­گردند «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ»[9]. شیاطین، فقط شیاطین جنّی نیستند، بلکه انسان­ها هم در مرحلۀ نزولی شیطان می­شوند و حقیقتاً شیاطین انسی به مراتب خطرناکتر از شیاطین جنّی هستند.

«کای بسا ابلیسِ آدم رو کـه هست

                                                    پس به هر دستی نباید داد دست»[10]

     به فرمودۀ اساتید معظّم، شیاطین جنّی از طریق قوای ادراکی، فکر و اندیشه وارد می­شوند، ولی شیاطین انسی، با انسان معاشرت دارند و پیوسته درصددِ اغوای انسان هستند و به همین علّت حضرت امام جواد(عَلَيهِ السَّلام) در مورد دوست ناباب می­فرمایند: «اِيّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الشَّريرِ فَاِنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبُحُ اَثَرُه‏»[11] بر تو باد دوری از مصاحبت با فرد شرور که مانند شمشير آخته (کشيده شده) است، سيمايش زيبا و اثرش زشت می باشد.

     بنابراین کسانی که شیطان در اغوای آنها چنان پیش رفته که دیگر شیطان را اطاعت می­کنند، با گناه به شیطان نزدیکتر شده و شیطان چنگال­هایش را در آنهـا مستحکم کرده، ولذا شیطـانک شده­ اند. خداوند متعال می­فرماید: به این صورت نیست که بندگان را در اختیار شیطان قرار دهم، بلکه خودشان به اختیار خود او را انتخاب می­کنند «كُتِبَ عَلَيْهِ اَنَّهُ مَنْ تَوَلّاهُ فَاَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ اِلى‏ عَذابِ السَّعير»[12]. آری کسی که شیطان را دوست بگیرد و نافرمانی خداوند را انجام دهد، که هر نافرمانی از خداوند، فرمانبرداری از شیطان است، خداوند هم او را به شیطان واگذار می­کند و شیطان او را به سوی عذاب سعیر می­کشاند. خداوند و اولیای او، انسان را همواره به عدل و احسان دعوت می­کنند «اِنَّ اللهَ يَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسان‏»[13]، ولی شیطان او را به بدی و فحشاء فرا می­خواند «اِنَّما يَاْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاء»[14]. خداوند متعال می فرمايد: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ»[15]، آری انسان در اثر نافرمانی و اِعراض از پروردگار، به این روز می ­افتد و او در این میان، خود انتخاب کننده است و با سوءاختیار خود در حوزۀ شیطان داخل می­شود. خداوند راه و چاه را به انسان نشان داده و راه رشد و ضلالت را روشن فرموده و انتخاب را بر عهدۀ خود او گذاشته است «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»[16]، «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ»[17]. انسان در اثر سوءاختیار، به دام شیطان می­افتد و از ولایت خداوند خارج می­گردد و تحت ولایت شیطان قرار می­گیرد که خطرناکترینِ دشمنان است. شیطان باطل را برای انسان می­آراید. برنامۀ شیطان تزیین باطل و کم­رنگ کردن حق و گمراه نمودن انسان است و در هر زمانی نسبت به اقتضای آن زمان، تزیین­هایی دارد. امروز هم تزیینات شیطان در تکنولوژیِ به ظاهر پیشرفته و رسانه ­ها و برنامه ­های فریبنده و جذّاب و اضلالی اینترنتی و ماهواره­ای است که بمانند مارِ خوش خط و خالی برای غارت اعتقادات جوانان طراحی شده ­اند. جوان در زیباترین دوران عمرش، به جای خلاقیّت و ابتکار و فعالیّت و ورزش و معرفت افزایی و مطالعه، با یک گوشی مشغول شده و اوقات ارزشمند خود را خاکستر می­نماید و به سمت آلودگی و ضلالت روانه می­شود و این است آنچه که شیطان گفت: خدایا گناه را بر بندگانت زینت می­دهم «لَاُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْاَرْض‏»[18].

 

[1]- همانا بر شما از دو چيز بيشتر مى‏ترسم: از خواهش نفس پيروى كردن، و آرزوى دراز در سر پروردن، كه پيروى خواهش نفس، آدمى را از راه حقّ باز مى‏دارد، و آرزوى دراز، آخرت را به فراموشى مى‏سپارد (امالی مفيد، ص345).

[2]- ای انسان (مبارکه انشقاق/6).

[3]- الکشّاف، ج1، ص566؛ به نقل از تفسير تسنيم، تأليف استاد جوادی آملی، ج20، ص500

[4]- مَنْ سَنَّ سُنَّةَ عَدْلٍ فَاتُّبِعَ كانَ لَهُ مِثْلُ اَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ غَيْرِ اَنْ يَنْقُصَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَیْ‏ءٌ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةَ جَوْرٍ فَاتُّبِعَ كانَ عَلَيْهِ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ غَيْرِ اَنْ يَنْقُصَ مِنْ اَوْزارِهِمْ شَیْ‏ء (امالی مفيد، ص191).

[5]- فطرت خداوند که آفريد مردم را بر آن (مبارکه روم/30).

[6]- حافظ(عَلَيهِ الرَّحمَة)

[7]- پس حق گرايانه به سوی اين آيين روی آور، (با همان) فطرتی که خداوند مردم را بر آن سرشته است، تغييری در آفرينش خداوند نيست (مبارکه روم/30).

[8]- تفسير تسنيم، تأليف استاد جوادی آملی، ج20، ص501

۱- از جنّيان و مردم (مبارکه ناس/۶).

[10]- ملک الشّعرای بهار(عَلَيهِ الرَّحمَة)

[11]- بحارالانوار، ج71، ص198

[12]- نوشته شد بر او، همانا او، کسی کـه تـابع باشد او (شيطـان) را، پس همانا او (شيطان) گمراه می کند او را و هدايت می کند او را به سوی آتش سوزان (مبارکه حج/4).

۱- همانا خداوند امر می کند به عدل و احسان (مبارکه نحل/90).

۲- همانا امر می کند (شيطان) شما را به بدی و زشتی (مبارکه بقره/۱۶۹).

۳- و کسی که روی گردان شود از ياد خدای رحمن، می گماريم برای او شيطان را، پس او (شيطان) برای او (انسان) قرين و رفيق است (مبارکه زخرف/۳۶).

[16]- به تحقيق روشن شد راه راست از راه انحرافی (مبارکه بقره/256).

[17]- و هدايت کرديم او را به دو راه (خير و شرّ) (مبارکه بلد/10).

[18]- البتّه زينت می دهم برای ايشان در روی زمين (مبارکه حجر/39).