بعد از روشن شدن مطالبی پیرامون یکپارچگی دین و تجزیه بردار نبودن آن، آیات شریفۀ مورد بحث در بیان افرادی است که دین را تجزیه کردند و آنچه را که به نفعشان بود، ایمان آوردند و آنچه را که با منافعشان مغایرت داشت، نپذیرفتند که چنین افرادِ رنگ به رنگ و متلوّن و به نرخ روز نان خور، روزی در صف مؤمنان قرار می گیرند و وقتی به نفعشان است، خود را متدّین نشان می­دهند و وقتی با منافعشان سازگار نیست، در صف دشمنان قرار می گیرند؛ که خداوند متعال در مورد چنین افرادی می­فرماید: «اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً»، اینان اصلاً مؤمن نیستند و مورد آمرزش قرار نمی گیرند. در مورد دیگری نیز می فرماید: «وَ يَقُولُونَ آمَنّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ اَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلّى فَريقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما اُولئِكَ بِالْمُؤْمِنين‏»[1]. این افرادِ متلوّن و منافق، زمانی که به مؤمنان می رسند، می­گویند: ما ایمان آوردیم، و زمانی که دوستـان و شیاطین خود را ملاقات می کنند، می­گویند: ما با شمائیم «وَ اِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ اِذا خَلَوْا اِلى‏ شَياطينِهِمْ قالُوا اِنّا مَعَكُمْ اِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ»[2]. چنین افرادی درواقع دین را بازیچه قرار داده اند. بی­ثباتیِ فکری در دین و ایمان موجب می­شود که انسان، هر روز به رنگی درآید و یک روز در صف مؤمنان و روز دیگر در صف کافران قرار گیرد که چنین صفتی، صفت نفاق است و مسئولیّت نفاق از کفر هم بالاتر می باشد.

     در زمان حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ)، مردی به نام «شبث بن رِبعی» وجود داشت. «تزلزلِ او را چنين می توان ترسيم کرد: مسلمان شد، پس از رحلت پيامبر(صَلَّی­ اللهُ­ عَلَيهِ ­وَ­آلِهِ) کافر و مرتدّ شد، توبه کرد و يار حضرت علی(عَلَيهِ­ السَّلام) گشت، فرمانده خوارج شد، باز توبه کرد و يار امام حسن و امام حسين(عَلَيهِما­السَّلام) شد، نامۀ دعوت به امام حسين(عَلَيهِ­ السَّلام) نوشت، سپس در کوفه با مسلم بی وفايی کرد، فرمانده لشکر يزيد در کربلا شد و به شکرانۀ قتل امام حسين(عَلَيهِ­ السَّلام)، در کوفه مسجد ساخت!»[3]. خداوند متعال چنین کسانی را هرگز نمی بخشد «لَمْ يَكُنِ اللهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ»، چراکه پیوسته در حال محاربه با دین خداوند هستند. البته بـاب توبه بـه روی هیچ کس بسته نیست و حتی بـه روی آلوده ترینِ افراد نیز باز است «قُلْ يا عِبادِیَ الَّذينَ اَسْرَفُوا عَلى‏ اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ اِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم‏»[4].

     توبه یکی از وسیع ترین بابهای خداوند است و اگر کسی واقعاً توبه نمود، مشمول عفو و غفران الهی می گردد «اِلاَّ الَّذينَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ...»[5]، لکن چنین کسانی توبه نمی­کنند و پیوسته در حال محاربه و ستیزه جویی با خداوند هستند

 

[1]- و می گویند ایمان آوردیم به خداوند و به رسول و اطاعت کردیم، سپس روی برمی گردانند گروهی از ایشان بعد از آن، و نیستند آنان مؤمنان واقعی (مبارکۀ نور/47).

[2]- و هنگامی که ملاقات می کنند کسانی را که ایمان آورده اند، می گویند: ایمان آوردیم، و زمانی که خلوت می کنند با شیاطینشان، می گویند: همـانـا مـا بـا شمـاییم، جز این نیست که ما استهزاء کننده هستيم (مبارکۀ بقره/14).

[3]- تفسير نور، ج2، ص472؛ به نقل از کتاب «مسلم بن عقيل» آية الله کمره ای، ص178

[4]- بگو ای بندگان من، کسانی که اسراف نمودید بر خودتان (به واسطۀ گناه زیاد)، ناامید نشوید از رحمت خداوند، همانا خداوند می بخشد همۀ گناهان را، همانا او، اوست بخشندۀ مهربان (مبارکۀ زمر/53).

[5]- مگر کسانی که توبه کردند و اصلاح نمودند و تمسّک جستند به خداوند... (مبارکۀ نساء/146).