در آستانۀ فاطمیّۀ اول و ایّام شهادت وجود مقدّس و اطهر اُمّ ابیها حضرت فاطمه زهرا(سَلامُ اللهِ عَلَيها)، زیباترین عبد پروردگار و بزرگترین امانت رسول الله(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) قرار داریم. اينکه روزهای سيزدهم و چهاردهم و پانزدهمِ جمادی الاوّل و یا سوّم و چهارم و پنجم جمادی الثّانی به عنوان ایّام شهادت حضرت فاطمه(سَلامُ اللهِ عَلَيها) عزاداری می شود، به این معنا نیست که این شش روز را احتراماً عزاداری می کنیم، بلکه یکی از این شش روز، روز وفاتشان است و تفاوت آن به دلیل بیست و نه یا سی روز بودنِ ماه های قمری و دو روایتی است که در وفات آن بزرگوار مذکور است که در یکی شهادت آن حضرت، هفتاد و پنج روز بعد از رحلت حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و در دیگری نود و پنج روز بعد از رحلت آن حضرت بيان شده است. همچنین، فاصلۀ زمانیِ مابین این دو ایّام، جزء ایّام شهادت حضرت فاطمه(سَلامُ اللهِ عَلَيها) نیست ولذا عزاداری و سیاه پوشی در فاصلۀ دو فاطمیه، عملی افراطی بوده و ای بسا موجب مخدوش شدن چهرۀ دین گردد.
وجود مقدّس حضرت فاطمه زهرا(سَلامُ اللهِ عَلَيها) قرآن ناطق هستند. همانطور که قرآن کریم برای هدایت مردم نازل گردیده است، همانگونه حضرات ائمّۀ هدی(عَلَيهِمالسَّلام) و وجود مقدّس حضرت فاطمه زهرا(سَلامُ اللهِ عَلَيها) که قرآن ناطق می باشند، برای هدایت مردم از سوی پروردگار ارسال شده اند. آری، انسان های عرشی برای هدایت و تربیت و در نهایت، عرشی نمودنِ انسان های فرشی آمده اند. وقتی برای آموختن هر هنر و حرفه ای اعم از نقاشی، خطاطی و خیّاطی و... مربی و راهنما و اُسوه و الگو لازم است، چگونه ممکن است برای رسیدن به مقام شامخ عبودیّت و بندگی که هدف از خلقت انسان است، الگو و مربی لازم نباشد؟ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلّا لِیَعْبُدُونِ»[1]. از اینرو خداوند تبارک و تعالی، شاگردان اوّلِ مکتب توحید، و عزیزترین و کامل ترین بندگانِ خود را به عنوان الگو و اُسوه برای رشد و تعالی انسان و رسیدن به مقام انسانیّت ارسال فرموده است. همانطور که حیات مادّیِ انسان برای بقای خود نیازمند آب و هوا است، همانگونه، انسان برای ادامۀ حیات معنوی خود نیازمند آب و هوای دیگری است کـه وجود مقدّس نبی(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و امـام(عَلَيهِالسَّلام) می باشند. یکی از القاب حضرت امام زمان(عجِّلاللهُتعالیفَرَجَهُالشَّريف) «ماءِ مَعین»[2] می باشد، یعنی انسان لاجرم برای ادامۀ حیات معنوی خود نیازمند وجود انسـان کـامل است «بی همگـان به سر شود، بی تو به سر نمی شود»[3].
انسانی که بدون راهنمایی معصوم و معلّم حقیقی بخواهد حرکت کند، یا سر از کفر درمی آورد و یا در بین راه می ماند. نصرت واقعی و سعادت حقیقی از آنِ کسی است که مورد توجّهات ولیّ الهی و مربّی و معلّم ربّانی و معصوم باشد و این، عین زندگی و حیات است. امکان ندارد استعدادها و دفینه های باطنی انسان، بدون معلّم و رهبر معصوم و الهی شکوفا شود. خوشـا بر حال آنـان کـه وارد کشتی اهل بیت(عَلَيهِمالسَّلام) شدند و قبل از آخرت به بهشت ولایت بار یافتند. خداوند متعال زیباترین بندگانش را به عنوان اُسوه و الگو برای نیلِ انسان به رشد و تعالی و سعادت قرار داده و ولایت آن بزرگواران را تنها شرط این سعادت بیان فرموده است. اگر خدای سبحان در مبارکۀ تکاثر فرمود: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ»[4]، منظور از این نعمت عظمی، نعمت ولایت است. اگر انسان این حقیقت را درک و لمس کند که نعمت ولایت بالاترین نعمت و عالی ترین تحفۀ پروردگار بر اوست، می تواند زندگیِ بسیار مبارک و شیرینی در سایۀ توجّهات و عنایات حضرات ائمه(عَلَيهِمالسَّلام) داشته باشد. ولایت معصوم(عَلَيهِالسَّلام) ولایت خداوند و حبّ معصوم، حبّ خداوند است، ولذا زیارت معصوم(عَلَيهِالسَّلام)، زیارت خداوند می باشد.
«این محبّت از محبّت ها جداست
حبّ محبوبِ خدا حبّ خداست»
«روزی حضرت رسول اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) به جناب سلمان فرمودند: ای سلمان می خواهی جایگاه خود را در بهشت ببینی؟ عرض کرد: آری، حضرت جایگاه ایشان را نشان دادند و از او پرسیدند: آیا می خواهی به آنجا بروی؟ عرض کرد: هرگز ای رسول خدا! با وجود شما من بهشت را چه می خواهم؟» همانطور که نجف الاشرف بدون حضرت امام علی(عَلَيهِالسَّلام)، کربلای معلّی بدون امام حسین(عَلَيهِالسَّلام) و مشهد مقدّس بدون امام رضا(عَلَيهِالسَّلام) ارزشی ندارند، همانگونه تمام ارزش وجودی انسان به وجود مقدّس ولیّ الهی و ارتباط و اتّصال با آن بزرگوار است و تمام ارزش دل، به وجود دلدار می باشد. انسان بدون خدا و ولیّ او، قطرۀ جدامانده از دریا و محکوم به نابودی است و چه توفیق و عنایتی از این بالاتر که انسان پدرانی همچون حضرت پیامبر اکرم(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) و حضرت امام علی(عَلَيهِالسَّلام) و مادری همچون حضرت فاطمه زهرا(سَلامُ اللهِ عَلَيها) داشته باشد.
«خوشـا دردی کـه درمانش تو باشی
خوشـا راهی کـه پـایـانش تو بـاشی
خوشـا چشمی کـه رخسـار تـو بیند
خوشـا ملکی کـه سلطانش تو بـاشی
خوشـا آن دل کـه دلدارش تو گردی
خوشـا جـانی کـه جانـانش تو باشی
خـوشـی و خـرمـی و کــامـرانـی
کسی دارد کـه خواهـانش تو بـاشی
چـه خـوش بـاشـد دل امیــدواری
کـه امیـد دل و جـانـش تـو بـاشی
همه شادی و عشرت باشد، ای دوست
در آن خـانه کـه مهمـانش تو باشی
گـل و گـلزار خـوش آیـد کسـی را
کـه گـلزار و گلستـانش تـو بـاشی
چه بـاک آیـد ز کس؟ آن را کـه او را
نـگهـدار و نـگهبـانش تـو بـاشی
عـراقـی طــالب درد اسـت دائـم
به بوی آنکـه درمـانش تـو بـاشی»
«بارالهـا! بـه روان مقدّس حضـرت محمّـد و آل محمّـد(صَلَّیاللهُعَلَيهِوَآلِهِ) درود فرسـت و در امر ظهـور و فـرج مـولا و مقتـدایـمـان حضرت ولیّعصر(عجِّلاللهُتعالیفَرَجَهُالشَّريف) تعجیل بفرما. پروردگارا! توفيق بيداری از خواب گران غفلت و توبۀ حقيقی از تمام خطاها و قصورها و معاصی به همۀ ما مرحمت بفرمـا. خداوندا! توفيق تأسّی از انسانهای کامل در تمام زمینهها و رسیدن به مقام کوثر به همۀ ما عنایت بفرما. پروردگارا! توفیق صبر و شکر و تسلیم و رضا بر تمام دادهها و مواهب و نعمتها و تمام مصائب و مشکلات به همۀ ما کرامت بفرما. بارالها! توفيق کسب سرمایۀ ایمان و تقوا و اخلاص و یقین به همۀ ما مرحمت بفرما. به بیماران مؤمنین شفای عاجل عنایت بفرما. اموات محترم غریق رحمت بفرما. به مسلمانان ستمدیده علیالخصوص مردم مظلوم فلسطین، عراق، سوریه و يمن نجات کرامت بفرما».
«بِالنَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ
صَلَواتُکَ عَلَيهِ وَ عَلَيهِمْ اَجْمَعينَ»