آیۀ شریفۀ مورد بحث در بیان این مطلب است که منافقین در جنـگ شرکت می کردنـد و علاوه بر جنگ هـا، همیشه حـالت فرصت طلبانه داشتند و سعی می کردند هم در صف مؤمنان باشند و هم در صف کافران قرار گیرند، به این صورت که اگر مؤمنان پیروز می شدند و به هنگام تقسیم غنایم، از دادن غنایم به آنان اجتنـاب می کردند، می گفتند: مگر ما با شما نبودیم، درحالی که هدف آنها از شرکت در جنگ، یا جاسوسی و ایجاد آشوب بود و یا منتظر نتیجه بودند که چگونه به جمع غنایم بپردازند. زمانی هم که کافران پیروز می شدند، خودشان را به کافران می رسانیدند و می گفتند: نفوذ ما باعث شد که شما را راهنمایی کردیم و از مؤمنان منع نمودیم و شما پیروز شدیـد. خدای سبحـان، از بـاب رحمت، دوست و دشمن را می شناساند. گاهی اوصاف درونی منافقین را می شناساند و از آنها برحذر می دارد و گاهی حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِمُ­السَّلام) را به عنوان رفیقان نیکو معرفی می فرماید «حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً»[1].

     در اینکه چگونه کار انسان به نفاق کشیده می شود و موحّدی برگشته و کافر می شود، یا مسلمانی برگشته و مشرک می گردد، مفسّران عظام می فرمایند: گناهان کوچک، آرام آرام، انسان را به گناهان بزرگ سوق می دهند، ولذا یکی از مصادیق گناهان کبیره، اصرار در گناهان صغیره است و به این علّت حضرت امام صادق(عَلَيهِ­السَّلام) فرمودند: «اِتَّقُوا الْمُحَقَّراتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَاِنَّها لا تُغْفَرْ»[2]. در بیان نورانی دیگری از حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی­اللهُ­عَلَيهِ­وَ­آلِهِ) آمده است: «لا كَبيرَةَ مَعَ الْاِسْتِغْفارِ وَ لا صَغيرَةَ مَعَ الْاِصْرارِ»[3] با وجود توبه و استغفار کبیره ای وجود ندارد و با وجود اصرار بر گناهان صغیره، صغیره ای وجود ندارد. حضرت امام رضا(عَلَيهِ­السَّلام) نيز فرموده اند: «اَلصَّغائِرُ مِنَ الذُّنُوبِ طُرُقٌ اِلَى الْكَبائِرِ وَ مَنْ لَمْ يَخَفِ اللهَ فِی الْقَليلِ لَمْ يَخَفْهُ فِی الْكَثيرِ»[4] گناهان كوچك راه به گناهان بزرگ را باز مى‏كنند و هر كس در معصيت كوچك از خداوند نترسد، در معصيت‏هاى بزرگ هم نخواهد ترسيد.

     پس اصرار بر گناهان کوچک، موجب تبدیل گناهان به گناهان کبیره می شود و گناهان کبیره، انسان را به کفر و نفاق و استهزای دین سوق می دهند.

«سرِ چشمه شـاید گرفتن به بیل    

                                                 چو پُر شد نشايد گذشتن به پیل»[5]

     حضرت امام علی(عَلَيهِ­السَّلام) می فرمایند: «اَلذُّنُوبُ الدّاءُ»[6] گناهان بيماری هستند. حال همانطور که جسم انسان با بیماری های ظاهری ضعیف می شود و برای ابتلاء به بیماری های دیگر مستعدّ می گردد، همانگونه با هر بار گناه، روح انسان بیمار و ضعیف می شود و وقتی مسموم و ضعیف شد، برای گناهان بعدی راه باز می شود. استاد جوادی آملی فرمودند: «گناه، سم است و روح را مسموم می کند». همانطور که وقتی رزمنده، پشت سنگر نباشد یا در پشت سنگر بخوابد و غفلت کند، دشمن حمله می کند، همانگونه وقتی انسان غفلت کرد، شیطان به او حمله می کند و وسوسه می نماید «اَلَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ»[7]. بـا هر گنـاهی، انسـان بیمار و ضعیف می شود و شیطان، قوی می گردد و پنجه هایش را بر جان او فرومی برد و زِمام امور او در دست دشمن قرار می گیرد و آرام آرام، خودِ او تبدیل به شیاطین اِنسی می شود. از اینرو از همان مراحل ابتدایی باید از گناهان کوچک برحذر بود.

 

[1]- نیکو هستند آن گروه از لحاظ رفاقت (مبارکۀ نساء/69).

[2]- بپرهیزید از گناهان کوچک، پس در حقیقت آنها بخشیده نمی شوند (بحارالانوار، ج70، ص345).

[3]- التوحيد للصدوق، ص408

[4]- بحارالانوار، ج68، ص174

[5]- گلستان سعدی(عَلَيهِ­الرّحمه)

[6]- تصنيف غررالحکم و دررالکلم، ص194

[7]- آن کسی که وسوسه می کند در سینه های مردم (مبارکۀ ناس/5).