خدای سبحان بارها بندگانش را هشدار می فرماید که: «فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ»[1]. اوّلین معلّم، خودِ خدای سبحان است «اَلرَّحْمنُ﴿۱﴾ عَلَّمَ الْقُرْآن﴿2﴾»[2] و حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) را پشت سر هم به عنوان معلّمان به جامعۀ بشریّت ارسال فرمود و دوران معلّمی و رسالت و وصایت هر کدام که به پایان می رسید، معلّم دیگری به عنوان نبی یا وصی جانشین می شد، همانطور که حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) فرمودند: «اِنّی بُعِثْتُ مُعَلِّما» همانا من معلّم مبعوث گشته ام. به تبعیّت از آنان، علماء و ورثۀ انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) نیز معلّمان جامعۀ بشریّت هستند و این تعلیم را از آنان به ارث برده اند. حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) در دوران رسالت و وصایتشان، مردمان را همواره از تفرقه و اختلاف برحذر می داشتند. وجود مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) بيست و سه سال برای اتّحاد مردم تلاش کردند، ولذا علماء و مربّیان نیز زمانی می توانند ورثۀ حقیقی محسوب گردند که اتّحاد و اتّفاق را از آن بزرگواران به ارث برند «اِنَّ الْعُلَماءَ وَرَثَةُ الْاَنْبیاءِ»[3].
علماء، از پیامبران، مال و ثروت و شهرت و مقام به ارث نمی برند، بلکه یکی از ارث های انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام)، اتّحاد و اتّفاق است، ولذا اگر علماء و مربّیان این ارث را از آن بزرگواران نبرند و معلّم با معلّم اتّحاد نداشته باشد، آنان نه ورثه محسوب می گردند و نه تعالیمشان مورد تأیید خدای سبحـان و محبوبانش قرار می گیرد. معلّم در جامعه نقش آفرین است. معلّمِ مُهَذّب و وارسته و الهی می تواند باعث هدایت جمع کثیری در جامعه گردد و معلّم غیر مهذّب باعث ضلالت جمع کثیری می شود. مردم، دین را با علماء و مربّیان و معلّمان می سنجند، ولذا اگر بین مربّیان و علماء اختلاف و تفرقه وجود داشته باشد، بسیار خطرناک است و چنانچه این اختلاف به اجتماع کشیده شود، خطر بالاتری دارد. در اختلاف میان مربّیان و معلّمان، هر دو خود را محقّ می دانند، درحالی که خداوند از هر دوی آنان ناراضی است، زیرا اختلاف آنان موجب ضلالت جمع کثیری می شود.
مربّی باید آیات اتّحاد و اتّفاق را ابتدا در زندگی خود جاری کند. کسی که اتّحاد و اتّفاق ندارد و از خودمحوری ها و خودخواهی ها رها نشده و وارسته نگشته است، هرگز قادر به تربیت انسان دیگری نخواهد بود. یکی گیاه پرورش می دهد، یکی حیوان می پرورد، ولی معلّم انسان تربیت می کند، ولذا اوّل باید خودش انسان باشد و یکی از نشانه ها و علامت های ایمان و انسانیّت، اتّحاد و اتّفاق است و آثار سوءِ تفرقه و اختلاف، حقیقتاً ناگوار می باشد.
حال، چه عزیزانی که در عرصۀ تعلیم و تربیت قرار دارند و چه افرادی که در تنظیم جزوات فعالیّت دارند، به نشر دین و ترویج قرآن می پردازند که کار بسیار بزرگی است و خیرات پیوسته به نامۀ عملشان جاری و سرازیر می شود، همانطور که حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) فرمودند: «وقتی فرزند آدم بمیرد، عمل و کردارش منقطع میشود، مگر از سه کار: 1- فرزند صالحی داشته باشد که برایش دعا و استغفار نماید. 2- کتاب و دانشی از خود بجا بگذارد که دیگران از آن استفاده ببرند. 3- صدقۀ جاریه»[4]، لکن چنانچه این کار بزرگ و عظیمی که انجام می دهند، آمیخته با تفرقه و اختلاف باشد، موجب نابودی و از بین رفتن اعمالشان می گردد. امام خمینی(رَحمَةُ اللهِ عَلَيه) فرمودند: «انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) اگر همه با هم در یک جا و یک عصر مجتمع شوند، هیچ اختلاف و نزاعی نخواهند داشت، چراکه همۀ آنها بر نفس خود مسلّط، و فرمانبُردار خدایند»[5]. ورثۀ انبیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) نيز زمانی حقیقتاً می توانند ورثۀ حقیقی باشند که میانشان اختلاف وجود نداشته باشد و همانند آن بزرگواران، متّحد و متّفق و مؤیّد و مصدّق هم باشند. همانطور که حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِمُ السَّلام)، نور واحده هستند «كُلُّنا واحِدٌ مِنْ نُورٍ واحِدٍ»[6]، شاگردان و ورثۀ ایشان هم باید نور واحده باشند، چراکه نور تعلیم می دهند و فعالیّتشان در محدوده و منطقۀ نور است. وجود مقدّس حضرت امام صادق(عَلَیه السَّلام) به نقل از حضرت رسول اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه) می فرمایند: «اَلا اِنَّ فِی التَّباغُضِ الْحالِقَةَ»[7]. اختلاف میان معلّمان و مربّیان و بدگویی میان آنان و پشت سر هم دیـگر، علاوه بـر آنکـه تیغ و حـالقه است، گنـاه کبیره و حق النّاس بزرگِ غیبت می باشد. حالقه به معنای تراشنده است. اختلاف، اعمال خیر را می تراشد و از بین می برد، همانطور که پاره ای ابر، آفتابِ به این بزرگی را ناپدید می کند. معلّمان و مربّیان محترم که فعالیّتشان در راستای تعالیم قرآنی است و کار بسیار عظیمی انجام می دهند، اگر گرفتار تفرقه و اختلاف شوند، به مهمترین اصل قرآنی که اتّحاد است، عامل نشده اند. منطق قرآن و اسلام این است که به کوچکترین فرد حق می دهد تا از بزرگترین شخص انتقاد کند، ولذا شایسته است مربّیان و مبلّغان محترم برای اینکه شرمندۀ خداوند و حضرات انبیاء و اوصیاء(عَلَيهِمُ السَّلام) نباشند، مراقب و مواظب حالقه و رهزن بزرگ اختلاف و تفرقه در تمام بخش ها، چه در بخش تبلیغ و تعلیم و تربیت، و چه در سایر فعالیّت های فرهنگی باشند تا مبادا در روز قیامت متوجّه شوند آن اعمالی که به آنها مطمئن و دلخوش بودند، از بین رفته و نابود شده اند.
«گر نه موشی دزد در انبار ماست
گندمِ اعمالِ چل ساله کجاست؟»[8]
کسی که خودش به اتّحاد و اتّفاق میان مؤمنین اهتمام ندارد و عامل نیست و نمی تواند در فضای خانواده و یا با مؤمنان و معلّمان دیگر متّحد باشد، چگونه می تواند آیات اتّحاد و اتّفاق و اختلاف و تفرقه را تفسیر کند؟ و چگونه می تواند اختلاف دیگران را حل کند و به تربیت جوانان جامعه اشتغال ورزد و انسان پرورش دهد و درس اتّحاد و اتّفاق دهد؟
خدای سبحان در مبارکۀ حشر به مؤمنین می آموزد درحالی که به اتّحاد و اتّفاق بین خود تلاش می کنند، این خواستۀ قرآنی را نیز پیوسته از خدای سبحان داشته باشند که: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِاِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْايمانِ وَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا اِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»[9] پروردگارا، بیامرز برای ما و برای برادران ما، کسانی که در ایمان بر ما سبقت گرفتند، و قرار نده در قلوب ما کینۀ کسانی را که ایمان آوردند، پروردگارا همانا تو رئوف و رحیم هستی.
در اوصاف منتظران حقیقی آمده است: «قُلُوبُهُمْ مُجْتَمِعَةٌ بِالْمَحَبَّةِ وَ النَّصيحَةِ»[10]. با توجه به این بیان نورانی معلوم می گردد که چه کسی مهدوی واقعی و منتظرِ حقیقی است و حقیقتاً چه کسی امام باور و امام یاور و امام آور است؟پرواضح است کسانی یار حقیقی امام(عَلَیه السَّلام) هستند که با مؤمنین محبّت و اتّفاق و اتّحاد دارند و تلاششان در اتّحاد و اتّفاق مردم معطوف شده است.
[1]- پس آگاه می کند شما را به آنچه که دربارۀ آن اختلاف می کردید (مبارکه مائده/۴۸).
[2]- خدای رحمان﴿۱﴾ تعلیم داد قرآن را﴿2﴾ (مبارکه الرّحمن/1و2).
[3]- همانا عالمان وارثان پیامبران هستند (بیان نورانی حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه)؛ بحارالانوار، ج1، ص164).
۱- اِذا ماتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ اِلّا عَنْ ثَلاثٍ وَلَدٍ صالِحٍ يَدْعُو لَهُ وَ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ بَعْدَهُ وَ صَدَقَةٍ جارِيَة (جامع الاخبار، ص105).
[5]- صحيفۀ امام(رَحمَةُ اللهِ عَلَيه)، ج20، ص78
[6]- همۀ ما يکی هستيم از نوری واحد (بيان نورانی حضرت پيامبر اکرم(صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه)؛ بحارالانوار، ج26، ص16).
[7]- آگـاه بـاشید در بغض و اختلاف و دشمنی(میـان مؤمنین) حـالـقه است (یعنی ایمان را تباه می سازد و از بین می برد) (اصول کافی، ج۲، ص۳۴۶).
[8]- نظامی گنجوی
۱- مبارکه حشر/۱۰
[10]- قلبهای ایشان جمع شده بر محبت و خیرخواهی (کامل سليمان، يوم الخلاص، ص 226).